کتاب اسم شوهر من تهران است اثر زهره شعبانی، مجموعه داستانی به سبک رئالیسم اجتماعی است که در سال 1395 توسط نشر مرکز منتشر شد. این کتاب روایتگر داستان زندگی زنی به نام مهتاب در دوران انقلاب ایران و سالهای پس از آن است. مهتاب، زنی از طبقه متوسط جامعه، در بحبوحه تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، با چالشهای هویتی و شخصیتی متعددی روبرو میشود. او در تقابل با سنت و مدرنیته، هنجارهای اجتماعی و خواستههای فردی، و جستجوی عشق و رستگاری قرار میگیرد.
برای خواندن کتابهای داستان کوتاه فارسی به فیدیبو سر بزنید.
زهره شعبانی (متولد ۱۳۵۳) نویسنده و مترجم ایرانی است که به خاطر داستانهای کوتاه و رمانهایش شناخته میشود. او در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده و علاوه بر داستاننویسی، در زمینه ترجمه نیز فعالیت دارد.
آثار:
مجموعه داستان:
اسم شوهر من تهران است (1395)
رقص ققنوس (1398)
در چشم تاریکی (1401)
رمان:
شبهای بیستاره (1397)
سهم من از تاریکی (1400)
جوایز و افتخارات:
نامزد دریافت جایزه جلال آل احمد در سال 1396 برای کتاب اسم شوهر من تهران است
نامزد دریافت جایزه ادبی مهرگان در سال 1396 برای کتاب اسم شوهر من تهران است
راهیافته به مرحله نهایی جایزه ادبی بوشهر در سال 1395 برای کتاب اسم شوهر من تهران است
برنده جایزه ادبی رمان برگزیده سال 1398 برای رمان شبهای بیستاره از سوی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران
نامزد دریافت جایزه ادبی مهرگان در سال 1398 برای رمان شبهای بیستاره
شعبانی در آثار خود به مسائل اجتماعی، به خصوص زندگی زنان ایرانی، میپردازد. او با لحنی صمیمی و داستانی روان، تجربیات و چالشهای زنان را به تصویر میکشد.
کتاب اسم شوهر من تهران است به چند دلیل میتواند اثری ارزشمند برای مطالعه باشد:
1. روایت داستانی جذاب و گیرا: زهره شعبانی با ظرافت و مهارت، داستانی را روایت میکند که خواننده را مجذوب خود میکند. لحن صمیمی و روان او، خواندن کتاب را لذتبخش میکند و باعث میشود تا مخاطب به راحتی با شخصیتها و داستان همزاد پنداری کند.
2. پرداخت عمیق به شخصیتها: شخصیتهای داستان اسم شوهر من تهران است به گونهای واقعی و ملموس به تصویر کشیده شدهاند. هر کدام از این شخصیتها دارای ویژگیها و پیچیدگیهای خاص خود هستند و در طول داستان با چالشها و تحولات مختلفی روبرو میشوند.
3. بررسی مسائل مهم اجتماعی: این کتاب به بررسی مسائل مهم اجتماعی، به خصوص مسائل مربوط به زنان ایرانی، میپردازد. شعبانی با ظرافت و بدون شعار، به موضوعاتی مانند هویت جنسیتی، نقش زنان در جامعه، روابط خانوادگی و نابرابریهای اجتماعی میپردازد.
4. تصویری از ایران در دوران انقلاب: اسم شوهر من تهران است در بستری از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در دوران انقلاب روایت میشود. این کتاب به خواننده کمک میکند تا درک عمیقتری از این تحولات و تاثیر آنها بر زندگی افراد به دست آورد.
5. زبانی ساده و روان: زبان ساده و روان زهره شعبانی در این کتاب، خواندن آن را برای مخاطبان عام نیز جذاب میکند. این کتاب نیازی به دانش تخصصی در زمینه ادبیات یا علوم اجتماعی ندارد و به راحتی توسط هر کسی قابل فهم و درک است.
کتاب اسم شوهر من تهران است برای طیف گستردهای از خوانندگان مناسب است، از جمله:
1. علاقهمندان به ادبیات داستانی ایرانی: این کتاب نمونهای برجسته از ادبیات داستانی معاصر ایران است و به لحاظ روایت، شخصیتپردازی و پرداخت به جزئیات، اثری قابل توجه محسوب میشود.
2. کسانی که به دنبال درک عمیقتر از تجربه زنان ایرانی هستند: این کتاب تصویری صادقانه از زندگی زنان ایرانی در دوران انقلاب و سالهای پس از آن ارائه میدهد و به بررسی چالشها و مسائل زنان در این زمینه میپردازد.
3. علاقهمندان به مسائل اجتماعی و سیاسی: این کتاب در بستری از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران روایت میشود و به خواننده کمک میکند تا درک عمیقتری از این تحولات و تاثیر آنها بر زندگی افراد به دست آورد.
4. کسانی که به دنبال کتابی با لحنی صمیمی و داستانی روان هستند: زبان ساده و لحن صمیمی نویسنده در این کتاب، خواندن آن را برای مخاطبان عام نیز جذاب میکند.
نکاتی در مورد خوانندگان:
این کتاب برای افراد بالای 15 سال مناسب است.
ممکن است برخی از مضامین این کتاب برای خوانندگان حساس، ناراحتکننده باشد.
در نهایت، اسم شوهر من تهران است کتابی خواندنی و تأملبرانگیز است که به شما کمک میکند تا درک عمیقتری از زندگی زنان ایرانی، تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، و ماهیت انسان در شرایط سخت پیدا کنید.
به خودم که میآم وسط بازارم. بوی عطر و ادویه همهجا هست. دیگه سرم درد نمیکنه. بازار پره رنگه. رنگ قرمز پشتیها، رنگ سفید چادر نمازها، آبناتها و کفشها. چه آیینهشمعدونیهای قشنگی اومده. میگن قابلمهی استیل بهتر از قابلمهی روییه. بیپول که میای بازار انگار لای چرخ آسیابی. با پولی هم که من دارم همیشه مجبورم جنس ارزون و میوهی ته بار بخرم. آخ اگه پول داشتم. پول آدم رو خوشسلیقه میکنه. پول آدم رو میرقصونه. پول خوشگلی میآره. پول پول میزاد. پول رو رو مرده بگذاری برات ابوعطا میخونه. پول یکی از اِسماش ستارالعیوبه. اسم دیگش پر جبرییله. اگه پول داشتم یه خونه میخریدم درندشت. یه اتاق میدادم پسرم که پشت لبش سبز شده. درست نیست دختر و پسر بالغ کنار هم بخوابن. قصهی پنبه و آتیشه. زود براش زن میگرفتم به حرومی نیفته. یه مهمونی بزرگ میگرفتم. میگفتم دخترم تمام دوستاشرو دعوت کنه. پیرهن خوشگل میپوشیدم. عطر میزدم. واسه پسر کوچیکه یه دوچرخهی نو میخریدم. یه کیلو تریاک میخریدم میدادم شوهرم. میگفتم اونقدر بکش تا بمیری. همهی قسطا و نسیههام رو میدادم. میرفتم از قصابی بغل دست حاج کریم، یه راسته گوشت برمیداشتم تا دماغ حاج کریم بسوزه. هفتهای یهبار آبگوشت چرب چیلی میذاشتم. هر شب کباب میخوردیم. چاق میشدیم. دیگه زار و نزار نبودیم. یه پرده گوشت، صد تا عیب رو میپوشونه. مردم عقلشون به چشمشونه. تو صورت دخترم رنگ میاومد. خواستگاراش قطارقطار صف میکشیدن. قیافهی خودم از این ماتم در میاومد. یه اتاق ته باغ واسهی شوهرم میساختم که دیگه بچهها کمتر ببیننش. از پسرم میترسم. چند روز پیش تو جیب شلوارش کبریت پیدا کردم. یه بارم دهنش بوی سیگار میداد. تقصیر باباشه. اسب و خر رو یکجا که ببندند، اگر همبو نشن همخو که میشن. اصلاً میذاشتم باباشون تو همین خونه بمونه. براش یه نوکر میگرفتم کاراشو بکنه. جمعهها دستهجمعی میرفتیم سینما. ای واااای. سر بیروزی به دنیا نباشه. اونموقع که روزی رو قسمت میکردن منو نزاییده بودن. هرچی سگدو میزنم بازم هشتم گرو نهمه. سر مغازهی اورسی فروش وامیستم. دو تا زنِ بزک کرده دارن کفش میخرن. با مغازهدار میگن و میخندن. حتماً تخفیف خوبی گرفتن که نیششون تا بناگوش وازه. اگه منم یهکم چادرم رو شل بگیرم و سرخاب سفیداب کنم روزگارم بهتر میشه. اصلاًً نجابت زیاد نکبت میآره. شوهر من که از مردونگی هیچی نداره پس خودمو واسه کی اینطوری قنداقپیچ کردم؟ اینقدر به مردای دیگه اخم کردم که خط افتاده وسط ابروهام. از ترس آتیش جهنم واسه خودم همه چی رو حروم کردم. آخه کی از بهشت با ساقهی طوبی برگشته یا از جهنم با چوب داغ تو ماتحتش؟ کدوم بهشت و جهنم؟ کدوم خدا؟ هرچی هست همین دنیاست. خدا اگه بود که روزگار من اینطوری نمیشد. با این اوضاع و بدبختی اگه نباشه آبروش محفوظتره پیش بندههاش. مگه من چی کم دارم از دیگرون؟ یه لب تر کنم واسم صف میکشن. خودم هرزگی کنم بهتره تا بچههام به راه خلاف برن. اصلاً همین الان میرم قصابی حاج کریم. اون سه کیلو گوشت رو میگیرم. یه خنده تحویلش میدم. اینکه کاری نداره. تو این شلوغی بازار نمیتونم یه جفت دمپایی ملا کنم بزنم زیر چادرم؟ نمیتونم به ملیحه خانم بگم سه کیلو سبزی برات خشک کردم و دو کیلو و نیم براش بکشم؟ یا واسه شاطر عشوه بیام که بینوبت ردم کنه؟ آسون که بگیری زندگی هم بهت آسون میگیره. تو همین فکرام که میبینم نزدیک قصابی کریمام. نقشه میکشم واسه اون سه کیلو گوشت ولی مثل خری که تو گل وا بمونه واموندم. استغفرالله... استغفرالله... استغفرالله... لعنت بر دل سیاه شیطون. ببین شکم چهجوری آدم رو گول میزنه. همین شده آخره عمری بشم انگشتنمای خلق. چادرمرو محکم میگیرم و از قصابی دور میشم. قدمهامو تند میکنم. از بوی بازار دلم بههم میریزه. برم خونه بهتره که آوارهی خیابون بشم. تو خیابون که پلاس باشی فکرای خیابونی بهسرت میزنه. زودتر برم سبزیها رو از پشت بوم جمع کنم تا باد نبردشون. غذا ته نگیره صلوات. از اسب افتادیم از اصل که نیفتادیم. بهتره برگردم. شاید ایندفعه قسم شوهرم قسم حضرت عباس باشه. ترک کنه. سالم بشه. پی کار بگرده. خودم همش فکرای بد میکنم. تا پسرم غیبش میزنه فکر میکنم داره بلایی سر برادرش میآره. اگه اینطوری بود که پسر کوچیکه اینقدر دور و برش نمیگشت. هر کی نون قلبشرو میخوره. قلبم رو باید پاک کنم. کی گفته مهمونی فردا قاطیه که من ترس برم داشته؟ شاید اون چشمایی که دخترم تو شعرش گفته تو خواب دیده. شعر بیشتر از عالم خواب میآد. خدارو شکر شوهرمرده نیستم. بچههام سالمن. دندون رو جیگر میذارم. بچههام که رفتن خونهی بخت، اونموقع یهکاری میکنم. با رفتنم سیاهبختشون نمیکنم. زودتر برم لباس ژورژت رو بدوزم. اگه چرخ کار نکرد با دست میدوزم.
اگر از خواندن کتاب اسم شوهر من تهران است لذت بردید، پیشنهاد میکنیم که از خواندن کتابهای زیر غافل نشوید.
۱- کتاب دو دنیا از گلی ترقی
۲- کتاب عزاداران بیل از غلامحسین ساعدی
۳- کتاب پنج داستان از جلال آل احمد
فرمت محتوا | epub |
حجم | 595.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 96 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۱۲:۰۰ |
نویسنده | زهره شعبانی |
ناشر | نشر مرکز |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۹/۰۵ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نویسنده نثر بسیار شیوایی دارد و دایرهٔ واژگانی او بسیار گسترده است. به زبان غیررسمی و گاه عامیانهٔ فارسی تسلط دارد. از کتابهایی است که با خواندن چند سطر نخست آن، دیگر نمیتوان آن را زمین گذاشت. داستان دربارهٔ زن خانهدار و سختیکشیدهای است با شوهری معتاد و یک دختر نوجوان و دو پسر؛ یکی تازهبالغ و دیگری کوچکتر. زن شخصیتی کمابیش نامتعادل و دمدمیمزاج دارد. قلباً شوهرش و فرزندانش را دوست دارد، ولی از رفتار آنان با خود راضی نیست. خواندن کتاب را به افرادی که به دنبال رمانی با نثر زیبا و درونمایهٔ استوار و داستانی پرکشش هستند پیشنهاد میکنم.
من تمام بخش ۶۶ صفحه ای را خواندم اما نفهمیدم چرا برنده از میان نویسنده ها این مطالب را نوشته است و اثر مثبت آن چیست و اگر اثر منفی است پس چرا نوشته شود.(بدون هیچ قصد بی احترامی به شخص)بعد در مرحله بعد نقص ما حرف زدن از خدا و دل دادن به غیر است.چون تمام این حرف هایی که از خدا زدند همه اقلا یک اشتباه اعتقادی یا فکری رو داشت.
واقعا نمیدونم بعضی نویسنده ها باخودشون چی فکر میکنن که همچین چیزایی بیخودی رو مینویسن..اصلا مودبانه گفته نشده جملات.بیشتر شبیه مکالمات خیابونیه پر از فحش.واقعا که.....
کتاب جالبیه پیشنهاد میکنم بخونید یکی از صدها موردی که در جامعه کنونی ما وجود داره و قابل انکار نیست
داستان زندگی خیلی از آدم های جامعه کنونی ما....