«تنها یک بار پرواز کن» توانسته سنتهای داستانهای آپارتمانی را پشت سر بگذارد و داستانی جذاب و پرکشش خلق کند. ماجرای این کتاب خیلی پیچیدهتر و بغرنجتر از کتابهای عاشقانهی امروزی است. «نسرین قدیری» با نوشتن این کتاب ثابت کرده یکی از نویسندگان جوان و موفق ادبیات معاصر ایران در زمینهی داستان و رمان عاشقانه است.
دریا زنی چهل ساله است که سالهاست همسر خود را از دست داده است. او به تنهایی تنها دخترش، ماهان، را بزرگ کرده و در تمام این سالها، بزرگترین دغدغهاش این بوده که ماهان بتواند زندگی مرفه و راحتی داشته باشد. حالا ماهان بیست و دو سال سن دارد و در شرکتی مشغول به کار شده است. او به کامیار علوی، رییس این شرکت، علاقهمند شده است. کامیار که چهل و چند ساله است، همان مردی است که با ورودش به زندگی ماهان و دریا، همه چیز به هم میریزد و زندگی روی دیگری پیدا میکند. تا جایی که حالا حتی دریا هم به کامیار علاقهمند شده است. جایی میرسد که این علاقهی سهسویه زندگی آرام و بیدغدغهی تمام این افراد را تحت تاثیر قرار میدهد.
داستان این کتاب حکایت آشنایی از زنان و مادرانی است که تمام زندگی خود را وقف فرزندان خود کردهاند. آنها سالها حق زندگی را از خود گرفتهاند و شادی برای آنها در شادی و خوشبختی فرزندانشان خلاصه میشود. دریا زنی از خودگذشته است که هنوز هم زیبا و جذاب است. با ورود کامیار، تمام سالهای تنهایی و محرومیت دریا برایش زنده میشود و حالا تازه میفهمد که چقدر نیاز به یک همراه و یک دوست دارد. اما احساسات سرکوبشدهی دریا از کامیار فقط یک دوست نمیخواهد. او حالا عاشق مرد مورد علاقهی دخترش شده است. شادی، امید، شرم و خجالت احساساتی متناقض است که دریا را سردرگم و پریشان کرده است. منطق و احساس این زن به شدت با هم درگیر شدهاند و زندگی آرامش را فلج کردهاند. از طرفی ماهان دختری سرزنده و پر از شور زندگی است. او رابطهی بسیار صمیمی و نزدیکی با مادرش دارد و در این که میتواند به هر چه آرزویش را دارد برسد، شک ندارد. او در سودای رسیدن به کامیار هیجانزده و ازخودبیخود است، و این در حالی است که دریا در خلوتش با خود کلنجار میرود و عذاب میکشد.
دریا و ماهان در وجود کامیار مردی را میبینند که سالهاست با جای خالی او زندگی کردهاند: پدر و همسری از دست رفته که حالا بار دیگر در قالب کامیار به این خانواده برگشته است. دریا کامیار را مردی خودساخته، رنجدیده و مهربان میبیند، کسی که خیلی پیش از اینها به حضورش در زندگی نیاز داشته است. ماهان هم دچار عشقی والدی-فرزندی شده است. او بدون این که بداند در وجود کامیار یک مرد حامی میبیند که تمام صفات و ایدئالهای پدرش در او خلاصه میشود.
قهرمانهای این کتاب، آدمهایی معمولی هستند که همین گوشه و کنار زندگی میکنند. دنیای مدرن از این آدمها پوستههایی ساخته که درونشان پر است از احساسات و افکار متناقض. مرزهای سنت و مدرنیته هرچند کمرنگ، هنوز هم این آدمها را در طبقات متفاوتی قرار میدهد. اشتیاق به زندگی پر از رفاه و امکانات و سودای زندگی در غرب، در کنار امید به داشتن خانوادهای گرم و صمیمی در همین کوچهپسکوچههای تهران، چیزی است که قهرمانان این کتاب را روز به روز بیشتر از هم دور میکند.
کتاب شخصیتهای زیادی دارد، با این حال نویسنده توانسته به خوبی به تمام این شخصیتها هویت بدهد. توصیفات کتاب دربارهی این افراد چندان ملالآور و خستهکننده نیست و جزییاتی که نویسنده به مخاطبان میدهد، باعث درک بهتر و همذاتپنداری عمیقتر در آنها میشود. در کنار داستان اصلی کتاب، داستان شخصیتهای دیگر هم با دقت و خط داستانی منسجم نوشته شده است. سرنوشت و داستان زندگی تمام این افراد با هم ارتباطی نامرئی دارد و در نهایت تصویر کاملی از کل محتوا و پیام نویسنده به مخاطب میدهد. قدیری با نوشتن این کتاب ثابت کرده که از دغدغههای جوانان و نوجوانان همانقدر آگاهی دارد که از سیستمهای خانوادگی و مسائل افراد میانسال جامعهی امروز در ایران.
نسرین قدیری نویسندهای است که در سالهای اخیر وارد دنیای رماننویسی شده است. او پس از این که سالها انرژی و وقت خود را صرف خانواده و فرزندان خود کرده بود، تصمیم گرفت با نوشتن کتاب و داستان، حس درونی خود را اغنا کند. «عشق به لطافت باران»، «مردان غریب من»، «اشرافزاده» و «غرور بالاتر از عشق» از دیگر آثار این نویسنده هستند. در میان تمام کتابهایی که قدیری نوشته، کتاب «رز سیاه»، به دلیل خط داستانی جذاب و پیامهای عمیق اجتماعی و فرهنگی، محبوبیت و شهرت بیشتری دارد.
دریا هنوز او را ندیده بود و برای دیدار و ملاقات داماد آینده اش روزشماری میکرد. از اینکه به زودی تنها مونس و همدمش هم او را تنها میگذاشت و خانه را ترک میکرد، غمی بزرگ وجودش را در بر میگرفت. پدر دریا سال پیش فوت کرده بود و ایران خانمِ پیر و خسته هنوز برای دختر و نوهاش، کمر خدمت بسته بود و خم بر ابرو نمیآورد. از زمانی که حرف عشق و عاشقی ماهان و قرار ازدواج قریبالوقوع او به میان آمده بود، دریا دچار افسردگی شده بود. ماهان امید بزرگ زندگیاش بود و در مدت بیست سال تنهاییاش، مانوسترین و دلنشینترین همدم و یارش محسوب میشد. آنها هیچگونه اختلاف نظری با یکدیگر نداشتند؛ هرگز بر سر هیچ موضوعی بگومگویی بینشان به وجود نمیآمد. روابط آنها آنقدر صمیمی و شگفتانگیز بود که برای همگان مایه حیرت و تعجب شده بود. تمام اوقات فراغتشان با یکدیگر میگذشت. تمام تفریحها و مسافرتهایشان را با همدیگر سپری میکردند. عشقی عمیق و مهری جاودانه بین آنها وجود داشت که از دید هیچکس پنهان نمیماند. و اکنون دریا با خودش فکر میکرد که از دست دادن چنین موجود شیرین و دلچسبی، چه لطمهی بزرگی به روح و روان او خواهد زد. اما هرگز در این مورد حرفی بر زبان نمیآورد. این حق ماهان بود که عاشق شود و به دنبال زندگی جدیدش برود. او حق داشت که دیر یا زود دل به مهر مردی ببندد و دست در دست او به سوی آیندهاش پرواز کند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 504 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۶:۴۸:۰۰ |
نویسنده | نسرین قدیری کافی |
ناشر |