نمایشنامهی آب حیات که داستان آن مبتنی بر قصههای عامیانهی همهی ملل است، داستانی است پرداخته شده بر ای قرن بیستم. بنمایهی آن، انسان است در برابر مرگ و امید به جاودانگی.
حسادت برادران که از هابیل و قابیل شروع شده از حضرت یوسف گذشته و همچنان ادامه دارد و آرزوی انسان که بالأخره روزی ریاها و تزویرها و دروغها برملا شوند و آدم درستکار و راستگو و مهربان و قدردان انسانیت از متقلبان و خرافهپرستان و مزدوران بازشناخته شود.
داستان او داستان مسخ هم هست، مسخ آدمهای بد و زیادهطلب و دروغگو به سگ و خوک. داستان شیر، سلطان جنگل که قوی است و احتیاجی به تقلب و دروغ و تزویر و ریا ندارد و مددکار راستان است.