انسان در این جهان همواره تحت تاثیر دو مولفه زمان و مکان اعمال خویش را رقم میزند، دو مولفه ای که همچون دیواره هایی حدودی را برای انسانیت او تعیین میکنند، حدودی که اگر بتواند پا را فراتر از آنها بگذارد برای عدم دوری از خویشتن خویش در آنچه رقم میزند تجدید نظر خواهد کرد.
شاید معنای واژهی آگاهی شکستن این حدود و فرای زمان و مکان زیستن باشد و انسان هایی که بتوانند در آن ساحت زیست کنند به ارزش هایی دست مییابند که آن ارزشها معنای جدیدی به زندگی آنها میبخشد. غفلت نقطه مقابل آگاهی و ثمرهی خو گرفتن با زمان و مکان است. وقتی بنیان ارزشی انسان بر پایه حدود زمانی و مکانی شکل بگیرد زمینه را برای بروز خصائصی بدور از شأن انسان یا همان خصائص بد مهیا میکند، خودخواهی از جملهی این خصلت هاست که برای عبور از آن نیاز به درک زیستی زمان و مکان دیگر افراد است، بالا رفتن میزان این درک، از خودخواهی میکاهد و این زیستنی هم بر زمان و مکان و هم در زمان و مکان است. زیستنی که نفس کشیدن در آگاهی را بر خفگی در اعماق غفلت ترجیح میدهد. چنین اشخاصی را میتوان انسانهای فرزی نامید انسان هایی که فرای زیستن خود زندگی میکنند،
در این متن سعی شده گذر انسان محصور و تبدیل شدن آن به انسانی فرزی و اثرات زیستی هر یک از ساحتهای ذکر شده بر جامعه پیرامون در قالب یک نمایشنامه با زبانی ساده بیان شود تا مخاطب این نمایشنامه از ساحت خویشتن محصور با فرض خود در جایگاه انسانی فرزی با لمس ارزشهای آن ساحت حرکتی را از فرض به فرز آغاز کند.