تعارض میان آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم، هسته مرکزی کشمکشهای انسان است. در حقیقت، دوگانگی مرکزیترین کانون تجربه انسانی است. زندگی و مرگ، خیر و شر، امید و تسلیم، در هر انسانی همزیستی دارند و نیرویشان را در تمامی جنبههای زندگی ما بهکار میگیرند. اگر شجاعت را میشناسیم به این دلیل است که با ترس روبهرو شدهایم، اگر میتوانیم صداقت را تشخیص دهیم به این علت است که با فریبکاری مواجه شدهایم و با این همه، اغلب ما طبیعت دوگانهمان را انکار میکنیم یا آن را نادیده میگیریم.
اگر با این تصور زندگی کنیم که ما تنها در یک سوی این دوگانگی قرار داریم ــ در طیفی محدود از ویژگیهای انسانی ــ آنگاه ممکن است این سؤال برایمان پیش آید که پس چرا بیشتر ما اکنون کاملا از زندگیمان راضی نیستیم. چرا با وجودی که به دانش زیادی دست یافتهایم هنوز نمیتوانیم قدرت و شجاعتی داشته باشیم که نیتهای خیرمان را با تصمیماتی قدرتمند عملی سازیم؟ و مهمترین مسئله این است که چرا بهطور مداوم درگیر رفتارهایی میشویم که برخلاف سیستم ارزشی ما و تمام چیزهایی است که بر آنها پافشاری میکنیم؟ ما ادعا میکنیم که دلیل چنین مسائلی، زندگی آزمون نشده، بخش تاریکتر خویشتن ما، بخش سایه خویشتن ما ــ یعنی جایی که قدرت غیرارادیمان در آن پنهان شده است ــ میباشد. دقیقآ درهمین نامحتملترین مکان ممکن است که ما کلید آشکار شدن قدرت، شادمانی و توانایی زندگی بر اساس رؤیاهایمان را بیابیم.
ما شرطی شدهایم تا از بخش سایه زندگی و از بخش سایه خودمان بترسیم. وقتی در حال اندیشیدن به افکار تاریک و منفی یا بروز رفتاری که احساس میکنیم غیرقابلقبول است، مچ خودمان را میگیریم مانند یک موشخرما فرار میکنیم، به سوراخ خود برمیگردیم و مخفی میشویم و امیدوارانه دعا میکنیم قبل از اینکه از سوراخمان بیرون آییم آن خطر ناپدید شده باشد. چرا چنین میکنیم؟ چون میترسیم که هر چقدر تلاش کنیم هرگز نتوانیم از این بخش وجودمان فرار کنیم و با وجود اینکه انکار کردن یا سرکوب کردن نیمه تاریکمان هنجار محسوب میشود، حقیقت صریح این است که فرار از سایه فقط باعث تشدید قدرت آن میشود. انکار فقط باعث رنج، عذاب، پشیمانی و تسلیم بیشتر میشود. اگر نتوانیم مسئولیت استخراج خرد پنهان در زیر سطح خودآگاه ذهنمان را بپذیریم، سایه وجودمان را تسخیر میکند و بهجای اینکه ما کنترل آن را بهدست بگیریم، سایه شروع به کنترل ما میکند و موجب اثر سایهای میشود. سپس بخش تاریک وجودمان شروع به تصمیمگیری برای ما میکند و ما را از حق تصمیمگیری آگاهانه محروم میکند، چه این حق در مورد این باشد که چه غذایی بخوریم یا چقدر پول خرج کنیم و چه در مورد این باشد که با چه اعتیادی از پا درآییم. سایه، ما را تحریک میکند رفتارهایی از ما سر بزند که هرگز تصورش را نمیکردیم و باعث میشود انرژی حیاتیمان را با عاداتی بد و رفتارهایی تکراری زایل کنیم. سایه ما، ما را از بیان کامل خویشتن، سخن گفتن از حقیقتمان و از یک زندگی اصیل بازمیدارد. فقط با پذیرش دوگانگیمان است که میتوانیم خود را از قید رفتارهایی که بهطور بالقوه میتواند موجب سقوطمان شوند، رها کنیم. اگر ما تمام آنچه هستیم را نپذیریم، مطمئنآ اثر سایه ما را غافلگیر خواهد کرد.
اثر سایه همه جا هست. شواهد تأثیر فراگیر سایه در هر بخش زندگیمان قابلمشاهده است. ما در اینترنت مطالبی در مورد آن میخوانیم، آن را در اخبار شبانگاهی تماشا میکنیم و میتوانیم آن را در دوستان، خانواده و غریبههایی که در خیابان میبینیم، مشاهده کنیم. شاید چشمگیرترین تأثیر آن را بتوانیم در افکارمان تشخیص دهیم، در رفتارهایمان مشاهده کنیم و در تعاملاتمان با دیگران احساس کنیم. ما این نگرانی را داریم که اگر بخش تاریک ما آشکار شود، این تاریکی موجب احساس شرمساری عظیمی در ما شود یا حتی بدتر از آن، یعنی بدترین کابوسهایمان جان بگیرند. ما میترسیم به درونمان بنگریم، چون نمیدانیم با نگریستن به آن چه چیزی پیدا خواهیم کرد. پس بهجای آن، سرمان را زیر برف پنهان میکنیم و از روبهرو شدن با بخش سایهمان اجتناب میکنیم.
اما این کتاب با در میان گذاشتن سه دیدگاهی که تغییردهنده زندگی هستند، حقیقتی تازه را آشکار میکند؛ آنچه که حقیقتآ رخ میدهد مغایر با آن چیزی است که از آن واهمه داریم. بهجای شرم احساس شفقت میکنیم، بهجای خجالتزدگی شجاعت بهدست میآوریم و بهجای محدودیت آزادی را تجربه میکنیم. اگر سایه ناگشوده باقی بماند، مانند جعبه پاندورا انباشته از رازهایی است که میترسیم همه چیزهایی را که دوست داریم و برایمان اهمیت دارد، نابود کند. ولی اگر جعبه را بگشاییم، متوجه میشویم که آنچه درون آن است قدرتی دارد که زندگیمان را بهطور بنیادین و مثبت تغییر میدهد. سپس از این توهم درمیآییم که بخش تاریک وجودمان بر ما چیره خواهد شد و بهجای آن، دنیا را از منظری تازه خواهیم دید. احساس شفقتی که نسبت به خودمان پیدا میکنیم، اعتماد بهنفس و شجاعتمان را برمیانگیزد؛ بهطوری که قلبهایمان را به روی اطرافیانمان میگشاییم. قدرتی که بهدست میآوریم به ما کمک میکند بر آن ترسی که ما را عقب نگاه میداشت، غلبه کنیم و ما را بر آن میدارد که با قدرت بهسوی بالاترین استعدادهایمان حرکت کنیم. پذیرش سایه به ما اجازه میدهد که با دور شدن از ترس و شرمساری، کامل و حقیقی باشیم و قدرتمان را بازپس بگیریم، عواطفمان را از اسارت رهایی بخشیم و رؤیاهایمان را محقق کنیم. این کتاب از این اشتیاق متولد شده که استعداد سایه برای تغییر زندگی را آشکار کند. در صفحات پیش رو، هر کدام از ما ــ بهعنوان یک معلم ــ از دیدگاه خاص خودمان به موضوع میپردازیم. قصد ما این است که درکی جامع و چند کانونی از چگونگی تولد سایه در وجودمان و چگونگی عملکرد آن در زندگیمان بهدست آوریم و مهمتر آنکه، چه کاری انجام دهیم تا استعدادهای طبیعت حقیقیمان را کشف کنیم. ما قول میدهیم که پس از مطالعه این کتاب، هرگز مانند گذشته در مورد سایه خویشتنتان فکر نکنید.
در بخش اول، من با استفاده از پانزده سال تجربه تدریس و هدایت فرایند سایه که در پیرامون دنیا داشتهام، یک بررسی قابلفهم و در عین حال ژرف درمورد تولد و نقش سایه در زندگی روزمرهمان ارائه میدهم و چگونگی هدایت قدرت و هوش سرشار ذات حقیقیمان را بیان میکنم.
در بخش دوم، ماریان ویلیامسون با یافته بحثانگیز پیوند بین سایه و روح، قلب و ذهن ما را لمس میکند. ماریان ــ استاد معنوی بینالمللی و معروف ــ دست ما را میگیرد و ما را در سرزمین ناهموار نبرد میان عشق و ترس هدایت میکند.
در بخش سوم، دیپاک چوپرا مروری همهجانبه در مورد طبیعت دوگانهمان و دستورالعملی برای بازگشت به یکپارچگی ارائه میدهد. دیپاک چوپرا ــپیشکسوت در زمینه ذهن/جسم ــ با روشهایش میلیونها زندگی را تغییر داده است. رویکرد کلگرایانه او به ذات تفرقهانگیز سایه، هم آموزشی و هم روشنگرایانه است.
توشه هر یک از ما، سالها تجربه و امیدی راستین است مبنی بر اینکه میتوانیم یک بار برای همیشه سایه را بازشناسیم. اگر با قدرت سایه روبهرو نشویم و به خرد آن سازمان ندهیم، سایه میتواند زندگی و دنیای ما را کاملا ویران کند. وقتی نتوانیم آسیبپذیریمان را بپذیریم و نتوانیم رفتارهای بدمان را بشناسیم، در آستانه یک پیشرفت شخصی یا حرفهای، بهگونهای اجتنابناپذیر رفتارهایی خودویرانگرانه بروز میدهیم و سپس سایه برنده میشود. وقتی در هنگام صحبت با فرزندانمان خشمی نامتناسب بروز میدهیم، سایه برنده میشود. وقتی به افراد موردعلاقهمان خیانت میکنیم، سایه برنده میشود. وقتی از پذیرفتن ذات حقیقیمان اجتناب میکنیم، سایه برنده میشود. اگر نور خویشتن برترمان را به تاریکی تکانههای انسانیمان نتابانیم، سایه برنده میشود. تا زمانی که آنچه هستیم را نپذیریم، اثر سایه این قدرت را دارد که مانع شادمانیمان شود. اگر سایه نادیده گرفته شود ما را از یکپارچگی بازمیدارد، مانع رسیدن ما به برترین اهدافمان میشود و باعث میشود که نتوانیم زندگی را بهطور کامل تجربه کنیم. ما با نوشتن این کتاب امیدواریم که سایه را آشکار کنیم. هرگز موقعیت به این خوبی فراهم نشده بود که این واژهنامه جدید را خلق کنیم تا بتوانیم سایه را آشکار کنیم و سرانجام بفهمیم که دیدن چه چیزی در مورد سایه آنقدر دشوار و توضیحش آنقدر سخت بوده است.
کار سایه ــ آنطور که در این کتاب توصیف شده است ــ فراتر از یک فرایند روانشناختی یا یک شوخی هوشمندانه است، بلکه راهحلی تجویز شده به مشکلات حل نشده است، سفری است که زندگی را تغییر میدهد و از مرز هر تئوری روانشناختی فراتر میرود؛ زیرا بخش تاریک وجود را بهعنوان یک موضوع انسانی ـ معنوی در نظر میگیرد که همه ما، اگر میخواهیم زندگیمان را بهطور کامل محقق کنیم، باید به آن بپردازیم. ما سرانجام متوجه میشویم که چرا صرفنظر از رنگ پوست، پیشینه، جهتگیری جنسی، آرایش ژنتیک یا گذشتهمان، نه بهتر و نه بدتر از دیگرانیم. در این دنیا هیچکس وجود ندارد که سایه نداشته باشد و هنگامی که سایه جدی گرفته شود و درک شود، میتواند موجب پیدایش حقیقتی تازه شود که احساس ما را در مورد بسیاری چیزها تغییر دهد مثل احساس ما به خودمان، شیوه پدری و مادری کردن ما، شیوه تعامل ما با افراد جامعهمان و شیوهای که با دیگر ملتها ارتباط برقرار میکنیم.
من معتقدم سایه یکی از بزرگترین استعدادهایی است که در اختیار ما قرار گرفته است. کارل یونگ آن را «شریک کلهشق» نامید. سایه هماوردی درون ماست که نقصهای ما را آشکار میکند و مهارتهای ما را قوت میبخشد. سایه یک معلم، یک مربی و راهنمایی است که در آشکار کردن عظمت حقیقیمان به ما کمک میکند. سایه مشکلی نیست که باید حل شود و یا دشمنی نیست که باید شکست داده شود، بلکه زمین حاصلخیزی است که باید کشت شود. هنگامی که دستانمان را وارد خاک حاصلخیز سایه کنیم، بذرهای نیرومند انسانهایی را که میخواهیم باشیم، کشف میکنیم. ما صادقانه امیدواریم که شما این سفر را انجام دهید، زیرا ما میدانیم چه چیزی در درون، انتظار میکشد.
دبی فورد