نام سلینجر نویسنده انزوا دوست آمریکایی به رمان ناطور دشت گره خورده است. او در این رمان به خوبی توانسته زندگی جوانان بعد از جنگ در امریکا را به تصویر بکشد. هولدن کالفید شخصیت اول این داستان به قدری خوب پرداخته شده که نام او بعد از خواندن این کتاب هرگز از ذهن پاک نمیشود. هولدن کالفید حالا یک شخصیت معروف و محبوب در دنیای ادبیات است و تبدیل به یک نماد از تنهایی و سرگشتگی شده است.
ناطوردشت شرح سرگشتگی و تنهایی جوانان معاصر بعد از جنگ است. سلینجر در این داستان روایتی از یک پسر 17 ساله دارد که از مدرسه اخراج شده است. هولدن کالفید برای انیکه خانوادهاش متوجه اخراج او نشوند تنها چند روز تا تعطیلات سال نو زمان دارد. به همین دلیل تصمیم میگیرد به خانه نرود. او در این سه روز با اتفاقات عجیبی مواجه میشود.
کتاب ناطور دشت رمانی است اثر نویسنده معروف آمریکایی جی. دی. سلینجر. این کتاب در سال 1945 منتشر شد و مخاطبان اصلی او بزرگسالان بودند، اما به دلیل این که شخصیت اصلی داستان یعنی هولدن نوجوانی شانزده ساله است مورد توجه بسیاری از نوجوانان هم قرار گرفت. این رمان یکی از رمانهای مشهور آمریکایی است که به بیش از سی و پنج زبان دنیا ترجمه شده و جزو صد کتابی که قبل از مرگ باید خواند است. سلینجر در این کتاب به نوعی نسل بعد از جنگ را به خواننده معرفی میکند. او با توصیفات و شخصیتپردازی درخشان خود نام هولدن کالفید را در ادبیات آمریکا جاودانه کرد.
این داستان از زبان هولدن روایت میشود. به همین دلیل سلینجر برای اینکه بتواند شخصیت او را به خوبی معرفی کند لحن عامیانه و کوچه بازاری را برای او انتخاب کرده است. در بخشهایی از کتاب متناسب با شرایط و موقعیتی که شخصیت اصلی در آن قرار میگیرد سلینجر از کلمات رکیک هم استفاده کرده است. به همین دلیل خواندن این کتاب برای افراد زیر چهارده سال توصیه نمیشود.
زمان کتاب صوتی ناطوردشت 07 ساعت 26 دقیقه است. این کتاب با ترجمه مهدی آذری و مریم صالحی و با صدای آرمان سلطان زاده از سوی انتشارات آوانامه منتشر شده است.
هولدن کالفیلد شخصیت اول داستان رمان ناطور دشت است. او سالهاست که بعد از انتشار این کتابها حتی به نمادی از جوانان بعد از جنگ در آمریکا تبدیل شده است. سلینجر با شخصیتپردازی فوقالعادهاش در این داستان هولدن را پسری با احساس و با استعداد که از دنیای آدم بزرگها خوشش نمیآید نشان میدهد. هولدن نمادی از افرادی است که اگرچه میداند جامعه با افکار پوچ و بیمنطق پر شده اما کاری هم نمیتواند برای این موضوع کند. او دنیای لطیف و زیبایی دارد و سرشار از هوش و استعداد است. هولدن بیشتر از سن خود میفهمد و علاقه او به کودکان هم در این داستان موج میزند. او را میتوان به عنوان جوان قرن 20 آمریکا معرفی کرد کسی که نگران جامعه و سرنوشت افراد است، کتاب میخواند و متفکر است. اما هنوز به شکل جدی برای زندگی خود برنامهای ندارد و مسیر زندگیاش را گم کرده است. موضوعی که بین بسیاری از جوانان امروز مشترک است. به همین دلیل بسیاری از افراد به ویژه نوجوانان با او همذات پنداری میکنند.
جروم دیوید سلینجر که با نام جی.دی سلینجر شهرت دارد در سال 1919 به دنيا آمد. سلینجر نویسنده عجیبی است و به انزوا و تنهاییاش شهرت دارد. او سالها در جبههای جنگ حضور داشته و تاثیر این حضور را میتوان در بسیاری از داستانهای او دید. سلینجر در توصیف شخصیتها و فضاسازی در داستانهای خود چه رمان و چه داستان کوتاه استادی تمام عیار است. او اگرچه خجالتی و کم رو بوده اما همهی حرفها و دغدغههای خود را در داستانهایش آورده است و به صراحت آنها رابیان کرده است. تقریبا بیشتر داستانهی او به ویژه بهترین داستانهای سلینجر برگرفته از تجربیات شخصی او در دوران جنگ است. او کتاب ناطور دشت را هم در زمان حضورش در جبهههای جنگ نوشت. البته رد جنگ را نمیتوان در رمان ناطور دشت پیدا کرد چرا که این رمان بیشتر مربوط به آدمهای بعد از جنگ است.
داستانهای سلیجر برای قاب فیلم همیشه گزینه خوبی بودهاند به طوری که بسیاری از کارگردانان مطرح سینمای جهان مثل «بیلی وایلدر»، «استیون اسپیلبرگ» و «الیا کازان» سعی داشتند از روی داستانهای او به ویژه ناطور دشت فیلمی بسازند. اما سلینجر هیچگاه راضی نشد. او در پاسخ به همه این افراد گفت که :«نمیتوانم چنین اجازهای را بدهم. چون هولدن خوشش نمیآید!». البته کارگردانهایی نیز بودند که بعد از مرگ سلینجر بدون اجازه با اقتباس از داستانهای او فیلم ساختند.
«اگر کسی کاری را خیلی خوب انجام بدهد، بعد از مدتی دیگر مواظب رفتارش نیست و تظاهر و خودنمایی میکند و آن وقت دیگر خوب نیست. با این حال باید اعتراف کنم که لانتها تنها کسانی بودند که در تمام نمایش یک مخ سالم توی سرشان است.»
این برخلاف قوانین و اصول زندگیام بود اما آنقدر افسرده بودم که حتی به این موضوع فکر نکردم. خیلی وحشتناک است که آدم وقتی افسرده است، حتی نمیتواند فکر کند.
«مشکل دخترها این است که اگر پسری را دوست داشته باشند، هرچقدر او آدم پستی باشد میگویند او عقده حقارت دارد و اگر آنها از کسی خوششان نیاید، هر چقدر او پسر خوبی باشد یا عقده حقارت داشته باشد، آنها میگویند او آدم خودخواه و مغروری است حتی دخترهای باهوش و زرنگ اینجوری هستند.»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 409.۷۳ مگابایت |
مدت زمان | ۰۷:۲۶:۴۷ |
نویسنده | جی دی سلینجر |
مترجم | مهدی آذری |
مترجم دوم | مریم صالحی |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۱۶ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بجز چند تا پاراگراف، بقیه ی کتاب رو اصلا نپسندیدم و واقعا به زور خوندم که تموم شه. انقدر تعریف شنیده بودم انتظارم چیز دیگه ای بود. یعنی جریان کتاب که اصلا چیز خاصی نداره، توصیفات و متن کتاب رو همه تعریف میکنن که اونم بنظر من تا این حد لایق تعریف نیست 😕
کتاب روایت کلنجارهای درونی و آخرین مقاومتهای یک نوجوان در مقابل جامعهپذیری یا شهروند مطیع و سربراه بودنه. با اینکه ما ترجمه کتاب رو میخونیم و سِحر قلم نویسنده با یک فیلتر به ما میرسه همچنان از همون سطر اول مجذوبکنندهس. بدون اینکه حادثه بزرگی رو وارد داستان کنه و آسمونو و به زمین بیاره نویسنده با چند روایت روزمره خواننده رو تا پایان با شخصیت داستانش همراه میکنه و الحق هم که به خوبی از عهده این کار برمیاد. کتاب رو که گوش میکردم برام طنین کتاب عقاید یک دلقک رو داشت که البته کمی شلوغتر و پرحادثهتر بود. خوندن یا شنیدن هر دو کتاب رو به کسانی که به این سبک علاقهمندند به شدت توصیه میکنم. این کتاب البته برای کسانی که خط داستانی رمان براشون موضوعیت داره کتاب مناسبی نیست. نکته بعدی هم اجرای آقای سلطانزادهست. من شاید حدود ده کتاب با روایت ایشون شنیدم. این اجرا و اجرای کتاب بیگانه بنظرم بهترین اجراهای ایشون بودن
داستانِ آمریکایی و ۲۰۷ صفحهایِ ناتور دشت روایتگر سه شبانه روز از زندگی پسری نوجوان به اسم هولدن کالفیلد است که در سی و دو سالگیِ نویسنده یعنی جی.دی. سلینجر به چاپ رسیده است. هولدن صادق نترس چموش و سر به هواست. در حالی که سالهای زیادی از تجربه زیست او نمیگذرد تجربه مرگ برادر مشغولیت برادری دیگر در صنعت سینما و حضور کمرنگ پدر و مادر از هولدن آدمی با درک و فهم بالا ساخته است. جهانبینی و نگاه هولدن نسبت به آدمهای متفاوت از خودش بیتوجه به سن و سال و دریافت جزئیات قابل توجه از آنها برای من بسیار جالب و قابل درنگ بود. هولدن احساس تعلق خاطر به آدمها ندارد و یا شاید بعد از مرگ برادرش تعلق را از دست داده است اما در نهایت عشق او به دنیای کودکان و آرزوی در سر نسبت به آنها او را به ادامهی زندگی به شکلی عادی وامیدارد. داستان پیچیده نیست پلانی تک خطی دارد و بسیار همدلانه نگاشته شده است.
نکته اول: روایت راوی عالی بود! نکته دوم: بخاطر تعریف و تمجید بقیه منتظر یک اثر شگفتانگیز و بینقص بودم ک خب نبود و واقعا نیمه اول کتاب کاملا ساده و تقریبا یکنواخت پیشمیره. نیمه دوم کتاب هم کاملا ساده و تقریبا یکنواخت پیشمیره اما (بشخصه) منِ خواننده اون خواننده (اینجا شنونده) نیمه اول کتاب نبودم. یعنی چیزی ک ه من رو تو نیمه اول کتاب ناامید کردهبود توی نیمه دوم شدهبود عامل کشش و جذب. و اما نکته سوم و اصلی و آنچه من دریافت کردم: این کتاب جذاب و شگفتانگیزه نه بخاطر اینکه جذاب و شگفتانگیزه بلکه دقیقا برعکس! (چ شباهت حیرتانگیزی با زندگی داره! نه؟) باید بخونبن (بشنوین) تا ببینین چی میگم:) و نکته چهارم: من کاملا ترغیب شدم کتاب رو فیزیکی بخرم و با دقت بیشتر بخونم! موفق باشین.
ترجمه نسبتا خوب بود اما صدا گذاری بینهایت عالی بود، گاهی با لحن سریع، گاهی فحش های بامزه، گاهی مثلا صدای زنانه و گاهی صدای پیرمرد و ... همه باهم یک پکیج بسیار جالب که علاوه بر داستان عالی کتاب، باعث میشن به نگاه قشنگ نسبت به هلدن و بقیه شخصیت ها داشته باشیم ...
کتاب خوبیه و باید بگم از ادبیات امریکا هست و یک جوان امریکایی و دغدغه هاش و البته در زمان ۱۹۵۰ رو توصیف میکنه خب به هر حال سبک اجتمایی هر فرهنگ متفاوت هست و حدودا ۷۰سال از انتشار این کتاب میگزره و طبیعی هست که در ۷۰ سال پیش و حتی الان سبک زندگی هر کشوری با دیگری فرق داشته و اگر کسی از ادبیات امریکایی و از نوع نوشتن اون ها علاقه ای نداشته باشه دلیل نمیشه که این کتاب کتاب بدی باشه و گرنه کتاب های جان ایشتاین بک یا کتاب در رویای بابل خیلی کتاب های دیگه که جزو ادبیات امریکا هستن نوع نگارش متفاوتی باهم ندارن فقط با توجه به سال انتشار یا دوران حال خودشون کمی متفاوتشون میکنه با این حال اگه با سبک و ادبیات امریکای مشکلی ندارید یا خوشتون میاد کتاب خیلی خوبی هست
عریان بودن کلام هولدن کالفیلد (کاراکتر اصلی داستان) رام جالب بود. از همه بدش میاد به جز دو نفر که یکیشون سه ساله مرده. یک نوجوان که مخاطب نمیتونه خیلی دوسش داشته باشه،ولی در جاهایی از داستان به او حق میده. کالفید اگر هیچ ویژگی خوبی نداشته باشه واقعا با خودش صادقه و خواننده از این صداقت تحت تاثیر قرار میگیره. خوندن این کتاب رو به افرادی که با نجوونا سر و کار دارن توصیه میکنم ولی به خود نوجوونا به هیچ وجه توصیه نمیکنم. چون بدآموزی داره. لطفا اگه زیر بیست سال دارید نخونید. در ضمن دربارهی کتابهایی با راوی گری آرمان سلطان زاده نیازی به توضیح نیست. یکی از بهترین (اگر نه بهترین) راویهای ایران داره کتاب رو میخونه. بشنوید لذت ببرید
۱. کتاب سانسور نشده و میتونید با خیال راحت و بدون برابری با متن اصلی بخونید. ۲. مثل همیشه، گوینده کتاب آقای سلطان زاده کار بینظیری رو انجام داده و بعدا از خوندن کتاب نه تنها کلیات که جزییات اثر رو هم به یادخواهید داشت. ۳. موزیک متن بینظیره و یادآور دهه ۵۰ آمریکا، تاثیرات این کتاب در قتل خواننده "بیتلز" و سانسور این کتاب در برخی از مدارس آمریکاست.
به نظرم این کتاب در زمان خودش طرفدار داشته وگرنه کتابی که از زبان یک آدم نامتعادل نوشته شده و سرتاسر آن پر کلماتی نفرت آمیز نظیر حرامزاده، دیوانه، احمق، کودن و ...است و موقعیت های عادی را بی دلیل توضیح فراوان می دهد و مدام از چیزهایی که دوست ندارد صحبت می کند، اصلا جذاب نیست. هر چقدر خواستم خودم را قانع کنم این کتاب خوب است نتوانستم
درود، این کتاب قطعا کتابی با موضوعات عامه پسند نیست، پس کسانی که دنبال چنین موضوعاتی هستن از این کتاب خوششان نمیآید! چند روز زندگی یک نوجوان با تفکرات خاص که ممکن است هر کدام از ما در بخشهایی از کتاب با او همزاد پنداری کنیم که در دوران نوجوانی چنین بوده ایم... ترجمه خیلی خوب بود و راوی و انتخاب آهنگ و... هم خیلی خوب بودن... ترجمه تا جایی که ممکن بود از سانسور جلوگیری کرده بود...