جوانی بیست و پنج ساله به نام «جورج لوکاچ» در سال 1910 کتابی مینویسد که تحسین خیلی از منتقدان و صاحبنظران را برمیانگیزد. این کتاب که «جان و صورت» نام دارد، مجموعهای از جستارهای ادبی لوکاچ است که به زبان مجاری نوشته شده و یک سال پس از انتشار به زبان آلمانی منتشر میشود. او در این اثر نظرات قدرتمند خود را دربارهی ایدهی کلیت، ماهیت صورت و اهمیت ژست به همراه آراء نقادان ادبی و هنری را بیان میکند. این کتاب ابتدا در سال 82 توسط «رضا رضایی» ترجمه شده بود که در چاپ دوم در سال 88 اصلاحات و تغییراتی در آن انجام شده است. این تغییرات به خوانش روان مطالب این کتاب کمک زیادی کرده است.
فصل اول «دربارهی ماهیت و صورت جستار». این فصل درواقع نامهای است که لوکاچ به یکی از دوستانش به نام «لئو پوپر» نوشته است. این نامه بیشتر شبیه تفکرات و غلیانات درونی نویسنده دربارهی پدیدههای جان و صورت است.
فصل دوم «افلاطون گرایی، شعر و صورت». این فصل با تمرکز روی «رودولف کاسنر» و اندیشههای او نوشته شده است. ضمن این که رد پای افلاطونگرایی در مبحث شعر هم بررسی میشود.
فصل سوم «تزلزل صورت در برابر زندگی». این فصل دربارهی عقاید «سورن کرگگور» و «رگینه اولسن» دربارهی مفاهیم جان و صورت است.
فصل چهارم «دربارهی فلسفهی رمانتیک زندگی». در این فصل آراء «نووالیس» و «گوته» در مکتب رمانتیسیسم بررسی میشود.
فصل پنجم «شیوهی زندگی بورژوازی و هنر برای هنر». این فصل یکی از مهمترین بخشهای این کتاب است. در اینجا نظرات «تئودور اشتورم» دربارهی شیوهی زندگی بورژوایی و تاثیر آن را بر هنر بررسی میشود.
فصل ششم «انزوای جدید و شعر آن». فصل ششم دربارهی «اشتفان گئورگه» شاعر و مترجم آلمانی است که گفته میشود آثاری سرد و بیروح دارد.
فصل هفتم «شوق و صورت». این فصل دربارهی «شارل لویی فیلیپ» و شوق پیدای او در صورت آثارش است.
فصل هشتم «لحظه و صورت». این فصل دربارهی «ریشارد بر-هوفمان» است، کسی که لحظه را غنیمت میشمارد و صورت را در لحظه درمییابد.
فصل نهم «غذا، آشوب و صورت». این فصل شامل گفتوگوی میان دختر و پسری است که در فضایی تئاتر گونه، دربارهی «لارنس استرن» حرف میزنند.
فصل دهم «متافیزیک تراژدی». این فصل دربارهی «پاول ارنست» و ویژگیهای تراژدی و درام است.
کتاب جان و صورت یکی از بزرگترین آثاری است که در زمینهی فرم و محتوا در عالم هنر و ادبیات نوشته شده است. این کتاب شامل مقالات و نامههایی است که لوکاچ در زمینهی ادبیات و زیباییشناسی نوشته است. لوکاچ در این کتاب نظرات برخی از منتقدان را هم بررسی میکند. در این میان حتی به سراغ برخی منتقدانی که نامشان چندان شناخته شده نیست هم رفته است. کسانی مانند «رودلف کاسنر»، « پاول ارنست»، «ریشارد بر» و «کرلگور» هرچند ممکن است چهرههای ناشناختهای باشند، اما آراء ارزشمندی در زمینهی نقد زیباییشناسی دارند. لوکاچ در این اثر در کنار بررسی دقیق ماهیت جان و صورت و ارتباط این دو پدیده، از بورژوا و هنر هم حرف زده که درواقع ارزشمندترین بخش کتاب است.
جورج لوکچ معتقد است که شاعر یا هنرمند کسی است که «صورت» یا «ژست» میآفریند. در مقابل نقاد این صورتها را تجربه میکند و با آنها درمیآمیزد تا «جان» را تجربه کند. کار نقاد این است که کار دیگران را تشریح کند و بنمایههای آنها را درک کند. به این ترتیب از سطح زندگی تجربی فراتر میرود و از میان صورتها و فرمها، محتوا و معنایی تازه کشف میکند. هرچند لوکاچ خودش به صورت، اعتقاد بیشتری دارد. در نظر او صورت همان چیزی است که شور میآفریند و با کنکاش آن، این شور پایان مییابد.
قلم لوکاچ در این کتاب به حال و هوای ادبی و شاعرانه نزدیک است. با این که این کتاب یک اثر تحلیلی و تحقیقی است، اما هیچ شباهتی به کتابهای منتقدانهی دیگر ندارد. تا جایی که حتی «توماس مان» در کتاب «مرگ در ونیز» از آن یاد کرده است: «جان و صورت کتابی است زیبا». این کتاب علاوه بر ارزشهای هنری و نظری، به عنوان یک نوشتهی پرشور و احساسبرانگیز هم شناخته میشود.
لوکاچ در سال 1979 در بوداپست به دنیا آمد، زمانی که اتریش و مجارستان هنوز استقلال پیدا نکرده بودند. او فیلسوف، نویسنده و منتقد ادبی اهل مجارستان است و به عنوان یکی از بزرگترین چهرههای این کشور شناخته میشود. او که از همان نوجوانی اندیشههای بزرگی در سر داشت، در حالی که فقط بیست و پنج سال سن داشت، کتاب جان و صورت را نوشت. «تاریخ و آگاهی طبقاتی»، «تاملی در وحدت اندیشهی لنین»، «مطالعاتی در رئالیسم اروپایی» و «زوال خرد» از بزرگترین آثار این نویسنده و کتفکر بزرگ است. لوکاچ در سال 1971 در 86 سالگی درگذشته است.
جستارهایی که قرار شده در کتاب حاضر گنجانده شوند، حالا روبهروی مناند و من از خودم میپرسم که آیا آدم حق دارد چنین آثاری را منتشر کند یا نه ــ آیا چنین آثاری میتوانند وحدتی نو پیدا کنند و به کتاب تبدیل شوند؟ بحث اصلی ما عجالتا این نیست که جستارهای من به عنوان «بررسیهایی در تاریخ ادبی» چه چیزی ارائه میدهند، بلکه باید دید آیا چیزی در این جستارها هست که از آنها صورت ادبی جدیدی که خاص خودش باشد بسازد یا نه، و آیا اصلی که آنها را چنین میسازد در تک تک آنها همسان است یا نه. این وحدت چیست ــ اگر وحدتی باشد؟ نمیخواهم فرمولهاش کنم، زیرا نه من باید در این جا موضوع بحث قرار بگیرم و نه کتابم. مسئلهای که در برابر ماست، مسئلهای مهمتر و عامتر است؛ این مسئله است که آیا چنین وحدتی ممکن است یا نه. تا چه میزان نوشتههای واقعا بزرگی که از این مقولهاند صورت ادبی کسب کردهاند، و این صورت تا چه میزان استقلال دارد؟ دیدگاه چنین اثری و صورتی که به این دیدگاه داده میشود آن را تا چه میزان از حوزهی علم بیرون میکشاند و در کنار هنر مینشاند، بی آن که در عین حال مرزهای هر کدام را مغشوش کند؟ این دیدگاه و صورت تا چه میزان آن نیرویی را که برای تجدید مفهومی زندگی ضروری است به اثر میبخشد و در عین حال آن را از کمال یخگونه و غایی فلسفه متمایز میکند؟ این یگانه دفاعیهی عمیقی است که میتوان برای چنین نوشتههایی اقامه کرد، و نیز یگانه نیز یگانه نقد عمیقی که میتوان بر آنها عرضه کرد؛ زیرا بیش و پیش از هر چیز با این پرسشها محک میخورند، و تعیین چنین هدفی نخستین گام خواهد بود برای نشان دادن این که چه اندازه از نیل به هدف باز میمانند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 300 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۰:۰۰ |
نویسنده | جورج لوکاچ |
مترجم | رضا رضایی |
ناشر | نشر ماهی |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Soul and Form |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۰۷/۱۲ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 45,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |