پژوهشگران اروپایی، در جستجوهایی که درباره پدیده الحاد و ظهور آن در تمدن اسلامی کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که الحاد خاستگاهی منحصر و معین نداشته و هر گروهی، در هر روزگاری، به دلایلی روی به الحاد میآوردهاند. در مجموع، میتوان اینان را در سه گروه جای داد: گروهی برای رهایی از قیدهای اخلاقی و میل به فساد و تباهی و نوعی آزاد زندگی کردن به الحاد میگراییدهاند و گروهی روی عصبیّتهای نژادی و قومی و انکارِ ارزشهای اسلام و پافشاری بر ارزشهای ملی خود. گروه دیگر کسانی بودهاند که از هر دو وجه پیشگفته بهره داشتهاند. آنچه در اندیشه ابنمقفّع و بشار بن بُردِ طخارستانی انگیزه الحاد بوده، بیگمان، پافشاری ایشان بر حفظ ارزشهای قومی و ملی خود بوده است با گرایشهایی که به اندیشهها و سنّتهای مانوی و مزدایی داشتهاند و آنچه در گروه اصحاب ذوق، امثال ابونواس اهوازی، که اینان را در تاریخ تمدن اسلامی به نام شاعران «مُجُون» نام نهادهاند، اهل شوخچشمی و خوشگذرانی بودهاند و الحاد دریچه گذار و عبور ایشان به سوی شادخواریها بوده است. همین پژوهشگران، گروهی را نیز در فاصله این دو گروه شناسایی کردهاند: کسانی که از هر دو وجه بهره داشتهاند، امثالِ ابان بن عبدالحمید لاحقی. آنها که الحاد ایشان پایههای فلسفی داشته است جایگاه ویژه خود را دارند، امثال محمد بن زکریای رازی و ابنراوندی.