پیش گفتار محیط شهری همانطور که امروز آن را میشناسیم، یک محیط پیچیده و پویا است که تأثیر عمیقی بر سلامت جامعه انسانی دارد. سه ویژگی، شهرنشینی را با آنچه در گذشته وجود داشته است متفاوت میکند:
سرعت سریع رشد شهری و تأثیر آن بر شهرداری.
افزایش فقر و تأثیر آن بر اقتصاد شهری
گسترش زاغهها و تأثیر آنها بر محیط شهری و تأثیر محیط بر زاغهها.
این محیط پیچیده و پویا، باعث ایجاد "محیط شهری جدید" شده که با تغییرات مثبت و منفی، همراه است از جمله موارد مثبت میتوان به آموزش و پرورش بهبود یافته و افزایش درآمد سرانه که میتواند - اما نه همیشه - به بهبود سلامت بهبود کمک کند (مانند بهبود دسترسی به فنآوریهای نوین پزشکی، مراکز درمانی و متخصصان مراقبتهای بهداشتی باشد) اشاره نمود.
شواهد موجود نشان میدهد که شرایط محیط شهری، نه تنها تأثیر قابل توجهی بر سلامت انسان دارد بلکه، مانع پیشرفت اقتصادی نیز میشود. به عنوان مثال، خشکسالی محیطزیست در ابعاد مختلف فضایی تأثیرگذار است. مانند زهکشی نامناسب جادهها و راهها و نبود جمعآوری زباله، که بیماریهایی مانند مالاریا، فلیاریس و... را سبب میشود. مسایل محیط زیست شهر به رشد اقتصادی و تولیدات صنعتی نسبت داده میشود. به عنوان مثال مشکلاتی که شامل آلودگی هوا که از وسایل نقلیه و ضایعات صنعتی ایجاد میشود و بسیاری از بیماریهای تنفسی و انواع مختلف سرطانها را سبب میشود. همچنین میتوان به ضایعات صنعتی ایجاد شده از صنایع اشاره نمود که سلامت افراد مجاور خود را به خطر میاندازد.
در واقع سلامت افراد به مقدار زیادی به محیط زندگی آنها وابسته است. بنابراین تنظیمات شهری، نقش مهمی در تعیین وضعیت سلامت ساکنان آنان به ویژه در مناطقی که سرعت رشد شهرنشینی بالاست دارد.
دراین چارچوب، یکی از دلایل رشد شهری، انتقال جمعیت میباشد و یکی از بزرگترین تحولات حاصل از روند انتقال جمعیتی، جابجایی جمعیت جهان از مناطق روستایی به مناطق شهری است. واقعیتی که به عنوان عامل اساسی رشد شهرنشینی در کشورهای در حالتوسعه، علیالخصوص کشور ایران، مورد توجه قرار گرفت است، نرخ بالای مهاجرت از مناطق روستایی به شهرها میباشد. اقشار کمدرآمد ساکن در مناطق روستایی و شاغل در فعالیتهای تولیدی سنتی، به جهت در حاشیه واقعشدن این بخش و به منظور رهایی از فقر و بهرهگیری از خدمات و امکانات، راهی شهر گشتهاند، از اینجاست که شهر در حال توسعه، فرهنگ دوگانهای مییابد و به جزیرهای ثروتمند و محصور در کمربند سیاهی از محرومیتها و بدبختیها، تبدیل میگردد.
درواقع، شهرنشینی روبه افزایش، هم فرصت و هم چالشهایی را به وجود میآورد و همزمان زندگی انسان را با مسایل جدید مواجه میکند. براساس برآوردهای سازمان ملل متحد (سازمان ملل، ۲۰۰۹)، شهرها کمتر از ۴٪ از سطح زمین را اشغال می-کنند، اما هنوز بیش از نیمی از جمعیت جهان در این مناطق زندگی میکنند. مناطق شهری نزدیک به سه چهارم از منابع طبیعی جهان را مصرف میکنند و سه چهارم از آلودگی و زبالههای جهان را تولید میکنند. شهرنشینی سریع یک چالش قریبالوقوع و ترسناک برای کسانی است که به رفاه انسان اهمیت میدهند. سازمان ملل متحد تخمین میزند که تقریباً تمام جمعیت جهان و رشد خالص اقتصادی طی ۳۰ سال آینده در شهرها رخ خواهد داد که منجر به دو برابر شدن جمعیت فعلی تا سال ۲۰۴۰ خواهد شد. جهت انجام این امر، زیرساختهای جدیدی برای حمایت از جمعیت شهری مورد نیاز است.
به سخن دیگر،رشد سریع شهرنشینی و در نتیجه افزایش تصاعدی جمعیت شهری، با مشکلاتی نظیر افزایش و گسترش مناطق زاغهای و سکونتگاههای غیررسمی با درصد بالای بیکاری، به وجود آمدن گروههای فقیر شهری و محرومیت از حداقل امکانات و خدمات شهری و در یک مفهوم کلی با فقر شهری همراه است. در این چارچوب، ساختو سازهای غیرمجاز و ایجاد مناطق مسکونی حاشیهنشین، که دیر یا زود ساکنان آن، سهم خود را از امکانات شهری طلب خواهند کرد، مسایلی برای مدیریت شهری و به ویژه شهرداریها، ایجاد کرده و میکند. اختلال در شبکه آمدوشد شهری، افزایش بیماریها، آلودگی محیط زیست شهری، افت ولتاژ برق، نارسایی در شبکه آب و فاضلاب و بسیاری مشکلات دیگر، از جمله پیامدهای حاشیهنشینی، بر پیکره شهری خواهد بود.
در واقع، اگررشد بالای شهرنشینی، در چارچوب اقتصادهای راکد و برنامهریزی و حاکمیت ضعیف شکل گیرد در آن صورت موجب فشار بر روی شهرها، برای برنامه-ریزی و مدیریت افزایش جمعیت شهروندان و تقاضای آنها برای مسکن، انتقال و دسترسی به زیرساختهای اساسی و خدمات میشود، وضعیتی که امروز برای بسیاری از شهرها، به ویژه کشورهای درحالتوسعه، حاکم میباشد. بدین سان که اکثر کشورهای درحالتوسعه، قادر به پاسخگویی به این نیازهای اساسی نیستند. فراتر از فشارهای رشد جمعیت، عوامل متعددی، از جمله، رشد اقتصادی، پویایی بازار مسکن و برنامهریزی شهری، موجب ایجاد فضاهای محروم و جدایی میگردد.. همه این عوامل سبب گریده است مسئله جدیدی در زندگی شهری پدید آید که از آن تحت عنوان حاشیهنشینی نام برده میشود. این وضعیت، با روند روبهرشد شهرنشینی در کشور، فقر و حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ، مهمترین تهدید برای رسیدن به محیط مطلوب است و در زمان نه چندان دور، بزرگترین چالش از نظر امنیتی و اجتماعی برای کشور به شمار میرود.
با این توصیف، اسکان غیررسمی، از یکسو به دلیل ایجاد فقر و گسترش آن و همچنین ایجاد مخاطره برای محیط زیست، سبب بروز انواع مسایل و بیماریهای جسمی و روانی، میگردد و از سوی دیگر، تحمیل هزینههای سنگین برای حل مسایل موجود، تهدید جدی، برای پایداری و انسجام شهری محسوب میگردد. حاشیهنشینی به عنوان نوعی با حاشیه راندن، و دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی در ارتباط است. در واقع سلامت افراد به مقدار زیادی به محیط زندگی آنها وابسته است. بنابراین تنظیمات شهری، نقش مهمی در تعیین وضعیت سلامت ساکنان آنان به ویژه در مناطقی که سرعت رشد شهرنشینی بالاست دارد.
در واقع، حاشیهنشینی مسئلهای نیست که تنها مختص کشورهای جهان سوم باشد. بلکه در کشورهای پیشرفته نیز میتوان نمونههایی از حاشیهنشینی، البته با اختلافاتی از نظر کمی و کیفی مشاهد کرد. مطالعاتی که در سطح جهان به عمل آمده حاکی از آن است که درصد زاغهنشینی و حاشیهنشینی به جمعیت شهرهای مهم دنیا از ۹ درصد در لیما تا ۶۵ درصد در ازمیر متغیر میباشد. به طور متوسط ۳۳ درصد جمعیت شهرهای بزرگ به صورت حاشیهنشینی و زاغهنشینی زندگی میکنند. اما آمار بیان شده در مورد کشورهای در حالتوسعه، نشان میدهد که این مسئله (حاشیهنشین) به صورت حادتری دامنگیر کشورهای درحالتوسعه میباشد. به عنوان مثال، در هند جمعیت زاغهنشین شهرها بین ۳۰ تا ۵۰ درصد ساکنین آنها را تشکیل میدهد (دهاقانی به). در حالی که نسبت ساکنان شهری که در شهرکهای غیررسمی ساکن هستند از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ از ۷۰٪ به ۶۲٪ کاهش یافته است، اما تعداد واقعی ساکنان حاشیه شهرها در این دوره از ۱۰۳ میلیون به ۲۰۰ میلیون نفر رسیده است (حدوداً ۲ برابر شده است).