اُدْعُونی، اَسْتَجِبْ لَکُمْ.
بخوان خدا را،
بیتردید پاسخ خواهد داد به تو.
ابتدا تو باید بخوانی او را.
او پس از خوانش و خواهشِ توست که پدیدار میشود.
نیایش، همواره دچارِ سوءِ تعبیر شده است.
گویی نیایش پارهای از باور است
و آنان که باور ندارند،
ناچار، باید از نیایش محروم بمانند.
خودِ این باور،
میلیونها نفر را از نیایش محروم ساخته است.
اما نیایش،
از باور جداست.
نیایش، قلبِ ایمان است.
در واقع، نخست نیایش میآید،
و به دنبالِ آن، شاید باور.
خدا، پیش شرطِ نیایش نیست.
خدا پس از نیایش پدیدار میشود.
تو در نیایش است که خدا را میبینی
و به وجودِ او پی میبری.
بنابراین، برای نیایش،
نیازی به باور نیست.
باورها، حقیقت نیستند.
باورها، باورند.
باورها دلیلِ هستیِ چیزی نیستند.
ممکن است به چیزی باور داشته باشی،
اما باورِ تو،
حقیقت نداشته باشد.
و اگر به خدا باور نداشته باشی،
علیرغم ناباوری تو،
باز خدا هست.
تو او را نمیبینی، آری، اما او تو را میبیند!