نویسندگان برخلاف دیگران، دو نوع خواب میبینند: خوابهایی در اتاق خواب؛ و خوابهایی در اتاق کار. خوابهای نوع اوّل، عام و رؤیانهاد است و خوابهای نوع دوم، خاص و هنرنهاد. خوابهای نوع اوّل، دیدنیاند و خوابهای نوع دوم، هنری. این هر دو نوع خواب، ساختار داستانی دارند با این تفاوت که خوابهای رؤیانهاد را با چشمان بسته میبینیم ولی خوابهای هنرنهاد را با چشمان باز. خوابهای رؤیانهاد، ما را مینویسند ولی خوابهای هنرنهاد را ما مینویسیم.
خوابهای رؤیانهاد، پیدایشیاند ولی خوابهای هنرنهاد، آفرینشی. خوابهای پیدایشی را تعبیر میکنیم اما خوابهای آفرینشی را تحریر. با تعبیر خوابهای پیدایشی به «چیستان» میرسیم ولی با تحریر خوابهای آفرینشی به «داستان». پس میتوان گفت که داستانها خوابهای خاصی هستند که نویسندگان، نه در اتاق خواب، بلکه در اتاق کار میبینند و برای خوانندگان خود تعریف میکنند.
تعریف کردن این خوابهای هنری را قرنهاست که «نوشتن» مینامند. نوشتن، مترادفها و معادلهای متعددی در زبان فارسی دارد که همه با حرف «نون» شروع میشوند (نگاشتن، نگارش، نویسایی، نویسندگی، یا نبشتن) و شگفتا که سورۀ قلم قرآن عزیز هم با همین «نون» شروع میشود و این یعنی آنکه این سورۀ ناز، از آن بالا، برتر از هر ستارهای، تنها و تنها به زبان فارسی چشمک زده است.
نوشتن، یک مترادف آشنای دیگر هم دارد و آن تحریر (بهمعنی آزاد کردن) است که با کارکردهای روانشناسانۀ نوشتن، همخوانی و هماهنگی دارد. نوشتن، مگوها را میگوید. نوشتن، رازها را رها میکند. نوشتن، هم مطالبی را که در سلولی دنج از زندان ذهنمان اسیر شدهاند آزادی میبخشد و هم در عین حال، ما را که نویسنده هستیم از دست فشار و افشارهای آن اسرار اسیر، آزاد میکند. بهبیان دیگر، قلم که در میانه میرقصد در هر گردشش، دو زندانی را آزاد میسازد.
نوشتن، رفتاری بیانگر است که خداوند همانند رؤیا، به انسان بخشیده است. با نوشتن است که عیبها و غیبها ظاهر میشود. آنچه در انبارۀ جان و صندوق دل و قلمرو ناهشیار ما پنهان است با رفتار نوشتن، دیدنی میشود؛ و در هنگام نوشتن داستان، ناگهان دیدنیتر! و شاید ازاینروست که داستانها و روایتها، اینهمه در روشهای رواندرمانی ریشه دواندهاند.