کتاب «فلسفه آلمانی: ۱۸۶۰-۱۷۶۰میراث ایدئالیسم» نوشته تری پینکارد ( -۱۹۵۰)، فیلسوف آمریکایی است.
شهرت او به پژوهشها و کتابهایش درباره فلسفه آلمان در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی برمیگردد، او به طور تخصصی در حوزه فلسفه و دیالکتیک هگل مباحث مختلفی را مطرح کرده که به عنوان منبع بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران فلسفه مورد استفاده قرار میگیرد.
فلسفه آلمانی که از سال ۱۷۸۱ آغاز شده بود در مدت کوتاهی به فلسفه مسلط اروپا تبدیل شد. این فلسفه شیوه تلقی اروپاییان و عملا همه جهان را از هستیشناسی و خودشناسی تغییر داد. فلسفهای که آغازگر جنبشی فلسفی در سراسر جهان بود که یکی از ویژگیهای اصلی آن دیرفهمی است و تقریبا همیشه با عنوان فلسفه آلمانی نام برده میشود.
در اذهان عمومی علت آلمان شدن، آلمان نتیجه انفجاری بود که در فلسفه، ادبیات و دیگر علوم اواخر قرن هجدم روی داد، به طوری که آلمان را از طریق دستاوردهای فلسفی و ادبیاش به کشوری با فرهنگی واحد تبدیل کرد.
نسخه اصلی کتاب «فلسفه آلمانی» در سال ۲۰۰۲ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده و ۴ بخش اصلی دارد که به ترتیب عبارتاند از: «کانت و انقلاب در فلسفه»، «ادامه انقلاب: پساکانتیها»، «تکمیل انقلاب؟ هگل» و «انقلاب زیر سوال میرود».
خودانگیختگی بشر و نظم طبیعی، خودآیینی و نظم اخلاقی، ذوق زیباشناسانه، غایت شناسی و نظم جهان، ایدئالیسم و واقعیت انقلاب فرانسه، واکنش بلافصل پساکانتی، فیشته، پس از فیشته، از آن خود سازی رمانتیک کانت، آلمان پس از انقلاب، پدیدارشناسی روح هگل، تلاش شلینگ برای احیا: بازنگری در ایدئالیسم و میراث ایدئالیسم از جمله مباحثی هستند که در بخشهای چهارگانه این کتاب مطرح شدهاند.
در قسمتی از « فلسفه آلمانی: ۱۸۶۰-۱۷۶۰میراث ایدئالیسم» کتاب می خوانیم:
«چنین دیدگاههایی در نهایت شلایرماخر را هرچه بیش تر به عمیق شدن در مسائل مربوط به تفسیر و معنا کشاندند. آشکار است که اگر «شهود»های ما سنجش ناپذیر باشند _ و به خصوص اگر فهم شهودی دینی به معنای شریک شدن در شکلی خاص از زندگی با کسانی باشد که شهودهایی مشابه دارند _ آن گاه درک معنای واقعی سخن دیگران هنگامی که از احساسات دینیشان صحبت میکنند بسیار سخت خواهد شد. و به همین دلیل شلایرماخر در سالهای آخر حیاتش، شاخه دینی هرمنوتیک را (که نظریه تفسیر کتاب مقدس بود) عمومیت داد و نظریه تفسیر فراگیرتری ارائه کرد (که امروزه صرفا با نام «هرمنوتیک»شناخته می شود و تمامی دلالتهای دینی اش را کاملا از دست داده است.
قاعده کلیدی هرمنوتیک متاخر شلایرماخر چیزی را بیان می کرد که از آن پس با نام «دور هرمنوتیکی» شناخته می شود: برای فهمیدن سخن هر فرد، ابتدا باید آن کلیتی را که زمینه بحث اوست (مثلا زبان و فرهنگ گوینده) بشناسم و برای شناختن این کل، باید ابتدا اجزایش (مثلا سخنان هر فرد) را بشناسم».