موضوع این کتاب باورهای فرهنگی فرزندآوری است. فرزندآوری یک تصمیم شخصی و خصوصی است که نمی توان مردم را به آن مجبور کرد و نقش باورها و ارزشهای مردم در این تصمیمگیری حائز اهمیت بسیار است. طی این سالها باورهایی در میان عموم مردم جامعه ما گسترش پیدا کرده که بدون تغییر آنها، بهسمت فرزندآوری بیشتر نخواهند رفت. از جملهِی این باورها به این موارد میتوان اشاره کرد: «با فرزند بیشتر، فقر بیشتر میشود، چون منابع را بین تعداد بیشتری باید تقسیم کرد»، «با جمعیت بیشتر بیکاری زیاد میشود»، «فرزند بیشتر کیفیت تربیت و آموزش را پایین میآورد»، «ازدواج و فرزند بیشتر جلوی پیشرفت حرفهای، بهویژه برای زنان را میگیرد» و «با فرزند بیشتر ما(پدر و مادر) دیگر به خودمان نمیرسیم و با فرزند کمتر یا بدون فرزند راحتتریم! بچه زیاد دردسر است!» پرسش اصلی کتاب آن است که این باورها در جهان عینی تا چه اندازه واقعیت دارند؟ این گزارهها که حتی متخصصین نیز آنها را تکرار میکنند، تا چه اندازه مبتنی بر شواهد تجربی و پژوهشهای علمی هستند؟ آیا واقعاً کشورهای پرجمعیتتر فقیر هستند؟ آیا آنها بیکاری بیشتری را تجربه میکنند؟ آیا زنان دارای فرزند بیشتر، در عمل، از پیشرفت حرفهای بازماندهاند؟ برای پاسخ به این پرسشها، از میان باورهای گوناگون، شش باور فرهنگی انتخاب شده و پژوهشهای تجربی در کشورهای مختلف پیرامون آنها مرور شدهاند تا بتوان بهطور دقیقتری صحت ذهنیتها را با واقعیتها محک زد.