کتاب کورسوی آرزوهای گیسو و چند اثر دیگر نشر یکشنبه

صدای رعدو برق. موسیقی کوبه‌ای شنیده می‌شود. زن به شتاب می‌گذرد و دنبال کسی می‌گردد. در گوشه‌کنار عده‌ای ایستاده‌اند. گاه در انتهای صحنه سایه‌هایی دیده می‌شود. صدای پرواز چند پرنده. زنگ چرخ دوچرخه. پچ‌پچ‌هایی نامفهوم.

زن: سارینا؟ سارینا؟

صدای مهمانی. افرادی در در ارتفاع ایستاده و در نوری جیغ، زن را نگاه می‌کنند و به او می‌خندند.

صدای پیرزن: بکشش. بکشش.

زن: تو ندیدیش؟

صدای گذشتن ماشین. ترمز شدید. بوق زدن. عبور سایه‌هایی در عمق.

زن: پنجره‌ها... تو کی پنجره‌ها رابستی؟

مرد: دنبال کسی می‌گردی؟

زن: ندیدیش؟ بگرد، بیشتر بگرد!

صدای پیرزن: [با خنده عصبی] بکشش! بکشش!

مرد: بخند. بخند دیگه. [خودش می‌خندد]

زن: دیشب دوباره همون خوابو دیدم.

مرد: در بطری آب معدنی رو دور نریز.

زن: [در جایی دیگر از صحنه] گوش کن گوش بده. آسمون رنگش عوض شده.

-از متن کتاب-