جملهی معروفی وجود دارد که «زمانی که زندگی انسانها کالایی است برای معامله، در خیابانها خون جاری خواهد شد» در واقع مردم در دنیای امروز به دنبال پیشرفت سریع در مسیر تجارت و پول هستند. خیلی از سرمایهداران با مکیدن خون افراد جامعه سعی دارند به قدرت برسند اما بعدها مشخص میشود که آنها با تقلب و از راههای نامشروع به این ثروت رسیدند. این همان چیزی است که ایاد اختر آن را فکر و ذکر آمریکاییهای امروز مینامد.
ایاداختر در نمایشنامه دست نامرئی به شیوهای خلاقانه نمایشی از چگونگی روند تجارت و بازار آمریکا ارائه میکند.
نیک، یک بانکدار موفق آمریکایی در بورس وال استریت است که عدهای در نقطهی نامعلومی در پاکستان او را گروگان گرفتهاند و به او این فرصت را دادهاند که با جمع آوری 10 میلیون دلار در بورس سهام، آزادی خود را بخرد. نیک تمام تلاش خود را میکند تا با همهی مهارت و دانش خود گروگانگیرهایش را به سود هنگفتی برساند اما در این میان با محافظ ضدآمریکاییاش تصمیمی میگیرند ...
نمایشنامهی دست نامرئی The Invisible Hand دو پرده دارد. شخصیتهای نمایش به ترتیب «دار»، «نیک برایت»، «بشیر» و «امام سالم» هستند. نمایش در پاکستان اتفاق میافتد. این نمایشنامه در ایران در سال 1398 با ترجمهی «مونا حسینی» از سوی نشر قطره در 148 صفحه منتشر شده است. خرید و دانلود نسخه الکترونیک پی دی اف pdf نمایشنامهی دست نامرئی از فیدیبو امکانپذیر است.
علاقهمندان به تئاتر و نمایش نام ایاد اختر را ممکن است به عنوان هنرپیشه یا فیلمنامه نویس شنیده باشند. او در کنار بازیگری و فیلمنامهنویسی نمایشنامه و رمان هم مینویسد. ایاد اختر آمریکایی پاکستانی تبار است که در سال 1970 در نیویورک متولد و در ویسکانسین بزرگ شد. پدر و مادری ایاد اختر پزشک بودند و در سال های دهه ١٩٦٠ پاکستان را به مقصد آمریکا ترک کردند.
ایاد اختر از سال 2002 تا کنون مشغول فعالیت در حوزه نمایش و نگارش بوده است. اختر یک مسلمان آمریکایی است که در آثار خود دین را بررسی میکند البته او تا مدتهای طولانی در برابر این کار مقاومت میکرد. اما در نهایت با به کار بردن موضوعات مذهبی جایگاه خود را به عنوان یک نویسنده پیدا میکند. دیدگاه های اختر در آثارش پیرامون هویت مسلمان آمریکایی خود او است.
«رسوا» عنوان اولین نمایشنامهی اختر است که شخصیت اصلی آن ریشهها و پیشینهی مسلمانی خود را پنهان میکند. در سال 2013 اختر برای نمایشنامهی «رسوا» جایزهی پولیتزر نمایش را دریافت کرد.
علاقهی اختر به نوشتن از دوران نوجوانی برانگیخته شد، زمانی که به دبیرستان میرفت معلم خصوصیاش او را با دنیای ادبیات آشنا کرد. اختر در دانشگاه براون ثبت نام کرد و از همان دانشگاه در رشتهی تئاتر فارغ التحصیل شد و بعد به رشتهی بازیگری و نمایشهای دانشجویی علاقه پیدا کرد. این علاقه باعث شد اختر به ایتالیا نقل مکان کند و به مدت یک سال بازیگری را یاد بگیرد و بعد از بازگشت به ایالات متحده، در کلاسهای بازیگری «آندره گرگوری» شرکت کرد و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته کارگردانی فیلم از دانشکده هنرهای دانشگاه کلمبیا گرفت.
ایاد اختر اولینفیلمنامهی خود The War Within را در سال 2005 نوشت و به عنوان بازیگر هم در این فیلم ایفای نقش کرد. فیلمی که نقش اصلی آن یک مرد معمولی است که به یک تروریست تبدیل میشود.
اختر اولین رمان خود را با نام «درویش آمریکایی» در سال 2012 منتشر کرد، و منتقدین از آن تحسین کردند و نیویورک تایمز هم این رمان را «صریح و قاطع» توصیف کرد. اختر با یک رمان و چهار نمایشنامه توانسته جوایز زیادی کسب کند.
در سال 2012 ، ایاد اختر با اولین نمایشنامه خود به نام «رسوا» به تئاتر بازگشت. این نمایشنامه در نیویورک به نمایش درآمد و سه جایزهی معتبر بینالمللی از جمله جایزهی پولیتزر نمایش را برای او به ارمغان آورد.
دست نامرئی عنوان دومین نمایشنامهی اختر است که قبلتر به عنوان یک نمایشنامهی تک پردهای در سال 2012 اجرا شده بود. اما نسخهی دو پردهای آن با تغییرات قابل توجه در سپتامبر و نوامبر سال 2014 در آمریکا به روی صحنه رفت.
نمایشنامه «چه کسی و چه چیزی؟»سومین نمایشنامه اختر است که در سال 2014 منتشر شد، این نمایشنامه درباره اختلافات میان یک پدر و دختر پاکستانیآمریکایی است. اختر در این نمایشنامه هم نقش زنان در اسلام را بررسی میکند.
در سال ٢٠١٤ سه نمایشنامهی اختر همزمان در برادوی روی صحنه اجرا شد که این خود دستاورد کمنظیری برای یک نمایشنامهنویس در دنیای تئاتر است. ایاد اختر در مصاحبهای گفت که چهارمین نمایشنامهی او (به نام آشغال: دوران زرین بدهی) است که با تکمیل آن آثار مکتوب او به همراه یک فیلم به عدد هفت میرسد.
از دیدگاه ایاد اخترکسی که بخواهد دنیای پیرامونش را یعنی جایی که در آن زندگی میکند را بهتر بشناسد باید بداند که «نشناختن تأثیر عمیق مسائل مالی در زندگی و روابط میان ما - نه تنها روابط میان ما با دیگران حتی رابطه با خودمان - در نظر نگرفتن بخش مهمی به معنی زنده بودن، در این تمدن است». ایاد اختر در همهی آثارش این موضوع را ثابت کرده که دغدغهی همیشگی او در حوزههای مختلفی است که به آنها علاقه داشته است. اختر در آثارش روی حوزههای روانکاوی، رسوم دینی و امور مالی و سرمایه گذاری دست گذاشته است و از این بستر استفاده کرده تا مسائل و مضمونهای مختلفی مثل روابط انسانی، تجربهها و اعتقادات مسلمانان آمریکایی، اقتصاد، مهاجرت، هویت و جنبههای فرهنگی آن را بگوید.
بعضی از آثار اختر در دنیای مالی قرار گرفتهاند و با نسل دوم جامعهی مهاجران مسلمان - پاکستانی سر و کار دارند. حضور بانکدار سرمایهدار آمریکایی در نمایشنامهی دست نامرئی هم نشان از برون ریزی خلاقیت اختر دارد. در واقع میتوان گفت این نمایشنامه سیاسیترین کار اختر است و حاکی از علاقهی او به وال استریت و اثرات بازار است.
اختر که قبلا در نمایشنامهی رسوا نشان داده که به خوبی از پس دراماتیک کردن سیاست برآمده است، این بار در نمایشنامهی دست نامرئی یک مفهوم خلاقانه را به چالش میکشد.
در اقتصاد و نظریهی لیبرالیسم اقتصادی اصطلاحی به نام دست نامرئی وجود دارد که اولینبار از سوی آدام اسمیت به کار برده شد. در واقع دست نامرئی در تئوری اسمیت به کسی گفته میشود که هماهنگکننده منافع شخصی و منافع اجتماعی است. آدام اسمیت از این واژه برای توصیف مزایای اجتماعی ناخواسته ناشی از اقدامات فردی استفاده کرد و شاید بتوان گفت دلیل نامگذاری این نمایشنامه از سوی اختر هم دلالت بر این موضوع داشته باشد.
اختر در دست نامرئی از موقعیت خود به عنوان یک نمایشنامهنویس استفاده میکند تا انواع استدلالها را درباره اصول سرمایهداری تا تضمین ثبات پس از جنگ یا تقویت قدرت آمریکا به شکل خلاقانهای در دست نامرئی بررسی کند. استدلالهای اقتصادی و سیاسی و اختلافات شخصیتهای داستان آن را به سمت و سوی نمایشی ملودرام برده و خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد. دست نامرئی نشان میدهد که علم اقتصاد، بر خلاف آنچه تصور میشود به سادگی قادر است تنشهای بزرگی ایجاد کند.
زبان اختر در گفتوگوهای این نمایشنامه ساده، کوتاه و عامیانه است و حضور شخصیتهای افراطی و خشونتطلب مذهبی به عنوان گروگانگیر در نمایشنامه گاهی الفاظ توهینآمیز هم میان گفتوگوها دیده میشود که با توجه به موضوع کتاب برای خواننده قابل درک است.
نیک و بشیر و امام سالم با شال و شلوار سفید. پر ابهت. با کاریزمایی که آتش به جان آدم میاندازد. لهجه پاکستانی دارد اما انگلیسی حرف زدنش بیاشکال است.
امام سالم: به عنوان روزنامهنگار وارد جامعه شدم. برای روزنامهی بهاولپور مینوشتم. جنوب لاهور.
نیک: بهاولپور تايمز؟ امام سالم: می شناسیش؟
نیک: بله. مدتی اون جا بودم
امام سالم : خانهام بود. آن جا بزرگ شدم. خانوادهام اهل آنجا هستند. آن جا را خوب میشناختم. مردم را خوب میشناختم. اخبار محلی را مینوشتم. مطلبهایی که امید داشتم کمی تغییر ایجاد کنند. گندم کل سال یک روستا در آتش سوخت. تکنیک های جدید برای حفر چاه که آبیاری مزارعشان را آسانتر میکرد...
در مورد خیلی از کشاورزها نوشتم. بچهای که نابغهی ریاضیات بود و در یک خانوادهی رعیت به دنیا آمد. واقعا نابغه بود. اون مطلب خیلی سر و صدا کرد. یکی که می توانست کاری برایش بکند آن مطلب را خواند... پسرک بورسیه گرفت تا در لندن درس بخواند.
نیک: بشیر بود؟
بشير: بهت گفتم تو لندن به دنیا اومدم، نه بهاولپور
امام سالم: بشیر نبود. البته میتوانست باشد. حالا مثل پسرم است. آدم حسابی شده. بدون در نظر گرفتن موقعیت فعلی. مثلا گروگان گیری شما.
نیک: درسته.
امام سالم: فساد، تنها چیزی بود که نتوانستم در موردش بنویسم، چیزی که واقعا مشکل آن روزها بود.
ویززززززززززز
یک راه از شرق بهاولپور به یک سری از روستاهای اطراف هست. جادهای که پنجاه، صدهزار نفر بهش وابسته هستند .به دردنخور. پر از دست اندازهایی به اندازهی یک اتوبوس شهری.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 710.۷۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 148 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۵۶:۰۰ |
نویسنده | ایاد اختر |
مترجم |