0
غزاله علیزاده

معرفی کتاب‌های غزاله علیزاده

نویسنده

غزاله علیزاده کیست؟

«غزاله علیزاده» همان زنی است که «خانهn>‌ی ادریسی‌ها» را بنا کرد و پنج سال بعد به زندگی خود پایان داد. او یکی از نویسندگان تاثیرگذار و موفق ادبیات معاصر ایران است که در طول زندگی خود توانست آثار ماندگاری خلق کند. داستان کوتاه «جزیره» از این نویسنده برنده‌ی جایزه‌ی قلم طلایی مجله‌ی ادبی گردون شد. ضمن این که سه سال پس از مرگ غزاله، رمان خانه‌ی ادریسی‌ها توانست برنده‌ی جایزه‌ی بیست سال داستان‌نویسی شود. علیزاده پس از دریافت جایزه‌ی بهترین مجموعه داستان سال 73 برای کتاب «چهارراه» گفته است: «دستاویز من برای ادامه زندگی ، ساختن جهانی است منظم، دنیای رمان یا داستان، به امید گرفتن ضرب هرج و مرج جهان بیرون». «دو منظره»، «شب‌های تهران»، «ملک آسیاب»، «تالارها» و «سفر ناگذشتنی»، سایر آثار بلند و کوتاه این نویسنده هستند. در سال 1387، «پگاه آهنگرانی» مستندی به نام «محاکات غزاله علیزاده» ساخت که البته هیچ‌وقت در ایران اجازه‌ی حضور در جشنواره‌های داخلی را نگرفت. و این در حالی بود که این اثر بین 40 مستند برگزیده‌ی «خانه‌ی سینما» قرار داشت و حتی قرار بود در برنامه‌ی جشنواره‌ی «سینما حقیقت» هم اکران شود. که در آخرین لحظات، با انتشار خبر محرومیت فیلم، باعث واکنش تند سازندگان و علاقه‌مندان به غزاله علیزاده شد.

آن‌طورکه از زندگی شخصی غزاله پیداست، او روحی بی‌قرار و سرکش داشته و مدام در پی پیدا کردن آزادی و آزادگی بوده است. علوم سیاسی را در دانشگاه تهران خواند و برای تحصیل در رشته‌ی فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. اما این هم او را راضی نکرد و پس از مدتی رشته‌ی تحصیلی فلسفه‌ی اشراق را انتخاب کرد. او همان کسی است که در اعتراضات انقلابی فرانسه در سال 1368 شرکت کرده، نامه‌ای خطاب به «واسلاو هاول» رهبر انقلاب چک را امضا کرده و دو دختر بازمانده از زلزله‌ی بویین زهرا را به فرزندی گرفته است. غزاله در زمان زندگی خود، زنی پر از شور زندگی و شیطنت‌هایی بوده است. او همیشه بهانه‌ای برای جمع کردن و دور هم نشینی دوستان و اطرافیان پیدا می‌کرد. تاجایی که «آیدین آغداشلو» پس از درگذشت غزاله می‌گوید «به خانه‌اش می‌رفتیم و بعد از شام، بازی‌های بچه‌گانه‌ای را که او پیشنهاد می‌کرد – از طرح معما تا مسابقه‌ها – اجرا می‌کردیم و می‌خندیدیم و کیف می‌کردیم و دوباره بر می‌گشتیم به نوجوانی‌هایمان». غزاله روحی بزرگ و آزاده داشته و همیشه به نیازمندان کمک می‌کرده است. از دید دوستان و نزدیک وی، چنین مرگ خشن و دلخراشی برای کسی با روحیه و احساسات لطیف غزاله چندان همخوانی ندارد. تاجایی که عده‌ای معتقدند مرگ غزاله با مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی او و قتل‌های زنجیره‌ای ارتباط دارد.

غزاله علیزاده نویسنده زن معاصر

درونیات و شرح‌حال شخصی علیزاده را می‌توان به‌خوبی در خانه‌ی ادریسی‌ها دید. زنانی که درواقع نماینده‌ی کوچکی از دنیای بزرگ‌تری هستند که غزاله خودش هم در آن زندگی می‌کرد. زنانی سرخورده، تنها، ناکام و وحشت‌زده. هر کدام از این زنان انگار نشان‌دهنده‌ی یکی از ابعاد درونی این نویسنده هستند، کسی که شاهد تلخی زندگی و روزگار بوده و آن را در آثارش بازتاب داده است. از دید علیزاده، این فقط زن‌ها نیستند که بار سنگین هستی را به دوش می‌کشند. مردان هم همان‌قدر سختی و دشواری دارند. در نوشته‌های علیزاده همیشه زوجی وجود دارد که پابه‌پای هم عذاب می‌کشند، عذابی که در نهایت نتیجه‌ای جز تنهایی و انزوا ندارد. با این حال شناختی که علیزاده از زن دارد، عمیق‌تر و پرمغزتر است، شاید به همین خاطر است که برخی منتقدان معتقدند که زنان ناخواسته جایگاه پررنگ‌تری در نوشته‌های او دارند. معروف است که او پس از این که متوجه شد به سرطان مبتلاست، دیگر چندان حال و رمقی برای نوشتن نداشت. او اواخر روزهای نویسندگی‌اش دو منشی داشت که برایش می‌نوشتند، آن هم در حالی که غزاله چشم‌هایش را با دستمال می‌بست و کتابش را بلندخوانی می‌کرد و آن‌ها می‌نوشتند. غزاله علیزاده آن‌قدر فرصت نداشت، یا دست کم این فرصت را به خود نداد، تا آثار زیادی بنویسد. او در همان آثاری که از خودش به جا گذاشته نشان داده که توانسته جایگاه قلم و افکارش را در دنیای ادبیات به‌خوبی پیدا کند و خالق سبک منحصربه‌فرد خودش باشد.

سرانجام در یکی از روزهای اردی‌بهشت سال 75 بود که اهالی جواهردِه زنی را آویخته بر درختی دیدند. خیلی طول نکشید که مشخص شد این زن کسی نیست جز غزاله علیزاده. او پیش از خودکشی، نامه‌ای خطاب به برخی چهره‌های ادبی زمان خود نوشته است. «رضا براهنی»، «هوشنگ گلشیری»، «سیمین دانشور» و «منصور کوشان» مخاطبان این نامه هستند. او در این یادداشت از این افراد می‌خواهد که نوشته‌های پراکنده‌اش را جمع‌آوری کنند و نگذارند نابود شود. غزاله گفته که از هیچ کس متنفر نیست. او از دوست داشتن و برای دوست داشتن نوشته و به همین خاطر هم هست که نمی‌خواهد یادداشت‌هایش از بین برود و بیهوده باشد. در این نامه اوج خستگی و تنهایی این نویسنده مشخص است. او می‌گوید «دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک». و در ادامه می‌گوید: «من غلام خانه‌های روشنم». غزاله علیزاده تنها 47 سال زندگی کرد و با مرگی خودخواسته به زندگی خود پایان داد. آرامگاه این نویسنده‌ در امام‌زاده طاهر کرج قرار دارد.