- درباره کتاب صوتی بوسه:
داستان کوتاه صوتی «بوسه» اثر «ایساک بابل» نویسنده، مورخ و خبرنگار یهودیتبار روس است. او این داستان را تحت تاثیر فضای مخوف حکومت استالین نوشته است؛ حکومتی که سرانجام، ایساک بابل را خائن و جاسوس خوانده و مرگ زودهنگام وی را رقم زد.
شخصیت اصلی داستان کوتاه صوتی بوسه، مردی است فریبکار با روحیهای غیرانسانی و ددمنشانه؛ ویژگیهایی که بابل، به فضای خشن استالینی زمان خود نسبت میدهد. این مرد، زنی را فریب داده و پس از مدتی، با بیرحمی رهایش میکند. ایساک بابل یکی از مهمترین داستاننویسان ادبیات روسی قرن بیستم به شمار میرود.
- خلاصهای از کتاب صوتی بوسه اثر ایساک بابل:
در بخشی از داستان کوتاه صوتی بوسه چنین میشنویم:
«در اوایل ماه اوت، مرکز فرماندهی ما را به منظور جمعآوری نیروها به بودزیاتیچ ارسال کرد. این منطقه سابقا و در مراحل ابتدایی جنگ به اشغال نیروهای لهستانی درآمده بود، اما به سرعت به دست نیروهای ما پس گرفته شده بود. هنگ، صبح خیلی زود به روستا رسیده بود.
هنگامی که من رسیدم ظهر شده بود و متاسفانه همهی اقامتگاههای مناسب به دست دیگران اشغال شده بود. برای من جایی بهتر از خانهی معلم مدرسهی روستا پیدا نشد. خانهای بود با اتاقهایی معدود و سقفی کوتاه.
معلم مدرسه پیرمردی ازکارافتاده بود که تمام مدت روی صندلی راحتی و در میان سطلهایی پر از میوههای درخت لیمو نشسته بود و کلاه تایرولینی که یک پر روی آن قرار گرفته بود، بر سر داشت. ریش بلند سفیدی داشت که تا روی سینهاش را گرفته بود و خاکسترهای سیگار، در لابهلای آن دیده میشد. چشمهایش هیجانزده بود و مرتب چیزهایی را زیر لب زمزمه میکرد. انگار میخواست چیزی از من بپرسد».
راوی و شخصیت اصلی داستان که فردی نظامی است، خدمتکاری به نام سروتسف دارد. سروتسف به او خبر میدهد که دختر پیرمرد، الیزابت، به همراه پسر پنجسالهاش نیز در آنجا زندگی میکند. الیزابت شوهر خود را در جنگ جهانی اول از دست داده است. در ادامهی این داستان کوتاه صوتی میشنویم:
«گزارش کرد که زنک بیوه است؛ چون شوهرش که افسر ارتش بوده، در اوایل جنگ جهانی کشته شده است. رویهمرفته خانم متشخصی به نظر میرسد. بنابر تحلیلهای سروتسف، از اینکه به همسری مرد محترمی دربیاید، بدش نمیآمد: درست برای شما ساخته شده قربان! بقیهش رو بسپرین به من! سروتسف این را گفت و از میان انبوه ظرفهایی که روی تخت آشپزخانه تلنبار کرده بودیم، راهش را باز کرد.
در طول روز، دخترِ پیرمرد مدرسه به او در شستن ظروف و آمادهکردن غذا کمک میکرد. در حین درستکردن غذا، میخائیل سروتسف برای او از دلاوریهای من تعریف میکرد. اینکه چطور به تنهایی در یک جدال سخت، دو افسر لهستانی را از اسبشان پایین کشیده و از پا درآوردم. و اینکه بعد از آن، چقدر مورد توجه مقامات شوروی قرار گرفتم. در تمام این مدت، دخترک با احتیاط و آرامش به حرفهای او گوش میکرد. کارشان که به پایان رسید، هنگامی که سروتسف میخواست از آشپزخانه بیرون بیاید، از دختر پرسید: شب چیکارهاین خانم؟ شما باید کمی به ما نزدیکتر باشین، بالاخره ما هم آدمیم».
بررسی کتاب بوسه اثر ایساک بابل:
سبک نگارش ایساک بابل، به شدت تحت تاثیر فضای حاکم بر زمانهی وی است. او از درهمشکستن ارزشهای اخلاقی و انسانی در دوران قدرت شوروی تحت فرمان استالین به ستوه آمده، و از خشونت بیش از حد و بیرحمانهی حکومت او بیزار است.
بابل داستان کوتاه بوسه را در پاسخ به چنین وضعیت اسفباری مینویسد؛ زمانی که ناامنی در جامعه موج میزند و جایی برای اخلاقیات باقی نمانده است. شخصیت اصلی داستان او، از انجام هیچ کاری، ابایی ندارد و برای او، شرم و ندامتی در کار نیست؛ درست همان برداشتی که بابل، از جامعهی خود دارد.
- دربارهی ایساک بابل:
ایساک امانوئلویچ بابل، خبرنگار، روزنامهنگار، نمایشنامهنویس، مورخ و نویسندهی یهودیتبار روس در سال ۱۹۸۴ میلادی در بخشی از امپراتوری روسیه (اوکراین امروزی) متولد شد. خانوادهی بابل وضع مالی نسبتا خوبی داشتند و پدر او فروشندهی لوازم کشاورزی بود.
از بابل اغلب تحت عنوان بهترین نویسندهی یهودی روسیزبان یاد میشود. کتابهای او، مجموعه داستان «سوارهنظام سرخ»، «داستان کبوترخانهی من» و «داستانهای اودسا» همگی از شاهکارهای زبان روسی به شمار میروند.
بابل به زبانهای فرانسوی، روسی، اوکراینی و ییدیش (زبان یهودیان در مرکز و شرق اروپا پیش از وقوع هولوکاست) مسلط بود. او نخستین داستانهای خود را به زبان فرانسه نگاشته است.
ایساک بابل در سنپترزبرگ با ماکسیم گورکی، نویسندهی نامدار روسی آشنا شد و با کمک او، برخی از داستانهایش را در مجلات روسیزبان منتشر ساخت. او در زندگینامهاش از گورکی چنین یاد میکند: «من همه چیزم را مدیون الکسی ماکسیمویچ گورکی هستم و هنوز که هنوز است، از او با علاقه و احترام یاد میکنم». او داستان کوتاه «داستان کبوترخانهی من» را به گورکی تقدیم کرده است.
بابل از سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۸ میلادی بهعنوان گزارشگر روزنامهای با سردبیری گورکی، به نام «زندگی دوباره» فعالیت کرد. این روزنامه در سال ۱۹۱۸ به دستور لنین توقیف شد. بابل، گزارشگری برای روزنامهی زندگی دوباره را تجربهای ارزشمند میخواند. او میگوید کار خبرنگاری پر از ماجراجویی است و اطلاعاتی که در حین اشتغال به خبرنگاری به دست آورده، بعدها در نوشتن داستانهایش، بسیار مفید واقع شدهاند.
مجموعه داستان «سوارهنظام سرخ»، حاصل خاطرات و تجربیات ایساک بابل به عنوان خبرنگار در ارتش سوارهنظام اول، بههنگام جنگ لهستان و شوروی بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ است. این کتاب، یکی از نخستین آثار ادبی به زبان روسی بود که واقعیتهای تلخ و دردناک جنگ را توصیف کرده و چهرهی واقعی آن را نشان میداد. بابل در این کتاب، به شرح مشکلات ناشی از یهودیستیزی مشهود در این دوره نیز میپردازد.
کتاب سوارهنظام سرخ پس از به قدرت رسیدن استالین از کتابفروشیها جمعآوری شده و تا بیست سال بعد، یعنی به هنگام مرگ استالین، بازنشر نشد. بابل که هنوز در آغاز راه نویسندگی بود، به توصیهی ماکسیم گورکی به عنوان خبرنگار در جنگ میان لهستان و شوروی حضور یافته بود.
بابل به حزب کمونیست شوروی وفادار بود اما از آن انتقاد میکرد. او یکی از قربانیهای پاکسازی بزرگ استالین بود. بابل در سال ۱۹۴۰ و در ۵۶ سالگی محاکمه و متهم به جاسوسی برای فرانسویها، اتریشیها و لئون تروتسکی شده و به عنوان «عضوی از یک سازمان تروریستی» در زندان اعدام شد.
داستان زیبای زندگی جنگی یک افسر روس در دوره جنگ جهانی است. در انتهای کتاب هم یک بخش مفصلی دارد که به زندگی و تحلیل داستان و داستان نویسی بابل می پردازد. برای علاقه مندان به داستان کوتاه مناسب است.