در ستایش بطالت مجموعهای از مقالههای تفکرانگیز از فیلسوف مشهور برتراند راسل است که مقالهی اصلی آن در سال ۱۹۳۵ منتشر شد. راسل در این کتاب، نگرشهای رایج نسبت به کار، بهرهوری و فراغت در جوامع صنعتی مدرن را به چالش میکشد. برخلاف نگرش رایج که کار را ذاتاً باارزش میداند، راسل در این کتاب تلاش میکند از «بطالت» یا بیکاری آگاهانه بهعنوان بستری برای شکوفایی ذهنی، خلاقیت و آرامش دفاع کند. او با نگاهی منتقدانه به نظامهای اقتصادی و اخلاقی زمان خود، ما را به تأملی عمیق در باب معنا و ارزش کار دعوت میکند.
این کتاب شامل چند مقالهی فلسفیست که هر یک از زاویهای متفاوت به مسائلی همچون ارزش کار، بیعدالتی اجتماعی، فرصتهای برابر و توسعه فرهنگی میپردازند. در مقالهی معروف «در ستایش بطالت»، راسل استدلال میکند که اگر زمان کار کاهش پیدا کند و افراد ساعات بیشتری برای فراغت و تفکر داشته باشند، جامعهی انسانی میتواند به تعادلی بهتر بین تولید و رضایت برسد. مقالات دیگر کتاب نیز همچنان در پی بازاندیشی در مفاهیم بنیادین جامعه مدرن هستند.
راسل معتقد است که زندگی متعادل، همراه با زمان کافی برای فراغت، نه تنها مطلوب، بلکه برای یک جامعه متمدن ضروری است. او ما را دعوت میکند که برداشتهای خود از «کار» را بازنگری کنیم و پتانسیل رهاییبخشِ بطالتِ آگاهانه را بپذیریم.
سبک نوشتار راسل در این اثر، مانند سایر نوشتههای او، شفاف، عقلانی و بدون پیچیدگیهای زبانی است. زبان او در عین فلسفی بودن، به گونهای طراحی شده که برای خوانندهی عمومی نیز قابل درک باشد. طنز پنهان، استدلالهای منطقی و سادگی در بیان مفاهیم پیچیده، از ویژگیهای شاخص نثر اوست.
اگر به فلسفه، نقدهای اجتماعی، یا مفاهیم مدرن درباره کار و زندگی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست. همچنین مخاطبان علاقهمند به دیدگاههای متفاوت درباره نظم اجتماعی، نقش دولت، آزادی فردی و معنای زندگی میتوانند از این اثر بهرهمند شوند.
من هم مانند بسیاری از هم سن و سالانم از کودکی در گوشام خواندهاند که «شیطان همیشه کار ناجوری روی دست آدم عاطل و باطل میگذارد» و چون بچه حرفشنویی بودم و هر چه میگفتند زود باور میکردم، گاهی نشده که وجدانام بگذارد ذرهای از عمرم را به بطالت بگذرانم. هنوز که هنوز است وجدانام بر اعمالام ناظر است. ولی عقایدم از این رو به آن رو شده. در دلام میگویم مردم دنیا چرا این اندازه کار میکنند. این باور که کار جوهر مرد است، زیان بیحد و حصری میرساند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 246.۶۴ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 30 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۰۰:۰۰ |
نویسنده | برتراند راسل |
مترجم | علی جعفری |
ناشر | انتشارات هرست |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | In Praise of Idleness |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۶/۲۰ |
قیمت چاپی | 27,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
قدیم ها، این جور نبوده است. آدمها دل و دماغ داشتند، خوش می گذراندند. منتها این موج بهره وری که راه افتاد، ذوق همه کور شد. انسان مترقی خیال می کند هر کاری باید فایده داشته باشد، نمی شود آدم کار باب دلش را انجام دهد. مثلاً آدمهای جاسنگین یکسره می گویند این چه عادتی است که مردم به سینما می روند، این کار باعث می شود جوان ها به راه خلاف کشیده شوند. منتها از آن طرف فیلم سازی را روی سر می گذارند و حلوا حلوا می کنند، می دانید چرا؟ چون شغل به حساب می آید و درآمدزاست. این تصور که فکر کنیم فقط کارهایی مفیدند که درآمدزا هستند، باعث این اوضاع شلم شوربا شده است. آن قصاب که گوشت دست مردم می دهد و آن نانوا که نان براشان می پزد، هر دو ارج و قرب دارند، چون اینها پول درمی آورند. منتها به کسی که همین غذا را می خورد و کیفش را می بَرَد، می گویند چه آدم سبکسر و کم عقلی. مگر اینکه این غذا را بخورد تا قوت بگیرد که کار کند. کلاً فرض بر این است که پول در آوردن خوب است و خرج کردن آن بد. به حق چیزهای ندیده و نشنیده. یکی نیست بگوید این قضیه دو سر دارد. انگار کسی بگوید کلید خوب است ولی سوراخ کلید نه.
نخست: کار چیست؟ کار دو جور است. یکی جابجا کردن ماده در سطح زمین یا در نزدیکی آن، دیگری فرمان انجام چنین کاری به دیگران. اولی ناخوشایند است و کم اجرت، دومی خوشایند است و پُر درآمد. دومی دستگاه عریض و طویلی هم دارد: از کسانی که دستور می دهند بگیر تا آنها که می گویند چه دستوری باید داده شود. اغلب هم دو گروه نظام مند هست که نظرشان زمین تا آسمان با هم فرق دارد. نام این کار سیاست است. برای این کار لازم نیست آدم به چیزهایی که درباره آنها نظر می دهد، احاطه داشته باشد، بلکه باید بلد باشد چگونه با زبان بازی و قلم فرسایی یعنی همان هوچی گری، دیگران را مُجاب کند.