فلسفهی ناتمامی چیست؟ در واقع این وازه برای شما چه معنا و مفهومی دارد. هر انسان برای خود تعریفی جداگانه از ناتمامی دارد. در بعضی مواقع غم ناتمام میشود، گاهی شادی، گاهی جستجو و گاهی تنهایی در زندگی انسان ناتمام میشود. شاید بتوان گفت بسیاری از احساسها و اتفاقات ناتمام هستند. اما زندگی تمام شدنی است. فقط در یک لحظه، یک چشم بهم زدن زندگی تمام تمام میشود.
زهرا عبدی پدیدآوردنده کتاب ناتمامی است. ناشراین کتاب انتشارات نشر چشمه است که کتاب را در سال 1395 توسط به چاپ رسانید. موضوع اصلی این کتاب درمورد «ناتمامی» است. شخصیتهای این کتاب ایرانی هستند. به علاوه داستان کتاب در یکی از دانشگاههای شهر تهران رخ میدهد. داستان ناتمامی دو شخصیت اصلی به نام لیان و سولماز دارد. لیان حضور فیزیکی در داستان ندارد. اما همیشه در کنار دوستش سولماز حضور دارد. سولماز نیز دختر دانشجویی است که با لیان تفاوتهای بسیاری دارد. اما وفادارترین و نزدیکترین دوست لیان است. فضای کلی کتاب ناتمامی فضایی مبهم، رمزآلود، پر از شک و سوءظن است. داستان این کتاب در تمامی قدمهایش شکی دیوانه کننده را به همراه دارد. نویسنده داستان کتاب ناتمامی را با القای حس ناتمام ماندن داستان و شخصیتها به پایان میرساند. اما هدف نویسنده از این کار سردرگم کردن خواننده نیست. بلکه هدف او این است که مانند بسیاری از داستانهای جهان خواننده را به سفر درون خویش ببرد. با این کار انسان خودش با خودش تنها مانده و حال زمان تفکر عمیق درمورد، خود واقعی و زندگیاش است. زهرا عبدی داستان امروزی این کتاب را با مکانها و اسطورههای قدیمی ترکیب کردهاست. این ترکیب برای خواننده ایرانی که توجه ویژهای به نیاکان و گذشتهاش دارد بسیار دلنشین و جذاب است. داستان این کتاب فراتر از موضوع ناتمامی، نگاهی انتقادی نیز دارد. خانم عبدی با روایت این داستان، انتقاد مستقیم خود را به شرایط دانشگاه، زندگی در تهران، مشکلات زندگی و معیشتی یک مهاجر در تهران و ... بیان میکند. این کتاب داستان خود را در بیست و سه فصل روایت میکند.
داستان رمان ناتمامی از دو دختر دانشجو به نامهای لیان و سولماز آغاز میشود. لیان از جنوب به تهران آمده و به همراه سولماز در تهران درس میخوانند. اما در یک روز بسیار معمولی، لیان خوابگاه را ترک میکند. در واقع مشخص نیست او ناپدید شده، دزدیده شده و خودش درس و دانشگاه را رها کرده و رفتهاست. سولماز در روزهای ابتدایی، نگران نیست. اما با گذشت زمان سولماز نگران و اشفته میشود. او هرکجای این شهر را میگردد نشانی از دوستش نمییابد. در نهایت دفترچه یادداشتهای روزانهی لیان را پیدا میکند. سولماز هزاران بار این دفتر را میخواند. اما به هیچ نتیجهای نمیرسد. فقدان لیان، برای سولماز اتفاقی بیرحم و دیوانه کننده است. زیرا او به جز آن دختر کسی را نداشت. سولماز در هرکجا که قدم میگذارد، لیان را همراه خود میبیند. روح لیان با اوست. اما خودش معلوم نیست زندهاست و یا مرده؟
نسخه چاپی کتاب ناتمامی در سال 1395 به چاپ رسید. ناشر این کتاب نشر چشمه است. نسخه صوتی این کتاب نیز در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گوینده این کتاب صوتی آزاده مویدی فرد است. شما میتوانید کتاب صوتی ناتمامی به قلم نویسنده زهرا عبدی، گویندگی آزاده مویدی فرد و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید. برای اطلاع از قیمت کتاب ناتمامی میتوانید از همین صفحه استفاده نمایید. به علاه کتاب را در لیست علاقهمندیها و سبد خرید خود قرار دهید.
آزاده مویدی فرد صدا پیشهی خوب کشورمان فارغ التحصیل رشتهی تئاتر است. استعداد گویندگی او توسط استاد حمید سمندریان کشف شد و سپس مویدی فرد به دنبال استعداد و علاقهاش رفت. آزاده مویدی فرد فعالیت خود را با صداپیشگی شخصیت «چرا» در سال 1381 و برنامهی رنگینکمان آغاز کرد. پس از رفتن شخصیت عروسکی «چرا»، خانم مویدی فرد به مدت 8 سال در تلویزیون فعالیت نکرد. سپس در سال 1392 دوباره با برنامهی «بچهها بیاین تماشا» به تلویزیون بازگشت. این بانوی هنرمند تاکنون عروسک گردانی و صداپیشگی 65 عروسک را برعهده داشتهاست. آزاده مویدی فرد اکنون به تدریس صداپیشگی مشغول است.
زهرا عبدی یکی از شاعران و نویسندگان خوب کشورمان است. او از دوران کودکی علاقه بسیاری به ادبیات داشت. به همین دلیل از پانزده سالگی شروع به سرایش غزل کرد. خانواده و علاقه او کمک شایانی به این نویسنده کرد تا خط فکری خود را از کودکان و نوجوانان معمولی جدا کند. در جامعهای که نظام آموزشی آن باعث شکل گیری خط فکری و نگاهی یکسان به زندگی میشود. زهرا عبدی نشان داد که بسیار متفاوت است. او این تفاوت را مدیون خواندن اشعار عطار و دیگران شاعران نامی ایرانی میداند و میگوید که:«ذهن بیدیوار با خواندن اشعار عطار برای من شکل گرفت.»
زهرا عبدی پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه وارد دانشگاه شد. او در دانشگاه به دنبال علاقه خود یعنی ادبیات رفت. خانم عبدی فارغ التحصیل رشتهی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و رشتهی ادیان و عرفان از دانشگاه تهران است. او پس از اتمام تحصیلات خود در دوره کارشناسی، تحصیل خود را در رشتهی ادبیات فارسی در مقطع ارشد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد. زهرا طباطبایی با انتشار مجموعه اشعار به نام «تو با خرس سنگینتر از کوه رقصیدهای» در سال 1387 وارد عرصهی هنر و ادبیات فارسی شد. این مجموعه شعر نو، با استقبال خوبی نیز از سوی منتقدین و شخصیتهای اهل ادب روبرو شد. در سال 1382 اولین رمان این نویسنده با نام «روز حلزون» منتشر شد. تصور بیشتر ایرانیان است که رمان نویسان خارجی بسیار قویتر از رمان نویسان ایرانی هستند. اما این تصور کاملا اشتباره است. زیرا زهرا عبدی یکی از نویسندگانی است که بروی این عقیده خط بطلان کشیدهاست. خانم عبدی یک صدا و نگاه نو در زمینهی رمان نویسی دارد. رمانهای این نویسنده چند بعدی هستند و هرکس متناسب با شرایط و طرز تفکر خود، برداشتی از آنها دارد.
آثار این نویسنده در گروه رمانها و اشعار جای میگیرد. از آثار این نویسنده ایرانی میتوان به ناتمامی، روز حلزون، تاریکی معلق روز و ... اشاره کرد.
پنجاه عدد خاصی نیست، نه سن مبعوث شدن پیامبری است و نه مثل چهل سالگی یک جور دورهی گذارد. بیشترین چیزی که با شنیدن عدد پنجاه به ذهن متبادر میشود پنجاه درصد است. لیان فکرش را هم نمیکرد که آن شب، شب تولد پنجاه سالگی شمسایی باشد که در بلوای آخرین سهشنبهی سال در تاریکی اتاق نشسته بود و به پنجاه سالی فکر میکرد که بیشترش را در کسوتی گذارنده بود که همیشه یک گام جلوتر از او میرفت و زودتر از او خودش را در چشم دیگران مینشاند. از صف نان گرفته تا کلاسهای دانشگاه همیشه لباسش مقتدرتر از او اتمسفر هر جایی را تحت تاثیر خودش قرار میداد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 533.۸۵ مگابایت |
مدت زمان | ۰۹:۴۳:۰۴ |
نویسنده | زهرا عبدی |
راوی | آزاده مویدی فرد |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۱۰/۲۰ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان ازآن چیزهای خاص بود که مخاطب خاص خودشو اگه پیدا کنه،واقعا داستان محترم وبروزیست که باشجاعت فضای آلوده فرهنگی دانشگاهی رو که بازیچه سیاست بازی انسانهای حقیروبیسواد بعنوان مدیران دانشگاهها شده رو درتقابل باشعور عمیق اقلیتی باسوادوشریف ،توصیف میکنه،ولی واقعا این گوینده برای این داستان اصلا مناسب نبودند ضمن اینکه کلا ایشون بین ادبی خواندن وعامیانه خواندن بدجوری بلاتکلیف بودند وبجاب صداسازی جیغ میکردن صداشونو،مطمئنم این داستان جذاب وشریف بایک گوینده کاملا حرفه ای خیلی بیشتر مخاطب خاص خودشو پیدا میکرد،ممنون نویسنده روشنفکرخانم عبدی
دیدن نام گوینده خانم مویدی باعث شد کتاب را بخوانم، درباره خوانش اثر با احترام به خانم گوینده که به نظرم بسیار توانا هستند باید بگویم کاش دیالوگها را عامیانه میگفتید. چون به شدت ذوقزننده بود درباره متن هم گاهی حس میکردم مشکل روایت دارد. ولی ترجیح میدهم کتاب را ورق بزنم تا مطمئن شوم.
فضای زندگی دانشجویی . دانشکده ادبیات . همدات پنداری با شخصیت های تاریخی مثل میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل. سخت گرفتن به استاد های مستقل و.. رو میتونید با این کتاب تجربه کنید
داستان کشش نداشت، تکرار و هجویات زیاد داشت و توصیفات فضای زندگی دانشجویی داشت. و اینکه شاخه ب شاخه پرش داشت و ادمهای زیادی وارد داستان شد بیخودی، اصلا جالب نبود صدای راوی هم خیلی بد
من کتاب رو دوست نداشتم چون تکلیف هیچ روایتی مشخص نشد. اینکه یه عالمه شخصیت رو توی داستان داشته باشیم اما سرانجام همه شخصیت های اصلی ناتموم بمونه رو خوشم نیومد.
کاش گوینده تصمیم میگرفت کجاها محاورهای باشه لحنش و کجا منطبق با کتاب. در کل خوب بود مخصوصا اون ارتباطات تاریخی رو خیلی دوس داشتم.
داستان خوبی بود، زندگی یه دانشجوی دختر که ناپدید شده و دوست صمیمیش داره زندگی اون رو مرور میکنه. صدای راوی هم به نظرم خوب بود.
خیلی خوشم اومد. سبک خاص و جدیدی داشت و نویسنده حرف هاشو به دور از گنده گویی می زنه
کتاب خوبی بود، با لحن داستانی معضلات و بدبختی هایی که اکثرا باهاش در ارتباطیم بیان شده بود. من خیلی لذت بردم.
داستان بد، صدا بد. آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی!