اگر آدم خیلی کمال طلب باشد، در شرایط موجود ایران، موجود بیمصرفی خواهد بود. در کتابخانه دانشگاه پرینستون، هر وقت تصمیم به نوشتن فصلی یا مقالهای میگیرم ـ در هر موضوع که باشد تنوع مآخذ و مراجع و آسانی دستیابی به آنها، مرا، در دایره امکانات محدودی که از لحاظ فهم و شعور و معلومات دارم، به وسواس و کمالطلبی دچار میکند. وقتی میبینم فلان محقق فرنگی برای نوشتن یک فقره از یک مقاله، تا چه شعاعی حوزه وسواس و دقت و کمالطلبی خود را توسعه میدهد، دلم میخواهد یک هزارم آن را رعایت کنم، و آنگاه میبینم باید در تمام عمرم، فقط یکی دو فقره بیشتر مطلب ننویسم. از سوی دیگر احساس میکنم که ما در فقر عجیبی به سر میبریم، از هر جهت. این است که امشب تصمیم گرفتم که در حدود استطاعت و مقدورات خودم چند فصلی در باب شعر معاصر عرب بنویسم و این کاری است که در ایران شروع کرده بودم. آنجا فقدان مآخذ، مجال نوشتن نمیداد و اینجا کثرت آن. به هرحال طرحی که در این لحظه در نظر دارم، که باید آن را ظرف یکی دو هفته ـ حداکثر تمام کنم، معرفی مختصری است از جریانات شعر عرب، بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی نسل شاعرانی که الآن ـ در ۱۹۷۷ـ دور و بر پنجاه سالگی هستند و تقریباً مرکز تمام بحثها در قلمرو شعر جدید عرب به حساب میآیند.
با این که من از کودکی با زبان عرب آشنا شدهام و حتی قبل از این که فارسی را به درس بخوانم، عربی را به درس خواندهام و در تمامی این عمر سی و شش هفت سال، مطالعاتم در زبان عربی، موازی با فارسی بوده است، ولی باید اعتراف کنم ـ و اعتراف نکردن خامی و پررویی است در اینجا که داوری من در باب شعر عرب، جز به اعتبار محتوی نمیتواند ارزشی داشته باشد. شعر، هنر زبان است و فقط اهل زبان ـ آنها که تمام ابعاد و ساحتهای کلمه را احساس میکنند میتوانند در باب نیک و بد یک شعر اظهار نظر کنند. یک غیر اهل زبان، هر قدر خوب جوانب تاریخی و اجتماعی و زمینههای فکری و محتواییِ یک شعر را بررسی کند، به زمینههای علم الجمالی و نکاتی که به ساختمان زبان و نظم کلام ارتباط دارد، نمیتواند بپردازد و اگر بپردازد رجم به غیب کرده است و بهتر است در این زمینه از خبرگان اهل زبان یاری بجوید.