مثل گل مثل درخت
روزگاری تنها
من به فکر سفری رو به جهان افتادم
یادم افتاد که من
جزو بی شکلترین افرادم
پس پیِ شکل قشنگی که نبود
لب به لب پنجره ها را گشتم
آدمک های عجیبی دیدم
چشم آنها همه جا خیره به جز پنجره ها
سر نمیچرخاندند
و نگاهی کوچک
از سر ذوق به آن آبیِ طولانی نمیانداختند
هیچ چشمی به هوا بال نمیزد آنجا
-قسمتی از متن کتاب-