چون مردم ژاپن برای شیوههای سنتیشان ارزش بسیاری قائلند، هویت ملی قدرتمندی دارند و به شدت در مقابل آثار فرهنگی خارجی مقاومت میکنند. در واقع، در طی تاریخ این کشور، در بسیاری از اوقات ژاپنیها بیگانگان را آگاهانه و ستیزهجویانه رانده و کسانی را که از باورهای غربی پشتیبانی میکردهاند، اعدام کردهاند. حتی هنگامی که ژاپنیها بعضی از روشهای بیگانگان را پذیرفتند ــ چه به انتخاب چه بالاجبار چنان که بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد ــ این پذیرش سبب نشد تا در نفس هویت ژاپن تغییری پدید آید.
تغییرات فرهنگی هم اگر در ژاپن روی داد، بسیار کند و سطحی بود. مثالی از این تغییرات سطحی را میتوان در شیوه حذف زمینداری (فئودالیسم) در ژاپن جستجو کرد. طی سده نوزدهم میلادی ژاپن به طور رسمی به وجود روابط ارباب ـ رعیتی پایان داد. اما احساساتی که با این روابط پیوسته بود ــ از جمله وفاداری، احترام به قدرت، اندیشه نظارت یک فرد بر زیردستان ــ به روابط کارفرمایان ـ کارگران انتقال داده شد. در نتیجه، بقایای فئودالیسم در بنگاهها و شرکتهای امروزی ژاپن یافت میشود.