داستانهای کوتاه برای بسیاری از افراد جذابیت خاص خود را دارند. بساری از افراد به دنبال داستانهایی هستند که آنها را همراه با خود به سفری طولانی میبرند. اما داستانهای کوتاه نیز لطف خود را دارند. کتاب «زمین گرم» مجموعهای از همین داستانهای کوتاه است. داستانهایی که در ظاهر چند دقیقهای از وقت شما را نمیگیرند. اما در بطن آنها نکات بسیار مهمی وجود دارد.
کتاب زمین نرم توسط آیین نوروزی نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1398 توسط نشر چشمه منتشر شد. این کتاب صوتی مجموعهای از ده داستان جذاب و جالب است. درون مایهی این داستانها یکی است. آیین نوروزی با زبانی طنز و شیرین در مورد زندگی شهری صحبت کردهاست. باید گفت که موضع این داستانها فقط زندگی شهری نیست، بلکه در مورد رفتارهای انسانها در زندگی شهری است. شخصیتهای این داستانها پیچیده نیستند و درونشان کاملا هویدا است. این شخصیتها بدون استفاده از نقاب خود واقعیشان هستند. در رفتار و زندگیشان میتوان تمام خشم، بیرحمی، حرص و طمع را کاملا مشاهده کرد. شخصیتها و اتفاقات داستانها، کاملا پیشبینی نشدهاند. شما میتوانید حدس بزنید که در قدم بعدی شخصیتها چه کاری را انجام میدهند. این مسئله بر جذابیت داستان بسیار میافزاید.
کتاب زمین نرم دومین اثر منتشر شده از آیین نوروزی است. این کتاب یکی از کتابهای مجموعهی «جهان تازه داستان» از انتشارات نشر چشمه نیز هست. در مجموعهی «جهان تازه داستان» آثار نویسندگان ایرانی دیگری مانند «آدمهای چهار باغ» از علی خدایی، «پاییز 32» از رضا جولائی و «مرگ همسایه آلمانی» از فاطمه نقوی وجود دارد. کتاب زمین نرم داستان خود را در 10 فصل انباری آبی، داستان هندی، رستوران کوروش، تور مالدیو پنج شب و شش روز، مردها و تانکر آب، خرج کردن دویست میلیون پول، بهترین روزها در شهر شما، سوغاتی، آهنگ اجتماعی و زمین نرم روایت میکند. در اینجا به شرح دو داستان ا این کتاب به طور خلاصه میپردازیم. هدف از این کار آشنایی شما با فضای کلی داستانها است.
در داستان خرج کردن دویست میلیون پول، داستانی را در مورد زوج جوابی به نام مسعود و شیوا میشنویم. مسعود مردی صد و شست کیلویی بود. او از حضور در خیابان و در مهمانیها خجالت میکشید و همیشه سعی میکرد که به دور از افراد باشد. او تا چند سال پیش چاق بود. اما برای گرفتن کارت معافیت از خدمت تمام تلاش خود را به کار برد تا چاق شود. پس از این حجم از چاقی، مسعود دیگر نتوانست به وزن سابق خود بازگردد. در یکی از روزها که شیوا در خانه بود. تبلیغ جوایز یک رب گوجه فرنگی را دید. او بدون اینکه امیدی به برنده شدن داشته باشد، کد روی درب قوطی را پیامک کرد. اما از اقبال خوب این زوج، شیوا برندهی یک ماشین دویست میلیونی شد. مسعود به دلیل اینکه از ظاهرش خجالت میکشید، به مراسم تحویل جوایز نیاومد و شیوا تنها رفت. آنها پس از دریافت ماشین را فروختند. با پولی که نصیبشان شد، به سرمایه گذاری در بورس پرداختند و شیوا با خود عهد کرد که بخشی از پولش را صرف خیریه کند. پس از گذشت چندی، مسعود تصمیم گرفت که با انجام عمل بالن به چاقی خود پایان دهد. او پس از دو ماه چند کیلو لاغر شد. اما به طور ناگهانی دوباره اشتهایش به غذا بازگشت. در آن زمان شیوا عهدی را که با خود کرده بود به یاد آورد. همانطور که پیگیر عمل دوباره مسعود بود. با همکاری یکی از دوستانش خانوادهای در زابل را یافت که بچهای شش ماهه داشتند. این بچه مشکل مادرزادی قلب داشت و هرچه زودتر با مورد عمل جراحی قرار میگرفت. بالاخره شیوا با سختی توانست با این خانواده ارتباط برقرار کرده و به آنها کمک کند. در این میان نیز مسعود پنجاه کیلو لاغر شده بود. اما به دلیل لاغری تمامی پوست دستها و پاهایش افتاده شده بود. مسعود نیز مورد عمل قرار گرفت تا این پوستهای ترسناک از بدنش جدا شود. در همین میان آن بچه زابلی نیز مورد عمل جراحی قرار گرفت. اما زیر عمل طاقت نیاورد و طفل معصوم درگذشت. خانوادهاش میخواستند تا جسد بیجان کودکشان را با خود به زابل بازگردانند. اما برای فرستان جسد، سردخانه به ازای هر یک کیلوگرم از وزن انسان باید چهل هزار تومان پول بپردازند. در نهایت شیوا هزینه فرستان جسد را نیز پرداخت کرد. اما این اتفاق تاثیر بسیار زیادی بر روح و روانش داشت. زیرا نمیتوانست قبول کند که برای فرستادن یک جسم سرد و بیروح نیز باید پولی پرداخت شود.
کتاب زمین نرم در سال 1398 توسط نشر چشمه به چاپ رسید. نسخه الکترونیکی کتاب در همان سال توسط همین انتشارات در اختیار مردم قرار گرفت. نسخه صوتی کتاب زمین گرم نیز در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی وحید رونقی است. شما میتوانید کتاب صوتی زمین نرم به قلم آیین نوروزی، صدای وحید رونقی و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
وحید رونقی در بیست و ششمین روز از آبان ماه سال 1363 در تهران چشم به جهان گشود. او فارغ التحصیل رشتهی سینما است. آقای رونقی فعالیت هنری خود را در سال 1382 آغاز کزد. و در ابتدا دوبلر فیلمها و انیمیشنهای بسیاری بود. او پس از چهار سال پا به تلویزیون گذاشت. او به عنوان مدیر تولید در بسیاری از برنامهها مانند «نقره»، «گفتگو با هنرمندان» و ... حضور داشت. به علاوه او تهیه کننده و مجری طرح تولید بسیاری از برنامهها مانند «نقد سینما»، «سینما آی فیلم»، «کافه فیلم» و ... بودهاست. این هنرمند پرکار از سال 1387 گویندهی رادیو شد. به علاوه او گویندهی کتابهای بسیاری مانند سی و نه پله، هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردم، چرتوپیا و ... بودهاست.
آیین نوروزی زادهی سال 1369 است. او یکی از نویسندگان جوان ایرانی است که توانسته جایگاه خوبی در میان نویسندگان برای خود بیابد. آقای نوروزی فارغ التحصیل رشتهی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. او پس از فارغ التحصیلی در این رشته به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد پرداخت. آیین نوروزی دارندهی مدرک کارشناسی ارشد رشتهی پژوهش هنر از دانشگاه هنر است. نوروزی از کودکی علاقه بسیاری به کتاب و نویسندگی داشت. این علاقه در پانزده سالی به اوج خود رسید. به همین دلیل در کلاسهای متعددی برای یادگیری فن نویسندگی شرکت کرد. به علاوه او یک دوره شش ماه را نیز در کارگاه داستان نویسی استاد کوروش اسدی گذارنده است.
مردها و تانکر آب
چند وقتی هست که یک یارویی توی فیس بوک پیدا شده و دربارهی کپی کاریهای نقاشهای ایرانی ایرانی افشاگری می کند. دو تا تصویر میگذارد که یکیشان مال نقاش ایرانی است و آن یکی کار یک آدم خارجی، زیرش هم مینویسد قضاوت با شما. معمولاً دوتا نقاشی شباهت وحشتناکی به هم دارند. با این تفاوت که اگر نقاش خارجی مثلا سه تا لاکپشت کنار هم کشیده، نقاش ایرانی همان را تکرار کرده و فقط تعدادش را کرده چهارتا. تازه بعضی وقتها از همین تفاوتهای کوچک هم خبری نیست. پستهایش هميشه دویست سیصدتایی کامنت دارد. چون بیشتر وقتها دعوا راه میافتد. نقاش ایرانی یا طرفدارهایش کامنت میگذارند و دفاع میکنند و بحث و جدل پیش میآید.
آخرین نقاشی که این آدم در موردش افشاگری کرده، منم.
موقعی که اين را فهمیدم. روی تخت هتل کوچکی در بولونیا کنار زنم سارا دراز کشیده بودم. سومین روز سفرمان بود. اول صبح رفته بودیم بازیلیکای دی سانتو، بعد دو سه ساعتی در کوچههای سنگ فرش شدهی آن دور و اطراف چرخیده بودیم و آخرسر رفته بودیم رستورانی که میزهایش را وسط پیاده رو گذاشته بود و پیتزا خورده بودیم. پیتزایش با همهی رستورانهای ایتالیایی تهران فرق داشت. آن قدر شل وول بود که هر تکهاش را باید دودستی میگرفتی وگرنه میافتاد روی میز.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 281.۰۶ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۲۴:۴۰ |
نویسنده | آیین نوروزی |
راوی | وحید رونقی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۴/۰۴ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
دو سه تا داستان اول بشدت تلخ بودن و این موضوع کم و بیش در مورد دو سه تا داستان اخر هم صدق می کنه، البته چیز منزجرکنن ده ای نویسنده چاشنی کار نکرده اما گذاشته با تلخی ها رخ به رخ بشی و یک مقداری کار رو از این منظر سخت خوان کرده ولی اینطور نیست که بگم کسی نمی تونه گوش بده اگر حال روحی تون مساعد نباشه می تونید از شنیدن وون داستان ها صرف نظر کنید چون پیوستگی در کل کتاب دیده نمیشه و کاملا مجزا هستن
من معمولا داستان کوتاه نمیخونم ولی از زمانی که " جریان "در فیدیبو راه افتاده اکثر کتاب هایی که داستان کوتاه بودن رو خوندم و واقعا هم قشنگ بودن. نظرم راجع به داستان کوتاه عوض شده و خیلی هم جالبه که اصطلاحات و اطلاعات پزشکی شون کاملا دقیق هست و همه رو درست و به جا بکار بردن
خییییییلی قشنگ بود. مرسی. خوراکش این بود که اتفاقهای فرهنگی ما رو خندهدار و عجیب غریب بهمون نشون بده. من انباری آبی و تور مالدیو رو خیلی دوست داشتم. دمت گرم.
یه جورایی شبیه خوندن دفترچه خاطرات بود...
بسیار عالی و جذاب بود راوی عالی بودن
یعنی اینها داستان بودند؟
شامل یکسری داستانهای کوتاه جالب
خیلی قشنگ بود دوست داشتم
بنظر من تصلا جالب نبود
برای من زیاد جالب و جذاب نبود