
کتاب دروازهی کلاغ
نسخه الکترونیک کتاب دروازهی کلاغ به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نقد و بررسی کتاب دروازهی کلاغ
مجموعه کتابهای قدرت پنج نگهبان از کتابهای پرفروش نیویورکتایمز در ژانر تخیلی و ترسناک است که طرفداران زیادی دارد. داستان این مجموعه درباره 5 نوجوان است که با قدرت مافوق طبیعی خود به جنگ نیروهای اهریمنی میروند. داستانهای این مجموعه در سه دنیای متفاوت جریان پیدا میکند. دنیای اکنوت، دنیای ده هزار قبل و دنیایی ناشناس که این دو را به یکدیگر مرتبط میکند. اگر به خواندن رمانهای هیجانانگیز این ژانر علاقه دارید کتاب دروازهی کلاغ اولین جلد این مجموعه شروع فوقالعادهای برای شما خواهد بود.
کتاب دروازهی کلاغ
کتاب دروازهی کلاغ نوشتهی آنتونی هوروویتس، نویسندهی مشهور انگلستانی است. این رمان اولین جلد از مجموعه کتابهای قدرت پنج نگهبان است که در سال 2005 منتشر شد. این مجموعه در ژانر ترسناک-علمی تخیلی نوشته شده است و برای افرادی که به خواندن کتابهای تخیلی و هیجانانگیز علاقه دارند انتخاب مناسب و ایدهآلی خواهد بود. داستان دروازهی کلاغ درباره نوجوانی 14 ساله است که همراه خالهاش در «ایست فیلدتریس» زندگی میکند؛ اما او متوجه میشود که با دیگران تفاوتی دارد اما دلیل این تفاوت را متوجه نمیشود تا این که روزی با دوست خود زمانی که در حال دزدی بودند دستگیر میشود و پلیس او را به مزرعهای میفرستد تا تحت سرپرستی یک پیرزن قرار بگیرد. داستان از جایی آغاز میشود که مت متوجه میشود که پیرزن هم یک آدم عادی نیست و داستان رفته رفته وارد اتفاقات و حوادث خطرناکی برای او میشود. نویسنده در این داستان از ابتدا تقلاها و کشمکشهای درونی و بیرونی مت را به خواننده نشان میدهد. تلاشی که مت برای رهایی از شرایطی که در آن قرار گرفته و کشف حقیقت میکند در نهایت او را به سمت دروازهی کلاغ میبرد؛ اما اتفاقات هیجانانگیز و تعلیقهای فراوان در روند داستان خواننده را همراه با شخصیت اول داستان همراه میکند.
انتشارات کتابسرای تندیس کتاب دروازهی کلاغ را با ترجمهی گیتا گرکانی را در 317 صفحه منتشر کرده است و در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
درباره آنتونی هوروویتس نویسندهی کتاب دروازهی کلاغ
آنتونی هوروویتس نویسندهی مشهور مجموعه کتابهای «آلکس رایدر»، «قدرت پنج نگهبان» و «برادران دایمند» است. او به واسطهی نگارش رمانهای خود در ژانر علمی تخیلی و پلیسی در جهان شهرت دارد. هوروویتس در سال 1955 در انگلستان به دنیا آمده است و به عنوان یک، فیلمنامهنویس و رماننویس فعالیت دارد. او همچنین برنده جوایز معتبر ادبی متعددی از جمله جوایز از جوایز انجمن کتابفروشان، جایزهی نیلزن نویسندهی سال، جایزه کتاب کودکان سال انگلیس و جایزهی خانه سرخ کتاب کودکان اشاره کرد.
زندگی هوروویتس از ابتدا به اتفاقات عجیب و ترسناکی گره خورده بود. او در مصاحبهای دربارهی دوران کودکی خود گفته است، در 8 سالگی زمانی که به مدرسه میرفت شاهد رفتارهای بد و وحشیانهای از سوی کادر آموزشی مدرسه بوده است. همچنین مادربزرگش نیز زن بدجنسی بوده است و رفتارهای او در زندگی آنتونی تاثیر بدی داشته است. هوروویتس علاقهی خود به ژانر کتابهای وحشت را مدیون مادرش میداند. او گفته است مادرش از کودکی برای او کتابهای ترسناک و معمایی میخریده است و در تولد 13 سالگیاش به او جمجمه یک انسان را بهعنوان هدیه داده است. تمامی این اتفاقات نشان میدهد که این نویسنده از دوران کودکی با صحنهها و اتفاقات عجیب رو به رو بوده است که به پرورش قدرت تخیل او در بزرگسالیاش کمک کرده است.
هوروویتس از کودکی رویای نویسنده شدن داشت و از 23 سالگی به شکل جدی شروع به نوشتن کرد. او تا امروز بیش از 20 عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده است. هوروویتس به نوشتن علاقهی زیادی دارد و دربارهی آن میگوید: «تنها زمانی که کاملا احساس خوشحالی میکنم، وقتی است که دارم مینویسم».
اولین رمان ماجراجویانه او «راز شوم فردریک» بود که برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته است. این کتاب در سال ۱۹۷۹ منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت. در سال ۱۹۸۱ دومین رمان آنتونی با عنوان «میشا، جادوگر و طلسم اسرارآمیز» وارد بازار نشر شد. در سال ۱۹۸۸ نیز او با کتاب گروشام گرینج خود را به عنوان نویسندهی سبک وحشت و تخیلی ثابت کرد و در سال ۱۹۸۹ جایزهی کتاب «کودکان لانکاشیر» را از آن خود کرد.
او در سال ۲۰۰۰، با نوشتن مجموعهی موفق الکس رایدر یکی از پرطرفدارترین مجموعه کتابهای جذاب و مهیج جهان را برای نوجوانان نوشت. این مجموعه در اروپا و آمریکا مانند هری پاتر پرطرفدار است و فیلمی بر اساس آن نیز ساخته شده است.
در بخشی از کتاب دروازهی کلاغ میخوانیم
اسم کوچکش متیو بود، اما همیشه خودش را مت معرفی میکرد. همانطور که در زندگیاش مشکلات اندکاندک روی هم تلمبار شدند، از اسم فامیلش کمتر و کمتر استفاده کرده بود تا آن که دیگر این اسم بخشی از وجودش نبود. فریمن اسمی در دفتر مدرسه و در فهرست شاگردان گریزپا بود و این اسمی بود که خدمات اجتماعی محل خوب میشناخت؛ اما متیو هرگز این اسم را نمی نوشت و به ندرت از آن حرف میزد. «مت» کافی بود. این اسم به او میآمد. گذشته از همهچیز تا جایی که میتوانست به یاد بیاوَرَد، آدمها با او بدرفتاری کرده بودند.
دو مرد چتر به دست را تماشا کرد که از پل گذشتند و به طرف مرکز طرف مرکز شهر رفتند و ناپدید شدند. مت در ایپسوویچ به دنیا نیامده بود. او را به اینجا آورده بودند و او هم از همه چیزِ این محل متنفر بود. اول از همه، این جا شهر نبود. زیادی کوچک بود. در واقع فقط یک مرکز خرید خیلی بزرگ بود با همان مغازهها و سوپرمارکتهایی که هر جای دیگری میدیدید. میتوانستید در استخر کراون شنا کنید یا در مولتی پلکس فیلم ببینید ــ یا اگر از عهدهی هزینهاش برمیآمدید، یک پیست اسکی مصنوعی و ماشینهای مسابقهی کوچک هم بود؛ اما همهاش همین بود. حتی یک تیم فوتبال درست و حسابی هم نداشت.
مت فقط سه پوند در جیبش داشت که با روزنامه پخش کردن جمع کرده بود. بیست پوند دیگر هم در خانه داشت که در جعبهای زیر تختش پنهان کرده بود. به همان دلایلی که هر نوجوان دیگری در ایپسویچ پول لازم داشت. این پول فقط برای کفشهای ورزشیاش نبود که داشتند متلاشی میشدند و بازیهای ایکس باکسِ او که شش ماه از زمانشان میگذشت. پول، قدرت بود. پول، استقلال بود. او پول نداشت و امشب اینجا بود چون مقداری پول میخواست.
اما همان موقع هم آرزو میکرد کاش نیامده بود. این کار اشتباه بود. احمقانه بود. اصلاً چرا قبول کرده بود؟
به ساعتش نگاهی انداخت. شش و ده دقیقه. قرار ملاقات آنها یک ربع به شش بود. خوب، این عذر موجهی بود. خودش را تاب داد و از روی دیوار پایین آمد و به طرف جلوی ایستگاه راه افتاد؛ اما هنوز چند قدم بیشتر نرفته بود که یکی دیگر، پسری بزرگتر ناگهان ظاهر شد و راهش را بست.
پسر پرسید: «پس جا زدی، مت؟»
مت گفت: «فکر کردم نمیآیی.»
«آهان که این طور؟ آنوقت چرا اینطور فکر کردی؟»
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب دروازهی کلاغ بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان نوجوانان میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
نظرات کاربران درباره کتاب دروازهی کلاغ