داستان زن و شوهر بینام و گرسنهای که سهم نان روزانهای که میخورند سه تکه است. این داستان خبر از فقر بعد از جنگ میدهد. دروغ برای سیر شدن در آشفتگی اجتماعی بعد از قحطی، در این کتاب با نثر روان و ساده به تصویر کشیده شده است. ادبیات جدی و جدید آلمان بعد از جنگ، با داستان «نان» آغاز میشود. روایت این کتاب دانای کل و با ژانر اجتماعی سیاسی است. محور اصلی داستان، بشقاب نان و خردهریزهای روی میز است. مردی گرسنه نیمه شب سراغ نان میرود و از گرسنگی خود شرم دارد. شرمندگی از گرسنگی داستانی غیرقابل پیشبینی را رغم میزد... بورشرت در کتابهایش برای اولین بار سربازان آلمانی را به جهان نشان میدهد. او در داستانها و نمایشنامههایش از عوارض وحشتناک جنگ، سربازان بازگشته از آن، قحطی و گرسنگی میگوید. - در بخشی از داستان صوتی «نان» با صدای فیروزه لطفی میشنویم: «لحظهای با خود فکر کرد که چقدر شوهرش در این لباس پیر شده است. شده بود همان پیرمرد شصتوسه سالهای که باید باشد. مردی که در روز جوانتر به نظر میرسد. مرد هم فکر کرد زنش در لباس خواب چقدر پیر شده است و باز فکر کرد حتما بخاطر موهای آشفتهاش است. آراستگی موها همیشه خانمها را جوانتر میکند. «بهتر بود یه چیزی پات میکردی، با پای لخت روی این کاشیهای سرد، سرما میخوری.» زن نگاهش نکرد، تحمل شنیدن دروغ از او را نداشت، آن هم بعد از ۲۳ سال زندگی مشترک.» زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست. «نان» یکی دیگر از داستانهای مجموعه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند و دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است. - ولفگانگ بورشرت بیستم مه ۱۹۲۱ در هامبورگ متولد شد. شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس که در نوجوانی به جبهه احضار شد. در جبهه بیمار و مجروح شد و بهدلیل سخنان ضد جنگ و مسخره کردن هیتلر و اعتراض به او، به دادگاه نظامی فراخوانده شد. در دادگاه به مرگ محکوم شد و در مدتی که منتظر اجرای حکمش بود، بیماریاش تشدید شد. چون امیدی به زنده ماندنش نداشتند او را بخشیدند و دوباره به جبهه فرستادند. شوق نوشتن او را تا دو سال زنده نگهداشت و در پایان جنگ داستانهایی از قحطی و گرسنگی و سربازان بازگشته از جنگ نوشت. او سال ۱۹۴۷ درحالیکه سخت بیمار بود نمایشنامه «بیرون، پشت در» نوشت و بعد از آن درگذشت. او بیستوشش سال عمر کرد ولی آثار ارزشمند بسیاری از او به جا مانده است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 17.۳۶ مگابایت |
مدت زمان | ۰۹:۳۰ |
نویسنده | ولفگانگ بورشرت |
مترجم | سپیده جعفرزاده |
راوی | فیروزه لطفی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۳/۳۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان به زیبایب روایت شده بود👌🏻 داستانی کوتاه به سبک مدرن با مایه های رئالیستی. به تصویر کشیدن احوالات پس از جنگ جهانی دوم بر زندگی یک خانواده آلمانی
داستان نان ،بعد از گذشت سالها برای ما بسیار آشناست ..ممنون از خوانش خوب راوی و نوین کتاب
داستان نان و مجموعه اندوه عیسی عالیه! از روایت داستان لذت بردم. ترجمه هم عالی بود. ممنونم. 🌸🍃🌸
با توجه به لحنی که انتخاب شده بود منتظر یک اتفاق جنایی بودم که نبود
روایتیخوب از یک زندگی سهمگین