زمانی که اقبال به جاودانگی پیوست، نام و نشان چندانی از وی در ایران نبود و جز افرادی معدود که تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمیکرد، کسی نمیدانست فرزانهای به نام محمّد اقبال لاهوری با سرودن نه هزار بیت شعر حکیمانه فارسی، آتش فرو مرده زبان و ادب فارسی را که میرفت در شبهقاره بدل به خاکستر شود بار دیگر شعلهور کرد. آوازه او در جهان، ابعاد مختلف دارد ولی در ایران بیشتر بهواسطه شعرش شهرت یافته است. نخستین مقالهای که در معرفی اقبال در ایران به چاپ رسید از محمدعلی داعیالاسلام بود با عنوان «اقبال و شعر فارسی» که بسیار مورد توجه اهل ادب قرار گرفت. پس از آن شادروانان سعید نفیسی و محمد محیط طباطبایی که با اقبال مکاتبه نیز داشتهاند مقالاتی درباره وی نگاشتند. تاریخ نامههای اقبال به سعید نفیسی ۲۶ اوت و ۱۴ نوامبر ۱۹۳۲ است.
سرودههای اقبال با معرفی و ستایش بزرگان ادب فارسی ذهن ایرانیان را به خود معطوف کرد که ذکر تفصیلی آن از حوصله این مقدمه بیرون است. آثار فارسی اقبال در مدتی اندک که شاید به بیش از سه دهه نمیرسد، یعنی از زمانی که نخستین مقالات درباره وی در مطبوعات ایران به نگارش درمیآید و نخستین مجالس سخنرانی برای معرفی آثارش تشکیل میشود، از چنان شهرت و محبوبیتی برخوردار میگردد که معروفیتی همسنگ بزرگترین شاعران زبان فارسی نظیر فردوسی، مولوی، حافظ و سعدی مییابد. امروز ممکن است در شهرهای دورافتاده کشور کسانی باشند که سنایی و جامی و فخرالدین عراقی را به رغم گذشت سدهها بهدرستی نشناسند و یا اصلاً نشناسند، ولی کمتر کسی است که پس از فقط چند دهه از حیات وی، نداند که اقبال شاعر و اندیشمندی است از مردم پاکستان که نامش بوی ایران را میدهد.
چهرههای مشخصی که این رایحه را در پیش از سال ۵۷ در کشور پراکندند و آثاری مستقل راجع به وی در قالب تألیف و یا ترجمه پدید آوردند، عبارتند از: شادروانان مجتبا مینوی، غلامرضا سعیدی، محمدتقی مقتدری، علی شریعتی، احمد آرام و امیرحسین آریانپور که هریک او را از منظری نگریستند. نخستین اثری که درباره اقبال، چهار سال پس از فوت وی در ایران به سال ۱۳۲۶ منتشر شد، کتابی است کمورق از مرحوم محمدتقی مقتدری با عنوان «متفکر و شاعر اسلام.» آثاری هم بهطور اتفاقی در پیش از انقلاب درباره اقبال و آثار وی از برخی محققان و ادبدوستان انتشار یافت که درواقع نگاهی گذرا و معرفیگونه به شعر اقبال و شیوه تفکر او بوده است که پدیدآورندگانش داعیه اقبالشناسی هم نداشتهاند، نظیر کتابی که آقای اسلامی ندوشن تحت عنوان «دیدن دگرآموز» گرد آورد، یا مقالاتی که از شادروانان علیمحمد رجایی خراسانی و یا غلامحسین یوسفی به چاپ رسیده است.