چرا به کوفه نتابد به نوک نیزه سرت
که آمدی به مقر حکومت پدرت
چه روی داده عزیز دلم بگو با من
که خون چکد ز جبین اشک ریزد از بصرت
کجا روم به که گویم چگونه شرح دهم
که پیش سنگ بلا صورتت شده سپرت
الا رسول خدا بر فراز نی بنگر
نگاه کن که چه خاکستری شده قمرت
چقدر داغ نهادند بر روی داغت
که پارهپارهتر از حنجرت شده جگرت
دوگونهات چو گل سرخ گشته خونآلود
از این که روی نهادی به صورت پسرت
فدای «انکسر ظهری»ات که تا بودی
نگشت راست به صحرای کربلا کمرت
عزیز فاطمه برگو به جان مادرمان
چگونه شمر لعین چنگ زد به موی سرت