فروپاشی سلطه جهانی اروپا با یک ترور آغاز شد. این ترور در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴، در سارایوو پایتخت بوسنی، که آن زمان تحت حاکمیت اتریش ـ هنگری بود، امّا اخیرا بعد از تجزیه یوگسلاوی به صحنه زد و خورد قومی وحشیانهای تبدیل شد، اتفاق افتاد. یک تروریست نوزده ساله به نام گاوریلو پرینسیپ، شتابان به سوی اتومبیلی روان شد که آرشیدوک فرانتس فردیناند، وارث تاج و تخت اتریش، در آن در حال بازدیدی رسمی از شهر بود. گاوریلو با تکان دست چند گلوله به سوی آرشیدوک و همسرش شلیک کرد، و به هر دو جراحتهای مهلکی وارد آورد و آنها را به قتل رساند.
چون دولت اتریش به درستی ظن برده بود سازمانی تروریستی که پرینسیپ وابسته به آن بود، یعنی سازمان دست سیاه، از پشتیبانی پنهانی سازمان اطلاعاتی و جاسوسی پادشاهی صربستان در همسایگی آن سرزمین برخوردار است، اتریش ـ هنگری از طریق تهدید و سپس اعلام جنگ علیه صربستان به مقابله به مثل برخاست. خصومتها به زودی گسترش یافت. قدرتهای عمده اروپا، یکی پس از دیگری به حرمت تعهداتی که در قالب پیمانهایی با متحدان خود بسته بودند، به زیانبارترین و پرهزینهترین جنگی وارد شدند که دنیا تا آن موقع شاهدش بوده است.
در پایان، حدود ده میلیون جوان کشته و بیست میلیون نفر دیگر معلول شدند. فرانسه بیش از ۳/ ۱ میلیون نفر کشته داد، که یک چهارم تمام مردانی را تشکیل میداد که در سال ۱۹۱۴ به سن سربازی (بین ۲۰ تا ۳۸ سال) رسیده بودند؛ به علاوه، نیمی از جمعیت مشمول تا سال ۱۹۱۸ مجروح شده بودند. مرگ خرمنی غنی از میان غیرنظامیان نیز درو کرد. در آلمان میلیونها نفر از سوءتغذیه مردند، چرا که بریتانیا منابع غذایی آنها را مسدود کرده بود، و در روسیه نیز، که در آنجا اقتصاد عقب مانده نمیتوانست از عهده جنگ تمام عیار و نیز برآوردن نیازمندیهای معمول برآید، همین وضع پیش آمد.
سایر پیامدهای جنگ جهانی اوّل حتی اهمیت درازمدتتری داشت. دولتها برای بسیج نیروی انسانی و منابع مادی، سلطه و کنترل خود را بر زندگی شهروندان گستردند، و رسم و روالی برای مدیریت جامعه از جانب دولت به وجود آوردند تا بحرانها را مهار کنند. دولتها برای پرداختن هزینههای نجومی جنگ اوّل جهانی، به روشهای تأمین هزینهای متوسل شدند که اقتصاد جهان را برای نسلها از توان انداخت. فشارهای جنگ نخستین فرصت را برای کمونیسم در وقتی فراهم آورد که ولادیمیر ایلیچ لنین و بلشویکها مهار انقلاب ۱۹۱۷ را به دست گرفتند که حکومت تزاری روسیه را سرنگون کرده بود. به این ترتیب، شکلگیری اردوگاههای متخاصمی آغاز شد که جهان را تا وقتی که سرانجام کمونیسم فروپاشید، تقسیم کرد. مهمتر از همه اینها، تأثیر جنگ و دوره پس از آن به آدولف هیتلر کمک کرد تا در سال ۱۹۳۳ در آلمان قدرت را قبضه کند. ظهور مردی متعهد به برگرداندن و وارونه کردن نتیجه جنگ جهانی اوّل با توسل به زور، احتمالاً درگیری جنگ دوّمی را اجتنابناپذیر کرد. از گرماگرم آن کشمکش و تعارض، اروپا در سال ۱۹۴۵ از بطن ویرانهها سر برآورد، که ضعیفتر و ناتوانتر از آن بود که مجددا سلطه خود را بر بقیه دنیا برقرار کند.
دوری از حواشی،،تحلیلگرانه و منسجم با نوشتاری روان و قابل فهم..
ممنون از نشر محبوب تاریخ (ققنوس)..
از دست ندید اگر علاقه به جنگ جهانی اول و دوم و اتفاقات اجتماعی و سیاسی دارید..
4
کتاب خوبیست که تمام اتفاقات مهم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و علمی جهان رو در قرن بیست رو بخوبی تشریح میکند و بیطرفی رو تا حد زیادی رعایت کرده ست .
متن روان و ترجمه خوبی ست.