داستان صوتی «سمنوپزان» ماجرای پختن سمنوی نذری توسط زنهایی است که به دنبال گرفتن حاجاتشانند. داستان «سمنوپزان»، به قلم جلال آلاحمد، از مجموعه داستان «زن زیادی» است که ماجرای یکی از زنهای قصه را نقل میکنه که نذر عجیبی دارد. زن داستان آلاحمد باردار نمیشود و شوهرش بر سر او هوو آورده است و حال زن میخواهد، با نذر و نیاز از خداوند، بچه هوویش سقط شود؛ هوویی که سوگلی شوهر است و جای زن داستان ما را به حاشیه رانده است. این داستان صوتی را از مجموعه «روایت آواهای سوپرانو» و با صدای شهین نجفزاده میشنوید.
«سمنوپزان» نشان میدهد که فشارهای اجتماعی سنت بر روی زنان میتواند چه تبعات سهمگینی داشته باشد و به تدریج مفاهیم خرافی و ضداخلاقی را به نسلهای بعد وارد کند. در داستان صوتی «سمنوپزان» زنانی را میبینید که در دنیای واقعی نمیتوانند حتی صدای اعتراض خود را به مردان برسانند و دست به کار میشوند تا با جادو و خرافه انتقام خود را از شوهرانشان بگیرند.
مجموعه داستان «زن زیادی» در سال ۱۳۳۱ نوشته است که عبارت است از داستانهای کوتاه «سمنوپزان»، «خانم نزهتالدّوله»، «دفترچه بیمه»، «عکاس با معرفت»، «خدادادخان»، «دزد زده»، «جاپا»، «مسلول» و «زن زیادی».
در یادآوری کوتاهی در چاپ دوم این کتاب، جلال آلاحمد نوشته است: «اگر به تجدید چاپ این دفتر رضا دادهام بیشتر به این هوس بوده است که در شخص جوانیام نظری جدی کرده باشم که به جای خود نه فرصت جوانی کرد و نه فرصت نگریستنی جدی و ببینم آیا اکنون این فرصت دست داده است؟ و بعد ببینم آخر که بود آن که ده سال سر از پا نشناخت و بر واقعیت پرپری این نردبانهای تک پله کاغذی از غرور ۲۰ سالگی یک مرتبه به تلخی ۳۰ سالگی رسید؟»
مجموعه داستان «زن زیادى» از جمله آثاری است که نشاندهنده تلاش جلال در راه روشنگری جامعه ایران در آن زمان است.
در بخشی از این داستان صوتی، با صدای شهین نجفزاده، میشنویم:
«دود همه حیاط را گرفته بود و جنجال و بیا و برو بیش از همه سال بود. زنها ناهارشان را سر پا خورده بودند و هرچه کرده بودند، نتوانسته بودند بچهها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهایشان را از سر بردارند و توی بغچه بگذارند و به راحتی این طرف و آن طرف بدوند. داد و بی داد بچهها که نحس شده بودند و خودشان نمیدانستند که خوابشان میآید - سر و صدای ظرفهایی که جا به جا میکردند - و برو بیای زنهای همسایه که به کمک آمده بودند و ترق و توروق کفش تختهای سکینه، کلفت خانه، که دیگران هیچ امتیازی بر او نداشتند، همه این سر و صداها از لب بام هم بالاتر میرفت و همراه دود دمهای که در آن بعد از ظهر از همه فضای حیاط بر میخاست، به یاد تمام اهل محل میآورد که خانه حاج عباس قلی آقا نذری میپزند. و آن هم سمنوی نذری. چون ایام فاطمیه بود و سمنو نذر خاص زن حاجی بود.»
زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست.
داستان «سمنوپزان» بخشی از مجموعه داستانهای زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند. دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 31.۹۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۳۳:۳۵ |
نویسنده | جلال آل احمد |
راوی | شهین نجف زاده |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
وقتی همه چیز را هم می زنند. تصویری از یک جمع زنانه در دهه ۳۰ برای سمنو پختن