در کتابخانه پیدایش خواهی کرد نوشته میچیکو آئویاما، رمانی ژاپنی است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این کتاب به سرعت به یک پرفروش بینالمللی تبدیل شد و به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است. داستان افراد سرگشتهای را روایت میکند که در جستجوی مسیر زندگی خود هستند. این افراد که هر کدام در سن، شغل و تحصیلات با یکدیگر متفاوت هستند، در یک نقطه مشترک به هم میرسند: سرگشتگی. سایوری کماچی، کتابدار عجیب و غریب این کتابخانه، با پرسشهای ژرف و پیشنهاد کتابهای غیرمنتظره، راهنمای این افراد گمشده میشود. او با ظرافتی خاص، کتابهایی را به آنها معرفی میکند که در ظاهر هیچ ارتباطی با زندگیشان ندارند، اما در حقیقت دریچهای به سوی خودشناسی و کشف مسیر واقعی زندگی را به رویشان میگشایند. داستان کتاب در کتابخانه پیدایش خواهی کرد در قالب فصلهای مجزا روایت میشود و هر فصل به زندگی یکی از شخصیتها میپردازد. دختری که از شغل کسالتبار خود در یک فروشگاه بزرگ خسته شده و به دنبال تغییر مسیر شغلی خود با یادگیری اکسل است، مردی که حسابدار یک تولیدی مبلمان است و در تدارک راهاندازی کسبوکاری جدید با نامزدش است، زنی که به تازگی صاحب فرزند شده و پس از زایمان شغل خود را از دست داده و از شغل جدیدش رضایت ندارد، مردی جوان و بیکار که عاشق مانگاست و در نهایت مردی که به تازگی بازنشسته شده و به نظر میرسد که دیگر هیچ چیز در زندگیاش تازگی ندارد. آئویاما با ظرافت و دقت، به واکاوی درونیات این شخصیتها میپردازد و خواننده را در سفری پرفراز و نشیب در ذهن و قلب آنها همراه میکند. او به زیبایی نشان میدهد که چگونه کتابها میتوانند پلی میان دنیای آشفته و پرشتاب ما با دنیای درونمان باشند و راه را برای یافتن آرامش و خودشناسی به ما نشان دهند. در کتابخانه پیدایش خواهی کرد، داستانی دلنشین و تأملبرانگیز است که به هر خوانندهای در جستجوی مسیر زندگی خود، یاری میرساند. این کتاب یادآور میشود که گاه برای یافتن گمشده خود، تنها کافی است سری به کتابخانه بزنیم و در میان قفسههای پر از کتاب، به دنبال دریچهای به سوی دنیای درونمان باشیم.
بخشی از کتاب
وقتی سایا پیامی برایم میفرستد تا بگوید دوست جدیدی پیدا کرده، بیدرنگ در پاسخش مینویسم: چهجور آدمیه؟ اما او فقط مینویسد: دکتره. چیزی درباره ظاهرش یا اینکه چجور دکتری است، نمیگوید. منظورم این است که او ممکن است در هر رشتهای دکترا داشته باشد، درست است؟حقیقت این است که میدانم منظورش از دکتر چیست. مشاغل میتوانند نشانه ای از شخصیت افراد باشند؛ مسیری میانبر برای توصیفشان، اما فقط به شکلی محدود و کلیشه ای.این موضوع باعث میشود به فکر فرو بروم: مردم براساس شغل من چه فکری درباره ام میکنند؟ شل من چه چیزی درباره شخصیت یا ویژگیهایم میگوید؟
دومین مسئله این است که بهطرز نگرانکنندهای از داشتن هرگونه سرگرمی بیبهرهام. البته چند دلخوشی کوچک دارم. چیزهایی که اشتیاقشان را دارم، مثل نوشیدنی عصرم یا تماشای سریالی تاریخیحماسی که عصر یکشنبهها پخش میشود؛ اما اینها بخشی از زندگی هرروزهام هستند و با سرگرمی فرق دارند. من چیزی درست نمیکنم و هیچگونه دلبستگی شدیدی به چیزی ندارم که دربارهاش با شورواشتیاق حرف بزنم.سومین موضوعی که فهمیدهام... آه. سومین موضوع این است: حالا که برای هیچ شرکتی کار نمیکنم، دیگر بهطور گسترده در جامعه به رسمیت شناخته نمیشوم.در سالهای زیادی که در بخش فروش کار میکردم، حرف زدن با مردم بخشی از شغلم بود. شاید به همین علت همه بهاشتباه فکر میکنند که از شبکهٔ شخصی گستردهای برخوردارم. برایم شوکهکننده بود که در سال نوی بعد از بازنشستگیام، از آن کارتتبریکهای همیشگی یا هدایای پایان سال چیزی به دستم نرسید. تکاندهنده بود که پی بردم تمام روابطم کاری بوده است و از هرگونه دوست واقعی بیبهرهام، حتی کسی که همراهش چای بنوشم. طی شش ماه اخیر، آثار وجودم در شرکت از بین رفته است، آن هم بهرغم حضور چهلودوسالهام در آنجا.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 515.۸۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۹:۱۰:۱۷ |
نویسنده | میچیکو آئویاما |
مترجم | مژگان رنجبر |
راوی | اعظم حبیبی |
راوی دوم | محمد ولیان |
ناشر | انتشارات کتاب کولهپشتی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۶/۲۱ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |