«نادر ابراهیمی» مینویسد: عاشق، بهانه نمیگیرد. عاشق، نق نمیزند. عاشق، در باب زندگی، سخت نمیگیرد. تخممرغ تازهی پخته، عطر ماندگاری دارد. عاشق، به نان خالی و ظرف پر از محبت راضی است.
کتاب «یک عاشقانه آرام» نوشتهی «نادر ابراهیمی» روایتی لطیف و عاشقانه میان یک زوج است که متن آن مملو از ترکیبات و جملات زیبا است. مرد این داستان گیلهمردی معلم است که در سفر به منطقهی آذربایجان دلبستهی دختری زیبا و دلنشین به نام عسل میشود. آنها ازنظر اجتماعی و سیاسی تفکرات نزدیک به یکدیگر دارند و عشق و رابطهشان موضوع اصلی این داستان است. «نادر ابراهیمی» با قلم توانایش گفتگوهای میان این دو نفر را با دقت و زیبایی شکل داده است که بر دل و روح بسیار مینشیند. نثر این اثر در قسمتهایی شعرگونه است . از این نظر نسبت به سایر آثار عاشقانه ارجحیت دارد. گیلهمرد این داستان با حضور عسل در زندگیاش جملات ماندگار و بسیار زیبایی بیان میکند گویی عشق واقعی در حال به وقوع پیوستن است. او عسل را بارها در این داستان خطاب قرار میدهد: «عسل، بگو! چون که ما جز گفتن، هیچچیز نیستیم. عشق، نوعی گفتن است و عالیترین نوع گفتن. جنگ هم گفتن است. ایمان هم گفتن است. نگاه کردن، یک واژهی نرم است... عسل! بگذار سر بر زانویت بگذارم و تو به زمزمه، از نخستین سفر گیلهمرد کوچکت به ساوالان بگو... مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود!»
کتاب «یک عاشقانه آرام» یکی از آثار پرفروش این نویسنده است که تا امروز بیش از بیست بار تجدید چاپ شده است. نسخهی صوتی «یک عاشقانه آرام» را ناشر صوتی نوین کتاب گویا با صدای «پيام دهكردي» و موسیقی «کریستف رضاعی» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این نسخهی صوتی شامل 53 بخش است که میانگین آنها حدود ده دقیقه است. نسخهی الکترونیک این اثر هم از سوی انتشارات روزبهان در اختیار سایت و اپلیکیشن فیدیبو است.
«نادرابراهیمی» نویسنده و داستاننویس برجستهی ایرانی در تاریخ 14 فروردین سال 1315 در تهران به دنیا آمد. خانوادهی او از حاکمان کرمان در دوران قاجار بودند که به مشکینشهر تبعید شدند. او در نوجوانی به دبیرستان دارالفنون رفت و پس از آن تحصیل در رشتهی حقوق را آغاز کرد که آن را ناتمام رها کرد. او تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی را فرا گرفت که با روحیاتش سازگار بود و به آن علاقه داشت. او در طی این سالها به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مشغول بود و چندین بار هم به زندان افتاد.
«نادر ابراهیمی» فردی جسور و بلندپرواز بود و زندگی پرماجرایی داشت. او در بانک، چاپخانه، روزنامه، تعمیرگاه مشغول به کار شد و شرححال شیرین و خواندنی از این دورانش را در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» بازگو کرده است. او یکی از پرکارترین نویسندههای ایرانی است که از خودش مقاله، کتاب، داستان و نقد ادبی بهجا گذاشته است. او اولین اثرش را سال 1342 منتشر کرد و پس از آن بهطور حرفهای نویسندگی را از سر گرفت. او در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان هم بسیار فعال بود و همراه همسرش یک موسسه همگام با مسائل حوزهی کودک و نوجوان تأسیس کرد که هدف اصلی آن، مطالعه مسائل مربوط به کودکان و پژوهش درباره رفتار و خلقوخوی آنها بود.
نادر ابراهيمي نویسندهای شاخص و برجسته است که در طی سالها فعالیتش داستانهای ماندگار و زیبایی به یادگار گذاشته است. «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» یکی از آثار اوست که سال 1366 منتشر شد و روایت سفر به جبهه جنگ ایران و عراق این نویسنده است. او در این اثر با قلمی توانا فضای جنگ را ترسیم کرده است و یک داستان خواندنی بهجا گذاشته است. «آتش بدون دود» یکی دیگر از آثار معروف «نادر ابراهیمی» است که در هفت جلد منتشر شد. این رمان بلند روایت جریانهای انقلابی معاصر است که براساس آن در دههی پنجاه مجموعه تلویزیونی ساخته شد. «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» یکی دیگر از آثار این نویسنده است که دیدار این نویسنده با «امام خمینی» را شرح و گزارش میدهد. نسخهی الکترونیک این آثار به همراه سایر آثار «نادر ابراهیمی» در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
آن صد جلد کتاب که از خانه آورده بودم، تا ساعتی بعد، انبوه شد و انبوهتر. در میان آنها، کتابهایی بود کاملاً نو. عطر جلد نو داشتند. پوشش شفافشان به دست میچسبید. و کتابهایی که هرگز آنها را ندیده بودم... و نمیتوانستم رد کنم. نمیتوانستم. دیگر حتی نمیتوانستم بگویم: «متشکرم آقا! متشکرم خانم! متشکرم دخترم!» دیگر از این حرفها گذشته بود. آنها مثل یک گروه بزرگ نوازنده، سازهایشان را بیصدا کوک میکردند. بیصدا. آنها، بهزودی، دستهجمعی در تالاری عظیم مینواختند: یک عاشقانهی آرام را... شاید خونین اما متین و آرام...
بسیاری از خرده حوادث، شبیه بسیاری از خرده حوادث دیگرند، و کتابها مملو از همین خردهها. تو که کتابها را بهاره چین کردهای»، حق است که عاشقانهی آرامت را نیز چنین کنی.
مأموران، عاقبت به خانهی ما میآیند. آنها از صاحبخانه میپرسند که چرا خانهاش را به ما اجاره داده است.
صاحبخانه، خونسرد و طلبکار میگوید: میشناسمشان. یعنی مرد را میشناسم. پدرش از چایکاران شمال است. مال لاهیجان. ما با هم رفاقت و خویشی داریم. خالهی بزرگ من همسر یکی از عموزادههای این آقای چایکار است. یکی از بچههای من هم شاگرد این آقا بوده در انزلی...
عجب میداند!
میآیند سراغ ما. به من میگویند: راه بیفت! شهر را با چهارتا کتاب کهنه به همریختی گریختی. چند ماه است به دنبالت هستیم.
تو، باز، آن جسارت غریب آذریات را بروز میدهی. راه برمن میبندی.
نمیگذارم ببریدش. من پابهماهم. تنها هستم. یک جو شرف داشته باشید. یک جو غیرت. کتاب کهنه فروخته، نامردی که نفروخته، وطن که نفروخته. نمیگذارم...
دستی، تو را پس میراند.
دستی تو را به جانبی پرت میکند.
من درگیر میشوم. فایدهای ندارد: در مقابل آنها مثل موش هستم. دیگر هیچ فایده ندارد: اولین فرزندمان را به احترام عشق به وطن و آزادی به خاک میسپاریم.
«خداوندا! کینهام را به دشمنان میهنم عمیق ترکن
و زخم روحم را چرکینتر.
خداوندا!
خوف از ظالم را در من بمیران
و توان آن عطایم کن که تخت سینهی ناکسان بکویم
بیترس از عواقب خوف انگیزش...
خداوندا! کینهام کینهام کینهام...»
تو میگویی: مسئلهای نیست. گروهی زود میمیرند، گروهی دیر و گروهی هرگز نمیمیرند.
ما تنها عزاداران تاریخ نیستیم. پس، مسئلهای نیست. مسئلهای نیست...
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 695.۱۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۸:۳۱:۲۲ |
نویسنده | نادر ابراهیمی |
راوی | پیام دهکردی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۳/۰۷ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
چقدر بد که امکان هدیه دادن رو برداشتییییین
اعتقاد خطرناک است و عشق از اعتقاد خطرناک تر
این کتاب منو خیلی مجذوب کرد و خیلیها هم نتونستن باهاش ارتباط برقرار کنن. این دلیل بر بد بودن نیست. اصلا از نظر من کتاب بد وجود نداره. کتابهای نادر ابراهیمی [مثل همه ی کتاب ها!] مخاطب خاص خودشونو دارن و فکر میکنم بیشتر برای افرادی مناسب و جذابه که روحیه ی آرامی داشته باشن یا دست کم از یه آرامش درونی نسبی برخوردار باشن. اگر عااااشق ادبیات و آرایه ها باشن هم که دیگه هیچی😍 البته نظر من اینه. در کل فکر نمیکنم برای افرادی که عادت دارن یه کتابو تند تموم کنن و برن سراغ بعدی خوب باشه.این کتاب دقیقا مثل اسمشه، یک عاشقانه ی آرام :)
بسیار زیبا و تأثیرگذار
هیچوقت نتونستم با کتاب های نادر ابراهیمی ارتباط برقرار کنم...این کتاب فقط قسمت سه شنبه ها برام جالب بود و باقی داستان بیشتر داشت نصیحت میکرد تا بخواد منظور رو بگه
اشخاص کتاب فهیم و خوشبخت هستند. اما این کتاب داستان نیست یه سری یادداشت با بیان سنگینه که در نهایت به پایان خاصی ختم نمیشه و از اول تا اخرش یه روند کم فراز و نشیب و نظرات شخصی یه ادمه. توش جمله های جالبی هم هست ولی میون پرگویی های ادبی کم کاربرد یا شاید گاهی اشتباه گم میشه .. با این حال از شنیدنش پشیمون نیستم یه تجربه متفاوت بود. اگر وقت و حوصله زیادی دارید گوش کنید.
من رو جذب نکرد و حتما مخاطب خاص خودشو داره.
امروز تمومش کردم ?
من نمیدونم حال دل من غمگین بود زمان گوش دادن یا بخش ۵ کتاب پر از شور و حال عاشقی بود .من دوباربخش ۵ گوش دادم و هر دوبار چشمم شبنم زد.
برای من علاوهبر نثر پرملات از نظر انتخاب و چینش استادانه و پخته ی کلمات،فید شدن زمانهای مختلف در هم و عدم اصرار نویسنده بر نمایش آشکار ابعاد زمانی، برای من بسیار جذاب بود.که با خوندن یا شنیدن کتاب بهتر متوجه منظورم خواهید شد. نکته دیگه اینکه اگر به نویسندگی و فلسفه علاقه مندید و حتی اگر دنبال کپشنهای قشنگ هستید پیشنهاد میشه.?