گاهی خواندن یک رمان کوتاه شبیه تماشای یک فیلم سینمایی است. داستانی که شخصیتهای آن در فضایی دور هم قرار گرفتهاند و خواننده به درون ذهن آنها نفوذ میکند و با چندین قصه در دل یک کتاب آشنا میشود. آخرین رویای فروغ عنوان رمانی از سیامک گلشیری است که همچون تماشای یک فیلم سینمایی لذتبخش و قابل تامل است.
داستان دربارهی زن میانسالی به نام فروغ است که حال جسمانی نامساعدی دارد و دچار فراموشی شده است. دختران فروغ به همراه همسرانشان در ویلایی در شمال دور فروغ جمع شدهاند و پسرش بیژن هم قرار است به آنها ملحق شوند تا ببینند چرا حال مادر وخیم شده است؛ اما در طی داستان آنها متوجه رازی دربارهی مادر میشوند و از طرفی مادر فراموشی گرفته و فرزندانش را به یاد نمیآورد. کل داستان در ویلا میگذرد و روایت این خانواده و دیالوگهای بین آنها جریان قصه را تا انتها میسازد.
آخرین رویای فروغ عنوان رمانی کوتاه از سیامک گلشیری است که در سال 1393 از سوی انتشارات چشمه منتشر شد. گلشیری که به نویسنده ژانر کتابهای ترسناک شهرت دارد در این داستان کاملا متفاوت عمل کرده و قصهای متفاوت خلق کرده است. رویای فروغ قصهی ساده و یک خطی دارد عنصر پیچدگی و تعلیق در این داستان وجود ندارد و مخاطب به راحتی با فضای کتاب جلو میرود. این رمان بیشتر گفت و گو محور است و خواننده در لا به لای صحبت شخصیتها و فلسفههای ذهنی آنها خود را در حال جست و جو میبیند. لحن و نثر گلشیری مانند دیگر کتابهایش گیراست و به گونهای قصه رو به جلو حرکت میکند که گویی در حال تماشای یک فیلم سینمایی هستیم. خواندن این کتاب را به علاقهمندان رمان و داستانهای ایرانی توصیه میکنیم. این رمان در 160 صفحه منتشر شده است و روایتی از زندگی یک خانواده ایرانی است که درگیر راز مادر شدهاند.
سیامک گلشیری نویسنده و مترجم ایرانی ست که در سال 1347 در اصفهان متولد شده است. او یکی از نویسندگان موفق در ژانر رماننویسی و داستان کوتاه است که توانسته بیش از 5 جایزه معتبر ادبی را در ایران کسب کند.
او در اواخر دوره دبیرستان در حوزه نمایش فعالیت خود را شروع کرد و چندین نمایشنامه روی صحنه برد؛ اما فعالیتهای او در حوزه تئاتر و نمایش تنها محدود به دوره دبیرستان او بود. از سال 1369 گلشیری وارد دانشگاه شد و رشتهی زبان آلمانی را انتخاب کرد. در همین زمان بود که او بهتدریج به ادبیات ملل مختلف علاقهمند شد و در کنار خواندن آثار بزرگان آلمانی، به مطالعه آثار مشهور ادبیات جهان هم پرداخت. گلشیری در سال ۱۳۷۵ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهی ادبیات آلمانی گرفت؛ اما فعالیت جدی خود را به عنوان یک نویسنده از سال 1370 شروع کرد؛ و با اولین داستان خود در سال 1373 با عنوان «یک شب، دیروقت» در مجله آدینه کار خود را آغاز کرد. بعد از این زمان بود که گلشیری به طور جدی در مجلات مختلف ادبی، مثل آدینه، گردون، دوران، کارنامه، زنده رود، زنان، کلک و چندین و چند مقاله در روزنامههای مختلف نوشتههای خود را منتشر کرد؛ اما نقطهی عطف سال کاری او را میتوان سال 1377 محسوب کرد. چرا که در این سال اولین مجموعه داستانش با عنوان از عشق و مرگ منتشر شد.
سیامک گلشیری تا کنون بیش از 20 عنوان رمان برای نوجوانان و بزرگسالان نوشته است. او یکی از نویسندگان پر افتخار است که پنج بار موفق به دریافت جایزه ازجمله برنده دیپلم افتخار بهترین ترجمه کتاب کودک و نوجوان، برنده جایزه بهترین رمان کتاب سال مهر و بیش از ده بار نامزد جوایز مختلف ادبی بوده است. رمانهای پنجگانه خونآشام را که در فهرست کاتالوگ کلاغ سفید کتابخانه بینالمللی مونیخ سال ۲۰۱۴ جای گرفته، پرفروشترین مجموعه رمان تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران لقب دادهاند. سیامک گلشیری سالهاست است که در دانشگاهها و مراکز مختلف داستاننویسی تدریس میکند.
آرزو گفت: «دو هفته پیش همین موقعها بود که به مامان زنگ زدم. میخواستم باهاش در
بارهی یه چیزی مشورت کنم. بهم گفت یه رستوران خیلی خوب نزدیک خونهش باز شده.
گفت میخواد یه روز من و امیرو دعوت کنه خونهش و به غذای خیلی عالی از اون جا برامون
سفارش بده. چه طوریه دفعه یه همچین اتفاقی افتاد؟ هنوز باورم نمیشه. خدایا».
صدایش میلرزید. بعد یک دفعه، مثل آدمی که یادش افتاده باشد کار مهمی را انجام نداده، صندلیاش را عقب داد و از جا بلند شد. گفت:«مامان با اون وضع خوابیده اون بالا. دیگه هیچ کدوم مونو نمیشناسه. اون وقت ما نشستهیم این پایین داریم حرفهای صدمن یه غاز میزنیم».
آذر گفت:«فردا پس فردا همه مونو میشناسه. میشه عین اولش.» آرزو گفت:«از کجا میدونی؟ از کجا میدونی که میشه عین اولش؟ اگه همین طوری موند، چی؟ اگه دیگه هیچ کدوم مونو نشناخت چی؟ »
آذر بلند شد رفت طرفش. گفت: «خوب میشه، آرزو. من مثل روز برام روشنه. مطمئن باش
حافظهش برمیگرده».
خیال می کنی. برو یه نگاه بهش بنداز. دیگه خوب نمیشه.» نادر گفت: «میدونی توی این سه روز بیماری چی کشید! ما تازه دیشب از بیمارستان آوردیمش. معلومه که حالا تا یه دو سه روز این طوریه. ولی مطمئن باش بهتر میشه.»
آرزو برگشت طرف نادر. گفت:«نمیدونم شماها واقعا چی فکر میکنین، ولی من نگرانشم. اینو دارم جدی میگم.» رو کرد به آذر. بغض کرده بود. گفت:«نمیدونم چرا از وقتی پامو گذاشتم توی اتاقش، فکر میکنم دیگه قرار نیست زیاد زنده بمونه، آذر.»
بلندبلند گریه کرد و دستهایش را گذاشت روی صورتش. آذر او را در آغوش گرفت. آهسته گفت: «این چه حرفیه که میزنی؟ بهتر میشه.»
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب آخرین رویای فروغ بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1,011.۴۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۰:۰۰ |
نویسنده | سیامک گلشیری |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۹/۱۵ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 45,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب قراره طی یک برنامه کتابخوانی دسته جمعی خوانده شود. اگه علاقه دارید به صفحه اینستاگرام yaldarta برید و همراه باشید?
همینجوری دلتون یه فیلم ایرانی خواست ولی دم دست نبود می تونید این کتاب رو بخونید! خب اخه چه اصراریه این همه حرف توداستان زده شد خوب هم بود اما هیچی. بی هدف.صرفا روایت پراکنده و جزییات زیااااد
برای خواندن رمان دو کتاب انتخاب کردم. یکی «پاییز فصل آخر است» یکی هم «آخرین رویای فروغ» اولی چقدر قشنگ و هنرمندانه و با پیچیدگیهای ظریف داستان تعریف میکرد، دومی چقدر ساده و دمدستی و قابل پیشبینی. این بیشتر شبیه یه تله فیلم خیلی پیش و پا افتاده بود.
?بریده ای از کتاب? ?بعضی وقت ها دوری آدم ها رو به هم نزدیک تر می کنه.?
کتاب های سیامک گلشیری واقعا حرف ندارن اخرش باعث میشن تو فکر بری و از خودت بپرسی چی شد؟؟!! تا یه مدتی هم ذهنتو درگیر خودش میکنن... قلمش شدیدا گیراعه و نمیتونی برای یه لحظه هم که شده کتابو رو زمین بزاری
ذهنم رو خیلی درگیر کرد و دوسش داشتم....حس داشت و تصاویر زنده و عمیقی درونش بود! داستانش به زندگی خیلی از ماها شبیهه
ایرادات ویرایشی و تایپی کتاب زیاد و آزاردهنده است. قصه خیلی بی سر و تهی داره و انقدر با عجله روایت میشه که فقط خواننده رو عصبی میکنه
داستانی روان با دیالوگهایی زنده که مثل یک فیلم از نظر میگذرد،روایت عشق و هجران ،در طی داستان شخصیتها بخوبی روایت و شناخته میشوند
در یک کلمه فوق العاده. سیزده تا شخصیت در یک شب در ویلایی در شمال. یک داستان روانشناسانه عالی
نثر خیلی ساده ، یک داستان چند خطی اما پرکشش. ارزش خوندن داشت.