تجربه زیستهی عشق برای هر فرد آنقدر خاص و متفاوت است که عشقهای یکطرفهی نافرجام هنوز هم میتواند سوژهی جذابی برای مخاطب به شمار بیاید. به خصوص اگر این عشق با چاشنی مهاجرت یکی از آن دو و بی خبری مطلق عاشق و معشوق از یکدیگر همراه باشد. داستان یادت نرود که نوشته یاسمن خلیلی فرد، روایتگر داستان عاشقانهایست که از زاویه دید دانای کل روایت میشود. اگرچه میتوان در داستان های عاشقانه شباهت های فراوانی را جستجو کرد اما چیزی که این کتاب را در سایر نوشته ها متمایز میکند، زمان وقوع داستان است. جنس احساسات هر نسل با نسل بعدی متفاوت است. خلیلی فرد در کتاب خود از حال و هوای دهه شصت میگوید و به روابط قشر خاصی از جامعه در آن دوران میپردازد. سپس او داستان را 15 سال به جلو میبرد و در دهه 70 یک عشق قدیمی که از سختی ها عبور کرده و در سرازیری افتاده است را به تصویر میکشد. یادت نرود که با فضاسازی قوی و شخصیت پردازی جذاب توانسته طیف وسیعی از مخاطبین را با خود همراه کند.
شاید اگر خطوط قرمز کمتری در رسانه ها وجود داشت به جای آنکه نام کتاب یادت نرود که را در ویترین کتابفروشی ها ببینیم، به تماشای آن در سینما یا تلویزیون مینشستیم. داستان این کتاب از یک واحد درسی در دانشگاه تهران شروع شد و تا مرز ساخت یک تله فیلم پیش رفت. اما نویسندهی جوان این کتاب، یاسمن خلیلی فرد، تمایل چندانی به تغییر استانداردهای خود و تغییر قصه اصلی داستان نداشت. بنابراین تصمیم گرفت آن را به یک رمان بلند تبدیل کند. اگرچه نگارش کتاب در سال 1391 به اتمام رسید اما برای چاپ آن به نیز مشکلات متفاوتی به وجود آمد که انتشار آن را تا زمستان 1394 به تاخیر انداخت. کتاب یادت نرود از همان ابتدا با اقبال فراوانی روبه رو شده و در عرض مدت کوتاهی در اردیبهشت سال 1395 به چاپ دوم رسید. استقبال بی نظیر مخاطبین و تجدید چاپ های متعدد خیلی زود تلخی این انتظار طولانی از خاطره نویسنده برد. نثر روان و سلیس کتاب میتواند هر نوع مخاطبی را با خود همراه کند بدون آنکه از مطالعه این کتاب 400و اندی صفحهای خسته شوند. خلیلی فرد به سلیقه مخاطب عام اشراف کامل دارد و از طرفی با خلق فضاسازیها و پرداختن به جزئیات کوچک توانسته است نظر مثبت منتقدین و مخاطب سختگیر را نیز به خود جلب کند.
کتاب یادت نرود که داستان زندگی و شخصیت اصلی را دنبال میکند. نفر اول مردی جا افتاده به نام کیوان کامیاب است که پس از 15 سال از پاریس به ایران بازمیگردد و شخصیت اصلی دیگر دکتر فروغ شکیبا است که عشق دوران جوانی کامیاب بوده است و داستان به بیشتر به او اختصاص دارد. نویسنده بیش از هر چیزی به جزئیات شخصیت، احساسات و گذشته و حال این دو نفر میپردازد. علاوه بر آن شخصیتهای دیگری که در داستان نقش دارند با حضور خود تکههای پازل داستان این دو شخصیت اصلی را کنار یکدیگر قرار میدهد و یک تصویر واضح از گذشته آنها روایت میکند.
قصه با بازگشت شخصیت اصلی داستان از پاریس به ایران آغاز میشود. اگرچه که در ادامه متوجه میشویم دلیل این بازگشت غیر منتظره بیماری سرطان و فرصت کم او برای تجدید دیدار با عزیزانش بوده است. او که میداند فرصت چندانی برای زندگی ندارد با بازگشت به زادگاهش به دنبال زنده کردن گذشته و خاطرات خود است که فروغ شکیبا در آن نقش پررنگی داشته است.
این دو نفر اگرچه شخصیت پردازی متفاوتی با یکدیگر دارند اما در یک ویژگی باهم مشترکاند و آن انتخاب های اشتباه است. کیوان کامیاب روابط شکست خورده زیادی را تجربه کرده و در میانهی یک بحران بزرگ است. فروغ شکیبا نیز یک زن مدرن و روشنفکر است تصمیمات عجولانهاش لحظات خوب زندگیاش را از بین برده است. نویسنده علاوه بر اینکه یک داستان عاشقانه را روایت میکند سعی میکند لحظات با ارزشی را به تصویر بکشد که بر اساس سهل انگاری دو شخصیت اصلی تنها به حسرت تبدیل شدهاند و دیگر فرصتی برای جبران آن وجود ندارد.
او یکی از جوانترین نویسندگان ایران و متولد سال 1369 است. خلیلی فرد از همان دوران کودکی و نوجوانی یک کتابخوان قهار بود و از سنین پایین نوشتن بخشی از زندگی او بوده است . او فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشته کارگردانی سینما از دانشگاه تهران است. حتی میتوان گفت تحصیلات او در خلق شخصیتهای جورواجور داستانش کمک شایانی کرده است. خلیل فرد زمانی که نگارش اولین رمان بلند خود را آغاز کرده بود که تنها 19سال داشت و آن را در سن 22 سالگی به پایان رساند. کتاب یادت نرود که با کمی تاخیر در سال 1394 توسط نشر چرخ که زیر مجموعه نشر چشمه است منتشر شد و توانست به خوبی توجه مخاطبان را به خود جلب کند.
یاسمن خلیلی فرد فعالیتهای خود را تنها به نویسندگی محدود نکرده است و در زمینه نقد و سینما نیز فعالیت دارد. میتوان گفت دومین کتاب با نام نقش جنگ برسینمای غیر جنگی ایران ، مخاطبان خاصی را در بر خواهد گرفت زیرا که یک کتاب تخصصی سینمایی با درونمایههای روانشناسی است که برای مخاطب عام سینما مناسب است. خلیلی فرد به خوبی نشان داده است که با پشتکار بسیار میتواند به عنوان یک نویسنده محبوب در ایران شناخته شود.
شیشههای ماشین بخار گرفته بودند. برف دامنهی کوهها را سفیدپوش کرده بود. کیوان به خیابانها با دقت نگاه میکرد. بعضیها را خوب یادش بود و بعضیها را اصلاً نمیشناخت. یعنی فروغ کجا زندگی میکرد؟ اصلا ایران بود یا نه؟ از کجا باید می دانست؟... سال ها بود با هیچ کس درباره ی او حرف نزده بود. بارها خواسته بود حالش را از فرامرزی یا خسرو اینها بپرسد اما نتوانسته بود. خودش هم باورش نمیشد که آنهمه سال از فروغ بی خبر بوده است. یعنی او هم حال کیوان را از کسی نمی پرسید؟ فرامرزی نیم گاهی به او انداخت و گفت:«خیابانها را این طور نگاه نکن که خلوتند. فردا صبح باید ببینی چه غلغله ای می شود.»کیوان حرفی نزد. فرامرزی ادامه داد: «ساعت پنج و شش بعد از ظهر را که نگو. انقدر ترافیک شدید می شود که بهتر است ماشینت را بگذاری و خودت در بری.» وارد خیابان ولی عصر شدند. خیابان موردعلاقهاش. خیابان خاطرات. خیابان پیادهرویهای طولانی و رستورانهای به یادماندنی. درخت ها لخت بودند. برگ چنارها ريخته بود. کناره های جویهای آب یخ زده بود. فرامرزی نیم نگاهی به کیوان انداخت:«چیه. تو فکری؟» کیوان به او نگاه کرد:«نه. داشتم خیابان ها را تماشا می کردم.»فرامرزی لبخند زد: «چشمت به خیابانهاست اما حواست نه.»و با تردید ادامه داد: «میتوانم حدس بزنم به چی فکر میکنی.» کیوان چشمها را ریز کرد:«به چی؟»فرامرزی جدی شد:«به آرش؟» کیوان سرش را پایین گرفت. نمی دانست چه جوابی به دکتر بدهد. فرامرزی ادامه داد: «حتی اگر هیچ حرفی هم نزنی از نگاهت پیداست. تو بی دلیل آن جا را ول نکردی بیایی این جا. مطمئن بودم روزی خودت به این نتیجه می رسی که باید برگردی.»کیوان باز هم حرفی نزد. از خودش خجالت کشید. او هیچ وقت پسرش را نخواسته بود. این همه سال گذشته. تو عوض شده ای. آرش بزرگ شده است. باید بروی دیدنش.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۸۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 451 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۵:۰۲:۰۰ |
نویسنده | یاسمن خلیلی فرد |
ناشر |