0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  امیر حمزه صاحبقران نشر گروه انتشاراتی ققنوس

کتاب امیر حمزه صاحبقران نشر گروه انتشاراتی ققنوس

کتاب متنی
درباره امیر حمزه صاحبقران
داستان‌های عامیانه فارسی گنجینه‌هایی از مضمون، تمثیل، ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم فارسی‌زبانان به شمار می‌روند. توجه به چنین گنجینه‌هایی، در اصل، پاسداشت فرهنگ و ادب کهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی. چه بسیار کسان که با خواندن این داستان‌ها به جرگه کتابخوانان پیوستند، زیرا این داستان‌ها که اغلب روایت پهلوانی و مردانگی و عشقند، با نثر شیرین و پرطمطراق، با افسانه‌سازی و خیالپردازی خواننده را بر سر شوق می‌آورند و به خواندن ترغیبش می‌کنند، * آورده‌اند که در مکه مبارکه رئیسی از فرزندان ابراهیم پیغمبر (ع) بود که او را عبدالمطلب می‌گفتند. مردی پاک و متدین و غریب‌نواز و مهماندوست بود. خواجه عبدالمطلب متولی خانه کعبه بود و محافظت خانه را می‌نمود. هرگاه کفار قصد خانه می‌نمودند عبدالمطلب در خانه کعبه می‌نالید و به درگاه حق تعالی عرض می‌کرد: «الهی، مرا فرزندی رشید روزی کن که کفار را زیر بیرق اسلام و اسلام را از نو تازه نماید.» بدین نیت خانه کعبه را دوازده سال جاروب داده بود. تا بعد از دوازده سال خدای تعالی زن او را حامله گردانید. چون عبدالمطلب دانست که در خانه امیدواری شد، شادی می‌کرد و شکرانه حق تعالی به جای می‌آورد و منتظر آمدن فرزند می‌بود. از آن طرف آوازه در تمام ملک عرب برخاست که می‌خواهند شکم‌های زن‌های حامله را پاره کنند و بچه‌ها را برطرف نمایند. این حرف در دل جمیع اهل عرب افتاد تا آن که خواجه بوذرجمهر قریب مکه رسید. عبدالمطلب و رئیسان دیگر استقبال کردند. چون خواجه بوذرجمهر عبدالمطلب را دید و یکدیگر را ملاقات نمودند، خواجه بوذرجمهر آهسته در گوش عبدالمطلب گفت: «در دل هیچ هراس نکنید که من هیچ کس را نخواهم رنجانید، بلکه رحمت و لطف فراوان خواهم کرد.» چون خواجه عبدالمطلب این بشارت از خواجه بوذرجمهر شنید، خوشحال شد. پس داخل مکه شدند و خواجه بوذرجمهر را در منزل بهشت نام درآوردند و بوذرجمهر رئیسان مکه را دلداری و دل‌آسایی بی‌اندازه کرد و انعام می‌فرمود. چون مدت حمل زن حضرت عبدالمطلب تمام شد، به طالع سعد و وقت میمون فرزندی نرینه تولد شد. عبدالمطلب فرزند را در کنار گرفته به خدمت بوذرجمهر آورد. خواجه برخاسته به تعظیم او را در کنار گرفت و در روی او نگاه می‌کرد؛ میان دو ابروی او خال سبزی دید. او را بوسید و گفت: «این نشان خاندان ابراهیم پیغمبر (ع) است.»

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۳۳ مگابایت
تعداد صفحات
214 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۷:۰۸:۰۰
نویسندهامیرحمزه صاحبقران
ناشرگروه انتشاراتی ققنوس
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۵/۰۷/۲۸
قیمت ارزی
5 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۳۳ مگابایت
۲۱۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.7
از 5
براساس رأی 9 مخاطب
5
88 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
11 ٪
1
0 ٪
4 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

خیلی جذابه برای کسایی که افسانه و داستان هایی که ریشه در فرهنگمون دارن رو خوششون میاد

5

یکی از منابع مهم مورد استفاده نقالان با داستانی جالب و خواندنی و شنیدنی

5

واقعا ارزش خوندن داره پیسنهاد می کنم این کتاب رو از دست ندید.

2

کتاب خیلی خوب بود

4.7
(9)
٪30
89,000
62,300
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
امیر حمزه صاحبقران
امیرحمزه صاحبقران
گروه انتشاراتی ققنوس
4.7
(9)
٪30
89,000
62,300
تومان