اُرهان پاموک بیتردید راوی تاریخِ غیررسمی انسانِ ترکی است که سرنوشتش با استانبول گره خورده است. او در تمام رمانهای خود تا به امروز به رابطهی متناقض و همیشگی انسانش با دورههای مختلف سیاسی و اجتماعی ترکیه پرداخته و عملاً سیر تحولات را چنان ساخته که این انسان ناچار به مشاهدهی تاریخ شود.
ما در رمان شوری در سر او حاشیهنشینها را وارد متن میکند. حاشیهنششینهایی که بخشهای جدیدی را به استانبول اضافه میکنند. این حاشیهنشینها کیاند؟ در سالهای دههی پنجاه و شصت میلادی موج مهاجرت به شهر استانبول شتاب عجیبی گرفت. اصلاحات آتاتورک هرچند باعث شکوفایی نسبی شهرهای بزرگ ترکیه از جمله استانبول شد اما شرق ترکیه را چندان تحت تاثیر قر ار نداد.
در واقع سیر ماجراهای تاریخی در ترکیهی پنجاه سالِ قبل چنان متنوع و متناقض است که پاموک توانسته با اشاره به هر یک از آنها و قرار دادنِ شخصیتهای خود در مسیرشان این تحول را نشان دهد. قهرمان او به هیچوجه با هیچیک از این جریانها برخورد مستقیم ندارد اما حضورشان را احساس میکند. عوض شدن شکل پیادهروها، به قدرت رسیدن حزبِ عدالت و توسعه و امکاناتی که به این حاشیهنشینها میدهد، کودتای خونین آغاز دههی هشتاد، نوسازی شتابگرفتهی نیمهی دوم دههی نود و... هر کدام یکی از بخشهای این روایت هستند. در نهایت، قهرمان همچنان استانبول است.
شوری در سر تاریخِ غیررسمی دیگرانی است که به استانبول و تاریخش الحاق شدند. مدلی از ترکیهی پرطلاطم که در کشوقوسِ کودتاها، تعصبها، فقر و ثروتها وتنوعِ خاصِ قومیتی و مذهبی و عقیدتیاش زنده است. پاموک به این کلِ متراکم میاندیشد و ناهمگون. و مدام تکرار میکند که آیا استانبول رستگار خواهد شد؟
پاسخ به این پرسش در دلِ متن نهفته است و انسانِ پاموک. او کماکان خوشبین است و شهر هنوز میتواند خود را و تاریخش را زنده نگهدارد گویا. مولود سرخوش از این احساس در کوچهها میچرخد و گذشتهاش را مرور میکند.