«تماشای رنج دیگران» فراخوانی جهانی برای مبارزه با جنگطلبی دولتها و ملتها است. «سوزان سانتاگ» مجبورمان میکند رنج مردم را در چشمان وحشتزده و هراسانشان ببینیم، در بدنهای مثله شده، در خانههای ویران. باید خط به خط این کتاب را بخوانیم تا زهرش به جانمان بنشیند، تا وقتی که یادمان بیاید که از دور رنج و محنت مردم را دیدن خیلی آسان است. اما دنیا دیوانه شده است. شاید روزی این تصاویر و مناظر را از فاصلهی خیلی نزدیکتر ببینیم. هر جای دنیا، ویتنام، کامبوج، اسراییل، فلسطین، کریمه، دیگر چه فرقی میکند. مرز و رنگ و نژاد معنای خودش را از دست میدهد. حالا فقط باید زنده ماند و برای زندگی جنگید. در اینجا انسان، انسان بودن را از یاد برده و چنان نابود میکند و به آتش میکشد که انگار از ابتدای تاریخ بشر، چیزی به اسم انسانیت وجود نداشته است.
بگذار رنجی که برای من نیست، برای دیگران باشد. همین که از سر همدردی و دلسوزی سری تکان دهیم و اظهار تاسف کنیم، برایمان کافی است. وقتی هم که حتی بخواهیم زیاد راجعبه فجایع مردم حرف بزنیم، میشود همان کلیشههای نخنمایی که همه در طول تاریخ، از آن دادِ سخن سر دادهاند. پس باید کاری کرد و به این آشفتگی و دیوانگی پایان داد. تماشای رنج دیگران، اثری است که احتمالا به این سادگیها فراموش نخواهید کرد. سوزان سانتاگ اثری خلق کرده که روح هر انسان آزادهای را به لرزه درمیآورد. او با کلمات محکم و باصلابت خود، انگار دیگر قصد طفره رفتن ندارد. او واقعیت زشت و دلخراش جنگ و ویرانی را از دریچهی دوربین عکاسانی نشان میدهد که لحظههای وحشتناکی را ثبت کردهاند. همانطور که نویسنده در این کتاب میگوید، عکاسی همیشه با مرگ همراه است، چون هر عکسی که دوربین میگیرد متعلق به زمان و مکانی است که دیگر وجود ندارد و گذشته است.
رسالت نویسنده در این کتاب، صرفا نمایش دردناکی از رنج مردم و تاثیر گذاشتن روی مخاطب نیست. این کتاب بیشتر شبیه به دایرهالمعارفی است که اطلاعات مربوط به معروفترین تصاویر جنگ، نام و مشخصات عکاس، و موقعیت و کاربرد عکسها را توضیح میدهد. سانتاگ در این کتاب از قالب زنی نویسنده و منتقد خارج شده و حالا همان جنگجوی مقدسی شده که از همه چیز گذشته و حالا با جسارتِ تمام، سیاستمداران و خشونتطلبان را نقد میکند. همانطور که مترجم در ابتدای کتاب میگوید، سانتاک به دنبال اتوپیایی رویایی و آرام نیست. او در پی پادزهری برای بازماندگان و دانشی برای شیفتگان جنگافروزی و ستیزهجویی است. واقعیت این است که حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم آرمانشهری بسازیم که رنج و سختی در آن راه نداشته باشد. چیزهایی در انسان ویران شده و ارزشهایی از دست رفته که بار دیگر نمیتوان آنها را به دست آورد.
در تماشای رنج دیگران، این بار لنز دوربین عکاسی، افشاگر زشتکاریِ انسان شده است. لحظهها در همان قاب دوربین ثبت شدهاند و مدام تکرار میشوند. این عکسها را باید آنقدر ببینیم که زهرش به جانمان بنشیند. آن وقت فکر میکنیم، خانهای که خراب شد و کودکی که تکه تکه شد، لحظهای پیش از حملهی دشمن یکی بوده مانند ما. سانتاگ فعالیت تمام عکاسان و نویسندگان جنگی را تایید نمیکند. از دید او خیلی از فعالان خبری جنگ از گذشته تا به حال، کسانی هستند که در خدمت سیاستگذاران و دولتمردان جنگطلب هستند. حتی تصویر کودکی جنگزده هم میتواند سلاحی به نفع جنگ باشد. سانتاگ از این دسته از نویسندگان و عکاسان ابراز انزجار میکند و کارشان را بهشدت نقد میکند.
تماشای رنج دیگران، علاوهبر فاش کردن حقایق وحشتناک دربارهی جنگ و کشتار انسان در دورههای مختلف تاریخ، اطلاعات جامع و مفیدی هم دربارهی تاریخ عکاسی، بهویژه عکاسی جنگ به مخاطب میدهد. رسالت دوربین عکاسی در جنگ، سخت و سنگین است. یک عکس باید بتواند هم واقعیت و هم احساس را توامان نشان دهد. سانتاگ این کتاب را منتشر نکرده تا فقط تلنگری به عاطفه و احساساتمان بزند. تمام کلمات و تصاویر کتاب چالشی است که نویسنده اصرار دارد مخاطب را درگیر آن کند. او انسان را در برابر انسان قرار میدهد، تا واقعیت زشت دنیا را ببیند و از خود بپرسد که چطور باید ریشهی جنگ و درگیری را در دنیا از بین برد. تصاویر این کتاب ممکن است آنقدر تکاندهنده و سبعانه باشد که لحظهای انسان را دچار فروپاشی کند. اما مساله همینجاست. گاهی باید ویران شد تا دوباره بتوان از نو شروع کرد و ویرانهای را آباد کرد.
سوزان سانتاگ نویسنده، منتقد، فعال سیاسی و اجتماعی آمریکایی است. او کسی است که مجلهی نقد کتاب نیویورک او را یکی از بانفوذترین منتقدان نسل خود میداند. سانتاگ هرگز به نظریه پردازی و سخنرانی اکتفا نکرد. او کسی بود که در طول جنگ ویتنام و محاصرهی سارایوو فعالیتهای زیادی انجام داد. سانتاگ مقالهها و کتابهای زیادی دربارهی حقوق بشر، فرهنگ و رسانه، ایدز، کمونیسم و عکاسی نوشته است. سوزان سانتاگ در سال 2004 و در سن 71 سالگی در نیویورک سیتی درگذشته است.
«زهرا درویشیان» کسی است که عمق پیام سانتاگ را درک کرده و همان قلم مقتدرانه و جسورانهی نویسنده را به متن ترجمه منتقل کرده است. در ابتدای کتاب، درویشیان یادداشتی نوشته که خواندنش برای شروع چنین کتاب تکاندهنده و نفسگیری لازم و ضروری است. او در این مقدمه آمادگی لازم را به مخاطب برای درک مفاهیم کتاب و بار سنگین عاطفی آن میدهد. این کتاب، ترجمهای روان و خوشخوان و دور از ظاهرسازیهای عامهپسند دارد.
سریعترین و در عین حال سطحیترین راه برای بیان اغتشاش درونیِ حاصل از تماشای عکسها این است که فکر کنیم ویرانی انسانها و خانهها به اندازهای بینقص ثبت شده که دیگر جایی برای انکار باقی نمیماند. پس از این مرحله وولف فوراً سراغ اعلام نتیجهاش میرود؛ او به آقای وکیل میگوید ما هر دو، با وجود دانشهای مختلف و سنتهای ازسرگذشته، به پاسخهای مشابهی دست یافتهایم؛ و خاطرنشان میکند: هم «ما» -این جا منظورش از «ما» زنان است- و هم شما، ممکن است از کلمات یکسانی برای نشان دادن واکنشمان استفاده کنیم:
شما، آقای عزیز، آنها را بنامید: وحشت! نفرت! ما نیز میخوانیم شان: وحشت! نفرت! به جنگ بگویید پلیدی، ددمَنشی؛ و بگویید باید به هر قیمتی آن را پایان داد. ما نیز پژواک واژگان شما خواهیم بود؛ جنگ پلیدی و ددمَنشی است و باید به آن پایان داد!
امروزه چه کسی باور دارد جنگ منسوخ خواهد شد؟ هیچ کس، حتا مدافعان صلح! تنها میتوان امیدوار بود (هر چند به عبث) که نسلکشی خاتمه یابد، و آنها که قوانین جنگ را بیرحمانه زیر پا میگذارند (از آن جا که جنگ قوانینی دارد که نظامیان باید آنها را رعایت کنند) محاکمه شوند، و جلوی جنگهایی که با مذاکره حل و فصل می شوند گرفته شود و راهبردهای جدید جای درگیری مسلحانه را بگیرند.
نقد و بررسی کتاب تماشای رنج دیگران که در بالا آمده، فرصت مطالعه و انتخابی درست را در اختیار شما میگذارد. نسخهی الکترونیکی این کتاب در قالب pdf از طریق وبسایت فیدیبو و یا اپلیکیشن آن، بهآسانی قابل خریداری و دانلود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۶۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 133 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۲۶:۰۰ |
نویسنده | سوزان سانتاگ |
مترجم |