آیا به این موضوع توجه کردهاید که از فنون خاصی شناختدرمانی، اگر نه برای همه، لااقل برای اغلب بیمارانتان استفاده میکنید؟ آیا احساس میکنید روشهای کم و بیش یکنواخت و عاری از تنوعی را همواره مورد استفاده قرار میدهید؟ من فکر میکنم همه ما زمانی این احساس را تجربه کردهایم. بسیاری از ما رواندرمانگران به الگوهای آشنا چسبیدهایم و از شیوههای بالینی که اغلب اوقات یا بعضی وقتها مؤثر واقع میشوند استفاده میکنیم. به این ترتیب از طیف وسیع رویکردهایی که میتوانند به ما قدرت انعطافپذیری بدهند و دنیایی تغییر برای بیمارانمان به ارمغان بیاورند غافل میمانیم. من از بسیاری شناختدرمانگران این سؤال را پرسیدهام که «عموماً از چه فنونی استفاده میکنید؟» در پاسخ به این سؤال شناختدرمانگران همواره چند شیوه محدود را نام میبرند. این تعداد محدود فنون، روشهای معتبری هستند و من نمیگویم که آنها را کنار بگذاریم، ولی اگر شما تنها به مجموعه محدودی از فنون اتکا کنید، درمان محدود شده و حتی تصنعی جلوه خواهد کرد. بدتر اینکه شوق و اشتیاق خودتان برای انجام درمان به دلیل یکنواختی که خودتان بر کارتان تحمیل کردهاید زایل میشود.