

کتاب صوتی خسی در میقات
نسخه الکترونیک کتاب صوتی خسی در میقات به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب صوتی خسی در میقات را رایگان بشنوید
درباره کتاب صوتی خسی در میقات
خسی در میقات سفرنامه حج جلال آل احمد نویسندهٔ ایرانی است. وی در این کتاب مینویسد: «من فهمیدم که خسی هستم که به میقات آمده، نه کسی که به میعاد.» آل احمد در سال ۱۳۴۳ و در حالی که ۴۱ ساله بود این سفرنامه را نوشت. از ویژگیهای بارز این کتاب توجه زیاد نویسنده به جزئیات و متن روان و دلنشین آن است. وی در این کتاب نه فقط از جنبهٔ زیارتی بلکه از زوایای مختلف به سفر حج نگاه کرده و مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاحتی و … را مورد توجه و تحلیل قرار دادهاست. بخشی از کتاب چهارشنبه، دوم اردیبهشت ۴۳ (عید قربان) منا دیروز عصر، مردم از ساعت چهار راه افتادند. اوّل پیادهها و بدوها و زرنگها و بیقبل منقلها. به طرف منا. و ما ماندیم تا ساعت نه. برفرش ماسه شام خوردیم؛ بیرون از چادرها. و زیر سقف آسمان. در حالی که بساط مان توی کامیون بود و دیگران رفته بودند و بوی الباقی این زندگی بدوی یک روزه در فضا تازه داشت جان میگرفت. و چادرها حالا که مردم نیستند تا پرداختن به ایشان از محیط منفکت کند، عجب زیبا است. از دو سه روز پیش از مراسم عرفات، چادرها را میزنند به انتظار حجّاج و بعد هم که حضرات رفتند، دو سه روز دیگر سرپاست تا برسند و جمع شان کنند. وسط شان گشتی زدم. عین کشتیهای واژگونه. و طنابها پاروها. و به جای آب، در شن فرو رفته. (پس «منوچهری» بیخود «بدویت سرا» نشده.) الباقی این پیک نیک بدوی عبارت بود از خاکستر اجاقی؛ و الباقی لاشهها و گلّه به گلّه استخوان ریخته. و نه خبری از سگی یا گربهای. و اگر قرار بود یکی دو روز بیش تر بمانیم؟ دیشب سختترین شبی بود که درین سفر گذراندیم. از نه تا ده ونیم از نو برسر همان باری راندیم. و همان جور در احرام. و در همان سرما. و از همان راه برگشتیم تا رسیدیم میان تنگه ای که انباشته بود از اتوبوس و سواری و کامیون. و در تاریکی؛ چشمک جرقّهی اجاقهای پراکنده. و بوی حشم. و صدای پای گلّه در کنارهی تنگه، عین ضربهی مداومی، پشت دیوار مجلس تاریکی که در آن به انتظار نشستهای و در سنگلاخی دراز کشیدیم. زنها توی کامیون ماندند ومردها برسینه کش پای کوه. ما چهار نفری یک قالیچه ی سفری داشتیم که انداختیم زیرمان؛ و هردو نفری پتوهامان را روی هم انداختیم و تا دوشمان را پوشاندیم و دراز کشیدیم.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی خسی در میقات