مطالعۀ تطبیقی انسانشناسی ملاصدرا و کارل یاسپرس عنوان کتاب روبروست. توجه به چند نکته ضرورت و هدف این کتاب و نیز علت انتخاب شیوۀ تطبیقی در آن را نشان میدهد. اما قبل از آن در نظر داشتن این اصل ضروری است که در یک مطالعۀ تطبیقی آن مبادی تصوریه و تصدیقیهای از اطراف تطبیق مورد توجّه و مداّقه قرار میگیرد که به کار مقایسه بیاید و راه را در تطبیق آرا بگشاید و طبعاً اندیشهها و ایدههای خاص که در هر دو طرف پژوهش مابازاء ندارد خودبهخود مهجور میماند و یا به قدر درخور مورد تعمق قرار نمیگیرد. در این تلاش مختصر نیز باید توجه داشت که همۀ ظرایف و ژرفای اندیشه صدرا و یا همۀ ابعاد تفکر یاسپرس در حوزۀ انسان دیده نشده و طبعاً حق آن ادا نشده است. در اینجا روش مطالعه از اهمیت برخوردار بوده و فرض شده که خواننده با عنایت به این روش دامن انتظار خود را از طرح عمیق و مستقل افکار این دو فیلسوف برمیچیند و فقط به دایرۀ ممکن تطبیق اکتفا میکند. البته روشن است که مطالعۀ تطبیقی نه در اینجا و نه در پژوهشهای دیگر خود مقصد و منظور تحقیق نیست بلکه روشی است که برای فهم درستتر و جامعتر یک مسئله انتخاب میشود. به عبارت بهتر این مطالعه بهمنظور شناخت یک مسئله در پرتو کار مقایسهای و تطبیقی رخ داده و خودِ تطبیق و مقایسه موضوعیت نداشته و ندارد.