تیرههایی از آریائیان که بیشتر به پیوندهای قبیلهای وفادار و به سنتهای ایلی پای بند بودند، توانستند با اقتصاد بسته و ازدواجهای درون طایفهای و رعایت سنتهای کهن پاسدار اصالت نژاد خویش باشند، آنان بیشترین پیوند را با نژاد هند و ایرانی که حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح از هند و اروپائیها جدا شده و به عنوان یکی از تیرههای ایرانی ضمن مهاجرت و گسترش سرزمینهای اولیه با ساکنان بومی این سرزمین مانند عیلامیان، تپوران، کادوسیان و غیر آنها روبرو شدند و برای تصرف سرزمینهای جدید نبردهای سختی داشتند. پارهای از حماسههای ما مربوط به این برخوردهاست. از سوی دیگر نبرد باسکاها و اقوام ایرانی که از آسیای مرکزی به مرزهای شمال شرقی ایران حمله میکردند ساکنان ایران را ملزم به دفاع از سرزمین خود و جلوگیری از این مهاجمان میکرد. این دفاع هم رنجها و سختیهایی در پی داشت و ساکنان ایران مرکزی و دامنههای زاگرس نیز جدا شده از تیرههای هند و اروپایی در بیش از سه هزار سال هستند که ضمن زاد و ولد بسیار به ناچار نیازمندگسترش سرزمینهای اولیه شدند. آنان هم در این مهاجرتهای کوچ مانند، با ساکنان بومی این سرزمین مانند عیلامیان، تپوران، کادوسیان و غیر آنها رو به رو شدند و برای تصرف زمینهای تازه به نبردهای سختی پرداختند که بخشهایی از حماسههای ما هم مربوط به این برخوردهاست. طبیعی است که دفاع از این سرزمین ، با کوههای سر به فلک کشیده و شرایط محیط با روزهای گرم و شبهای سرد رفتاری خاص و موجبات فیزیکی ویژهای را ایجاب میکرد که در رفتار اجتماعی افراد نمود داشت و در ایجاد روحیه جنگجویی و سلحشوری مردم بینهایت مؤثر بود؛ حتی درهنر قومی نمود فوقالعادهای یافت، چنان که از دستگاههای موسیقی بیشتر به بخشهایی توجه داشتند که صلابت رفتارها و عظمت روانی آنان را به نمایش میگذاشت و در ترانههای محلی نیز بیشتر سخن از وسایلی چون جنگ و اسب و تفنگ بود و مظاهر طبیعی و رویدادهای خشونتآمیز بیشتر مورد نظرقرار میگرفت، این همه هم خشونت طبیعت و محیط زندگی را نمایش میداد و هم نشانهها و نمادهایی از خواستها و آرزوهای استوار مردان آریایی بود. البته زورمداران مرکزی هم پس از استقرار حکومت پیوسته میکوشیدند تا پیوندهای محکم عاطفی بین مردم و انسجام پایدار اجتماعی در روابط بین آنها را به صورتهای مختلف از هم بگسلانند. گروههایی را دور افکنده سرزمینهای دیگری میکردند، مردان با اراده را به بند میکشیدند، روابط اجتماعی و پیوندهای خویشاوندی را با ترفندهای نوگرایی و یک جانشینی در هم میریختند. البته این حیلهها در کوچگران کمتر تأثیر داشت. هنوز هم این مردمان هر جا که باشند هم به سنتهای قومی وفادارند و هم پیوندهای وطنی را استواری میبخشند. این پایداریها نتیجهی عشق سرشاری است که هم حافظهی تاریخی افراد است و هم بخشی از خاطرههای جمعی آنهاست، همین اشتیاق و همین عشق است که بازتاب آن را در ابیاتی از چکامهی ایرانیه شاعر بختیاری به این صورت میبینیم:
همه هر چه دارم من از آن توست
تمام وجودم نگهبان توست
لُر بختیاری چه مرد و چه زن
وطندوست باشند و هم بت شکن
لُر بختیاری نگهبان توست
قسم خوردهی عهد و پیمان توست
و شروهخوان لُر، شامگاهان که سر بر زانوی غم میگذارد از اسب و تفنگ که عزیزترین چیزها در میان عشایر است یاد میکند مثلاً:
میگن اسبت رفیق روز جنگه
مو میگویم از او بهتر تفنگه
اگر امروز هم سیمرغ خیال قوم لُر و اندیشهی جوٌال آقای سعیدی مؤلف کتاب (به دستی کمند) به پرواز میآید و شاهنامه، این تحفهی سپید شرقی را میان هماندیشان و هم خانوادههای خویش میکشاند تا با مهر مادرانه و عشق پدرانه بپرورانند و عزیزش دارند از اثرات همین توجه است.
این عشق پایدار و این خاطرههای جمعی است که جلوههای آن به صورتهای گوناگون از جمله استفادههای کاربردی از نامهای ایرانی به ویژه نامهای حماسی در ایلات بزرگ ما به کار گرفته میشود و ما شاهد نامهای نیاکان چون رستم، بهمن، اردشیر، خسرو و... هستیم. وجود این نامها تنها به دلیل نگهبانی از سنتهای ایرانی و باورهای قومی نیست بلکه، نمایندهی اشتیاق فراوان و عشق گرم رو و آتشینی است که بزرگترین دغدغهی مردان ایل را نگهبانی از ایران و تداوم بخشی به آیینها و آداب چند بار برپامیشود گونهای دیگر از این عشق خویش فرجام است.