درباره رمان اجازه می فرمائید گاهی خواب شما را ببینم، محمد صالح علاء
کتاب «اجازه میفرمایید، خواب شما را ببینم» نوشته محمد صالحعلاء( -۱۳۳۱)، نویسنده، برنامهساز تلویزیونی، شاعر و ترانهسرا است.
این کتاب با حال و هوای خاصی در قالب دو روایت و پنج داستان نوشته شده است. روایتهای این کتاب زبانی نغز و شاعرانه دارند و اندکی طنز در زیرمتنشان وجود دارد. نویسنده سعی دارد تا با خلق قالبی نو با مخاطبانش ارتباط برقرار کند.
تک تک جملات و ترکیبهای استفاده شده در این کتاب نشان از خلق و خوی شاعرانه صالح اعلا دارد. جملاتی که تا مدتها فراموش نخواهند شد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«پنج شنبه ۱۴ اسفند، ساعت ۱۱ صبح من عاشق شدم. هوا ابری بود و همه بارانهای عالم سر من میریخت. گفتن از آن روزی که عاشق شدم چه خوب است. مثل اینکه روی زخمی را بخارانی، نه بیشتر. عشق مثل دامنی گر گرفته است، به هر طرف که میدوی شعلهورتر میگردی.
چیزی به ظهر نمانده بود، تا ده شمردم و عاشق شدم، عالم توفانی شد... پنجره را باز کردم و ناگهان عاشق شدم.
پدر و مادرم هم بیدار بودند، چنان که گفتگوی ایشان را میشنیدم، گفتگوی والدینم مناجات بود. پدرم میفرمودند: «خانم! پسرمان به سلامتی عاشق شده است» و مادرم آهسته آهسته به نجوا میگفتند: «اسپند دود میکنم، عشق در خانه ما شگون دارد.»
بعد سر میچرخانیدند رو به آسمان و میگفتند: «خدایا! بار الها! همه بچههای این سرزمین عاشق باشند. صدقه سر آنها، بچههای من هم عاشق باشند».
صالحعلا کلماتش را میشناسد، احساساتش صادقانه است و این حس را به انسان منتقل میکند که با انسانی دوست داشتنی و قابلمعاشرت ر وبروست. انگار همانطور که در قاب جعبه جادویی دیدهایم کلمات و ایمانش به آنها را زندگی میکند و این حس آمیختن احساسش با کلمات را بسیار واقعی و خوشایند یافتم
اما در داستان پردازی و حس انسجام روایتها اندکی انتظارات متفاوت بود. در واقع مجموعه انگار خاطراتی شخصی است که به قالب کلمات داستانی ریخته شده اند و زور زیبایی ادبی بر روایت میچربد. اما در نهایت باز حس خوشایندی ته قلب میماند که نویسنده انگار آرزوی آن را داشت. برای ساعتی حس خوب توصیه میشود