ادبیات ایران، قصههای مشهور کم ندارد. ادبیات داستانی در ایران در دهههای سی و چهل به اوج غنای خود رسید و آثاری در این دوران خلق شدند که تاریخ انقضا ندارند. یکی از این داستانها «شوهر آهو خانم» است. این کتاب اثر ارزشمندی است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. آن را بخوانید و از نگاه علیمحمد افغانی به قصهای از روزگاری در ایران نگاه کنید که چندان از آن نگذشته است.
شوهر آهو خانم اولینبار سال ۱۳۴۰ در ایران منتشر شد و سروصدای زیادی را به پا کرد، این کتاب ۹۰۰ صفحهای در نوع خودش کمنظیر بود و همان سال توانست جایزهی بهترین اثر داستانی سال را به دست آورد.
علیمحمد افغانی شوهر آهو خانم را در ۱۸ فصل نوشته است. این رمان کتابی با درونمایهی اجتماعی است و ماجرایی را روایت میکند که افراد زیادی میتوانند آن را با گوشت و خون حس کنند، داستان کاب در سالهایی رخ میدهد که قوانینی مانند کشف حجاب در ایران در حال اجرا بود و نگاههای مختلفی دربارهی حقوق زنان وجود داشت. درهمتنیدگی داستان بهظاهر خانوادگیای که محمدعلی افغان نوشته با این دوران، این اثر به اثری قابلتوجه و خاص تبدیل کرده است. اثری که از زنان فعال و منفعل و از نوع مبارزهی زنان برای زندگیشان در آن زمانه حرف میزند.
شوهر آهو خانم یکی از مشهورترین آثار ادبیات ایران است. منتقدان زیادی در این باره مطالب مختلفی را نوشتهاند. نجف دریابندری، مترجم مشهور ایرانی در این باره نوشته است: «نویسنده در این داستان از زندگی مردم عادی اجتماع ما تراژدی عمیقی پدید آورده و صحنههایی پرداخته است که انسان را به یاد صحنههای آثار بالزاک و تولستوی میاندازد و این نخستینبار است که یک کتاب فارسی به من جرئت چنین قیاسی را میدهد.»
کتاب شوهر آهو خانم را از نظر غنای ادبی با و اصطلاحات عامیانه با آثار صادق هدایت مقایسه میکنند. این اثر پر از حقایق تاریخی و اجتماعی است و میتوان آن را آینهای از یک دوران دانست. محمدعلی سپانلو این کتاب را غمنامهی زن ایرانی دانسته است. این داستان بهقدری ماندگار است که هنوز هم کتاب دست دوم شوهر آهو خانم یکی از کتابهای پرفروش دستفروشهای انقلاب است. ناشران مختلفی در طی زمان کتاب شوهر آهو خانم را با تصحیحهای متفاوت چاپ کردهاند که انتشارات نگاه یکی از آنهاست. نشر صوتی ماه آوا هم نسخهی صوتی این کتاب را با صدای پیمان قریب پناه منتشر کرده است. این کتاب در فیدیبو در دسترس خوانندگان قرار گرفته و در همین صفحه قابل خریداری و دانلود است. نسخهی صوتی کتاب شوهر آهو خانم قیمت مناسبتری هم نسبت به نسخهی چاپی دارد. کتاب صوتی شوهر آهو خانم با صدای حسین لی هم منتشر شده و در دسترس است.
داستان شوهر آهو خانم در کرمانشاه اتفاق میافتد. شخصیتهای اصلی این داستان سید میران سرابی، همسرش آهو و زنی به نام هما هستند. آهو و میران خانوادهی گرمی دارند و در کنار هم راه سختی را در زندگی پشت سر گذاشته تا به آرامش رسیدهاند اما هما این آرامش را متزلزل کرده است. او زنی جوان، زیبا و مطلقه است که ابتدا پایش به نانوایی میران و سپس به زندگیاش باز میشود، در ادامه داستان اتفاقات زیادی میان هما، سید میران و آهو رخ میدهد که تحولات اجتماعی هم روی آن بیتأثیر نیست.
علی محمد افغانی نویسندهی ایرانی متولد کرمانشاه است. پدر و مادر او هر دو اهل اصفهان بودند اما به دلیل مسائلی که پدرش در زمان مشروطه در اصفهان پیدا کرده بود مجبور شدند شهر دیگری را برای اقامت انتخاب کنند. علی محمد در کرمانشاه بزرگ شد و بعدها در تهران به دانشکدهی افسری رفت. او پس از اتمام تحصیل چند سالی در آمریکا بود و یکی از اعضای حزب توده به شمار میرفت. در جو پیش آمده پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ افغانی که به ایران بازگشته بود دستگیر و به همراه تعداد زیادی از افسران تودهای به اعدام محکوم شد اما به دلیل فشارهای جهانی دولت وقت مجبور شد اعدامها را متوقف کند و در نتیجه حکم او هم به حبس ابد کاهش پیدا کرد. بعدها او مشمول عفو شد و از زندان بیرون آمد. اولین کتاب او یعنی شوهر آهو خانم پس از آزادی چاپ شد. از آن زمان به بعد محمدعلی داستانهای دیگری از جمله «شادکامان دره قرهسو»، «شلغم میوه بهشته»، سیندخت، دختر دایی پروین، بوته زار و .... را نوشت که همگی آثار ارزشمندی هستند. علی محمد افغانی اکنون در آمریکا زندگی میکند.
شوهر آهو خانم یک داستان طولانی است. از آن جنس داستانهایی که شنیدنش میتواند خواننده را از زمان و مکان جدا کند و به فضای خودش ببرد. علی محمد افغانی دردها، رنجها و احساسات شخصیتهای کتابش را بهقدری زیبا توصیف کرده که میتوانید زیبایی هما را ببینید، در غم آهو شریک باشید و دریابید در ذهن سیدمیران چه میگذرد. علی محمد افغانی برای زمانهی خودش بسیار خوب توانسته است با احساسات زنانه ارتباط برقرار کرده و آنها را توصیف کند. شوهر آهو خانم برای هرکسی که به ادبیات ایران علاقهمند است و دوست دارد داستانی اصیل و از جنس مردم را به زبان مردم بخواند انتخاب بسیار خوبی است. کتاب صوتی علی محمد افغانی را از فیدیبو دانلود کنید و لحظاتتان را با شنیدن این کتاب پربارتر کنید.
رمان شوهر آهو خانم قسمت ششم
دو سه شبی که به گفته سیدمیران هما بنا بود مهمان آنها باشد به یک هفته و یک هفته به پانزده روز کشید. از برادرها و کسانش خبری نشد. در خود زن هم حالت انتظاری که میل رفتنش را برساند دیده نمیشد. آسوده دل و بیخیال در خانه راه میرفت و کار میکرد. گویی به آن وضع عادت کرده بود. از روزی که آمده بود کمی چاقتر و طنازتر شده بود. صبحها زودتر از همه از خواب برمیخاست. از چاه آب میکشید. سماور را آب و آتش میکرد. بچهها را یکی یکی از خواب برمیخیزاند. دست بیژن را میگرفت و خند خندان به لب حوض میبرد و صورتش را میشست؛ سرش را که به سفارش خود او زلف گذاشته بود آب میزد و یکوری شانه میکرد. از میان بچههای آهو به او از آن جهت که مدرسه نمیرفت، همیشه پیشش بود و به هم انس گرفته بودند علاقه و محبت بیشتری پیدا کرده بود. شبها هنگام خواب، و حتی در ساعات مختلف روز در پای کرسی برایش قصه میگفت. هر بار که از ده صحبت به میان آمده بود با این که خود با هزاران رگ و ریشه آب زندگی ده نشینی را میخورد، از فلاکتهای آن چنان به مسخرگی و تئاتر یاد کرده بود که گفتی قرعه ملکگی روم به نامش خورده است. صحبتهایی که اغلب در ساعات بین دو تا چهار میان زنها درگیر میشد، از آتش گرم کرسی و دلهای آسودهای نیرو میگرفت که طبعاً رنگ شوخی و تفریح آن بیش از هر چیز مشخص بود، مهمان جوان آهو قصهها و سرگذشتهای کوچک و خوشمزهای میدانست که شنونده را از خنده روده بر میکرد. باری، آنطور که زن صاحبخانه دستگیرش شده بود، هما غیر از مسئله بچههایش، از آن جهت که پس از چهار پنج سال استنشاق هوای شهر با خوبیها و بدیهای آن خو گرفته بود، دیگر حاضر به زندگی در ده نبود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 1.۶۹ مگابایت |
مدت زمان | ۴۰:۵۷:۲۵ |
نویسنده | علی محمد افغانی |
راوی | پیمان قریب پناه |
ناشر | استودیو نوار |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۲/۱۹ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
سلام خدمت همگی من از گوش کردن این کتاب بی حد وحصر لذت بردم چون باهنرمندی در حد اعلی گوشه ایی از تاریخ اجتماعی ایران را توصیف کرده بود .در پاسخ دوستانی که کتاب را طولانی وبا توضحیات زیاد تلقی کردند باید بگویمادبیات توصیفی همین است محمد افغان به بهترین صورت از عهده نوشتن این سبک کتاب برامده است.در پاسخ افرادی که برخی از توصیفات را بیشرمانه انگاشتن باید گفت اینکتاب در دوران پهلوی وفکر کنم ۱۳۴۰نوشته شده است چه توقعی .در پاسخ افرادی که اتمام بدی را برای کتاب بیان کردند باید بگویم اتفاقا کتاب بسیار زیبا تمام شده بود آهو از حق خود سالها گذشت تلاش کرد که شوهر دزدیده شده خود را پس بگیرد اما تلاشش با ان وضع جامعه و دل مهربان وپاکش کافی نبود و موفق نشد .اما دیگر نتوانست پدر دزدی را تحمل نمایید و با تمام قوا در برابر جور ایستاد وپدر فرزندان خود را پس گرفت ودر نهایت همسر خود را واین است رمز مادر بودن .آهو اکنون آموخت در ادامه زندگی گاها باید جدی در مقابل افراد مشکلات ومصائب ایستاد وعقب ننشست . در پاسخ دوستی که گفت سرعت خوانش اهسته بود باید گفت عزیزجان سرعت را تنظیممیکردی . در پاسخ عزیزی که در مورد رفتار سید میران اعصابش خورد شد باید بگویم منم گاها گریه ام میگرفت چون خودم نیز همسری باا افکار کاملاسنتی دارم ولی بایدبپذیریم که اجداد ومادر بزرگ های ما چه حوصله صبر ،متانت داشتند وچقدر خویشتن دار بودند . بهرحال من از گوش کردن کتاب لذت بردم واز اینکه حال وهوای ان خانه ها ان محیط وزندگی را تجسم میکردم و واژگان را تک تک لمس میکردم سرخوش بودم .وبه همگی گوش کردن این کتاب را توصیه مینمایم .امیدوارم شما هم لذت ببرید .
کسانی که به نظرشون توصیفات کتاب بیش از اندازه بود به نظرم اصلا این سبک رو نمیشناسن و نباید سراغ کتابهای این چنینی برن. توصیفات کتاب فوقالعاده بود. عبارات و کلماتی در توصیف هر شخص یا هر شیء استفاده میشد که خاص و بیبدیل بودن. و بله، شصت هفتاد درصد این کتاب رو همون توصیفات به خودشون اختصاص دادن و شاید برای بعضی افراد خستهکننده به نظر بیان، ولی نظیرشون تو کمتر کتابی پیدا میشه. من بسیار از شنیدن این کتاب لذت بردم. هرچند که تصویری که از زنهای داستان نشون داده شده بود همگی زشت و پر از مشکل بودن، از آهو گرفته که زن بی زبونیه و هر نوع حقارت رو تحمل میکنه و میبخشه و عزت نفسی نداره، تا هما که یک تازه به دوران رسیده پول دوسته و زنان همسایه که همه خاله زنک هستن و... . کلا برای یک زن امروزی توصیفات زنهای این کتاب غیر قابل تحمل و چندشآوره ولی باید قبول کنیم که این کتاب داستان زندگی مردم حدود شصت هفتاد سال پیشه و شاید تا این اندازه سنتی بودن، بخشی از زندگی معمول مردم بوده. صدای گوینده هم خوب بود. همین که کتابی با این حجم با این دقت و حوصله گویندگی بشه واقعا کار شگرفیه.
وقتي تازه شنيدن كتاب رو شروع كرده بودم داستان براي من اصلا دلچسب نبود.و به شدت از مرد بوالهوس و زن فريبكار متنفر شدم و حس ترحم نسبت به آهو خيلي عميق بود.ولي هر چقدر بيشتر شنيدم ، بيشتر جنبه هاي مختلف شخصيتي هر كدوم برام اشكار شد و ديگه شخصيت ها برام مطلقا سياه يا مطلقا سفيد نبودن .ديگه طرفدار هيچ كدوم از جناح ها نبودم(بنظرم اين داستان دو تا جناح داره كه خواننده يا شنونده يكي رو انتخاب ميكنه) نوع برخورد هر شخص با پيش آمدها برام خيلي جالب بود و اين همه تنوع رفتاري واقعا تعجب آور بود.نگرش هر شخصيت به زندگي ،خودش يه كتاب بود. عمق عشق مرد خيلي تامل برانگيز بود و سخت گير نبودن زن نسبت به زندگي برام حسرت اميز بود و ميزان صبر و اميد آهو غيرقابل درك. بنظر من كتابي ميتونه تمام و كمال تمامي جوانب شخصيت هاش رو و اوضاع و احوال رو به خواننده منتقل كنه كه صرفا به اصل مطلب نپردازه و تمامي حاشيه هايي كه از نظر ديگران بي مورد هست رو هم بنويسه و همين حاشيه ها هستن كه رنگ و لعاب داستانن. در كنار اينكه داستان كتاب ميتونه خيلي از احساسات ناشناخته و درك نشدني رو به خوبي منتقل كنه ، راوي هم بسيار خوب از عهده ي كار براومد و شنيدن رو لذت بخش كرد. من بشخصه صرفا خوانش آقاي سلطان زاده رو دوست دارم براي رمان منتهي اين خوانش هم توسط اين راوي برام دلپذير بود.
علو نمیکنم واقعا بیشتر از ۷۰ درصد کتاب کش دادن الکی داستان و پرداختن به جزییاتیه که اصلا ربطی به داستان نداره و بود ونبودش هیچ توفیری نمیکرد، بسیار رمان جذابیه فقط کاش یکم نویسنده از زیاده گویی دست بر میداشت به موضوع میپرداخت که شنونده خسته نشه، انقدر کش داره داستان که اگه بی هوا ۲۰ دقیقه گوش ندین هیچیو از دست ندادین انقدر تباه و الکی طولانی
به جرات میگم آقای قریبپناه تو روایت داستان واقعا فوقالعاده بودن من اولین بار بود که داستانی رو با صدای ایشون میشنیدم، در مورد خود داستان هم من خیلی جاها حقیقتا&#۳۴; حرص میخوردم از دست همشون مخصوصا از دست آهو که انقد توسَریخوره.. توصیفات و جزئیاتی که به زیبایی بیان شدن باعث میشن شما خودتونو وسطِ داستان ببینین.. یعنی انگار شما هم تو اون حیاط دارین با اون آدما زندگی میکنین و سالهاس که همشونو میشناسین وقتی به فصل آخر رسیدم واقعا دوست نداشتم تموم بشه ولی انتظارِ پایانبندیِ بهتری رو داشتم.. و در آخر اینم بگم که من خودم کرمانشاهیام و موقعِ توصیفِ خیابونها، محلهها، سراب نیلوفر، و ... حس آشنایی تو ذهنم تداعی میشد که خیلی قشنگ بود.. مثلا تصور واضحِ حرکت درشکه توی محلهی برزهدماغ.. یا غذاهایی که میخوردن.. یا اصلطلاحاتی که مخصوص کرمانشاهیهاست.. همه و همه برام جذاب بود.. فقط اینو بدونید که این کتاب داستان غمگینی داره و تا آخر هم غمگین میمونه و همهی غمش هم پیرامون ظلم به زنه
نویسنده با شخصیت هاش درگیری دارن انگار با هم😑اول میگه هما ترجیح میداد میران بهش نه بگه بعد جلوش چادر برمیداره و عشوه میاد و لباس میپوشه.میران بهش میگه من زن و بچه دارم و میخواد شک نکنه دوستش داره بعد یهو برمیگرده میگه این وسایل برای کسیه که میدونه دوسش دارم😒تا دو دقیقه قبلش میگه باید. فکر کنم صیغت کنم یا نه بعد یهو میگه تحمل ندارم تو اینجا باشی. بازوش رو هم که میگیره. صاف صاف هم نگاش میکنه. بعدم میگه معتقده.لحن حرف زدن و (تو تو) گفتن هما هم عجیبه. هنوزم که هنوزه یه زن خوب به مرد غریبه تو نمیگه. یا اینکه اهو جلوی بقیه میزان رو عزیزم صدا میکنه😐هنوزم که هنوزه بعضی خانواده ها بد میدونن این لحن حرف زدن رو جلوی بقیه. بعد برای اون زمان... ?🤔یا اینکه نویسنده اصلا نمیدونه قصه ی در مورد حضرت داوود و حرم سزا و کشتن شوهر زن دروغه و برای یهودی هاست و برای تحریف این پیامبر.یل در مورد زن دوم گرفتن تخریب اسلام توش هست در حالی که کلی شرایط داره... کلا نویسنده تا اینجا خیلی قلم خوبی نداشته. کلی هم توصیف توشه🥴
راوی کتاب به حق سنگ تمام گذاشته بودن. اجرای پرحرارت در نقش بیش از ۲۰ زن و مرد و کودک و پیر و جوان عالی و تحسینبرانگیز بود. داستان کتاب در بیان قبح دو یا چند زنی است و علیمحمد افغانی آنچنان خوب وضعیت نابسامان روحی همسر اول یک مرد، مکر همسر دوم او و ضعیفالنفس و بوالهوسی مرد مسن شخصیت اول داستان را به تحریر درآورده که خون خواننده را از ضعف و وابستگی و رواداری بیش از حد همسر اول و حیلهها و ستمهای همسر دوم و حماقتهای شوهر به جوش میآورد. آنچه که هست دید زنستیزانهای است که در سراسر متن جریان دارد و بیان نگاه سنتی جامعهی آن روز ایران به ویژه در شهرستانها است که چون از زبان مردهای داستان به صورت حق به جانب بیان میشود حرص خوانندهی امروز را درمیآورد... در مجموع داستان خوبی از وضعیت بد زن در ایران قدیم است هرچند مشکلاتی هم دارد. حرفهای سنگین و فلسفی که نویسنده در دهان هما (دختری روستایی که دوازده سالگی شوهر کرده و مدرسه هم نرفته) میگذارد اصلا قابل پذیرش نیست.
کتاب، شرح و بسط های غیر ضروری و خسته کننده ی زیادی داره. برای کسانی که اهل رمان هستن و وقتشون هم واسشون ارزشمنده، توصیه نمی کنم. هرچند... مسخ آدمیزاد و زایل شدن عقل رو به خوبی به تصویر می کشه؛ اما می شد کوتاهتر باشه. یکی از موضوعاتی هم که خیلی توی ذوق می زنه و آشکارا، کلافی از تعارضه، خصوصیات و پرداخت شخصیت هاست؛ مثلا در بخش هایی، همای بیست ساله ی بی بند و بار که حتی سواد خوندن و نوشتن نداره، فلسفه می بافه و از عالم مُثُل و یگانگی روح و... حرف می زنه در حالی که حتی استاد یا شیخی هم نداشته.(به جز دوره فشرده ۳ ماهه ی رقص??) و کلام هایی که نمی تونن ناشی از کشف و شهود یا ذاتی بوده و اصلا اکتسابی و ناشی از اراده ی دانش آموزی هستن. به هر حال این کتاب نوشته ی نویسنده ای در حد متوسطه و انتظار بیش از این نباید ازش داشت. به خصوص توصیه می شه برای دوستداران سریال های ترکی GEM.
راوی بسیار عالی روایت میکرد و داستان خوب بود اما داستان خیلی به تفصیل و جزئیات وارد شده بود و گاهی اوقات خسته کننده میشد اما شکی نیست که جزو بهترین رمانهای ایرانی هست داستان پرکشش بود و شنونده رو به حال و هوای سالهای قبل ایران و فرهنگ اون زمان مردم میبره. اوایل گوش دادنش سخت بود برام بعدش نمیتونستم ولش کنم ولی پایانش غیرمنتظره بود.خیلی از عقاید شخصیتها و جملات برام تحملش سخت بود چون با عقاید خودم فرق داشت و عصبی میشدم باید کاملا بیطرفانه کتاب رو خوند که سخته خب? جاهایی بود که با شخصیتهای کتاب گریه میکردم. در کل پیشنهاد میکنم و خوشحالم که فرصتی برای مطالعه این کتاب نصیبم شد. تنها مورد جزئیات زیاد و گاهی خسته کننده و توضیحات اضافی و سیر کند داستان بود و با این سرعت جلورفت حوادث از پایان ناگهانی و یهویی غافلگیرشدم هرچند شاید شیوه نویسنده در پایان رساندن این بوده. از فیدیبو و راوی بابت تهیه این کتاب تشکر میکنم.
به رمانهای عاشقانه و درامتیک قبلا علاقه نداشتم، به رمانهای ایرانی اصلا علاقه نداشتم شاید چون ورود نکرده بودم و گوش ندادم و نخوندم، اما باید بگم این کتاب این رمان جالب بود، وادارم کرد چندین ساعت چندین روز بشینم و کنار کارهای ديگهم دنبال کنم ببینم چی میشه و چی نمیشه، دقیقا تمام فضاهای داستان برام قابل لمس بود، حتی اون جملات و عبارات که از توصیف بیش از حد و اندازه افراد سرچشمه میگرفت واسه خودش یه نوع و سبک ارائه بود و بهش نمیتونم خورده یا نقدی بگیرم، داستان پر بود از جزییات برای اینکه راحت غرق بشی تو اون فضا و با چشمات و با دستات همه چی اون خونه و زندگی رو لمس کنی، بارها خودم رو جای آهو یا جای هما و گاهی گلاره گذاشتم و حتی جای سیدمیران... اما حرکت آخر آهو واقعا برام امکانپذیر نبود اگر من بودم هیچوقت کاری که آهو انجام داد رو نمیکردم...پایان دقیقا همین بود که باید میشد...