درباره ئی.قاچاقچی.کام، من مرگ را دوست دارم همچون که شما را
صدِف اِجِر، نمایشنامهنویس جوان ترک، در حال حاضر نمایشنامههایش را در فرانسه مینویسد و اجرا میکند. اِجر در نمایشنامهی ئیـ قاچاقچی. کام با نگاهی انتقادی به موضوع «مهاجرت» میپردازد و میکوشد با ایجاد موقعیتهایِ گوناگون پیامدهای خواسته یا ناخواستهی این پدیده را در جهان کنونی ما نشان دهد.
محمد القاسمی، نویسنده و نمایشنامهنویس الجزایریـفرانسوی، نیز در من مرگ را دوست دارم همچون که شما زندگی را آخرین ساعتهای زندگی محمد مراح، یکی از منفورترین تروریستهای جهان را مینویسد. محمد مراح، تروریست فرانسوی الجزایریتبار، در فاصلهی یک ماه سه ارتشی، یک آموزگار و سه کودک یهودی را در فرانسه به قتل میرساند.
القاسمی از پیش میدانست که این نمایشنامه حاشیههای فراوانی ایجاد میکند، با این همه، شاید تصور نمیکرد، در کشوری که مهد آزادی بیان است، طوماری در جشنوارهی آوینیون برای ممنوعیت اجرای این نمایش امضا شود. ۲۵۰۰ نفر با امضای طوماری استدلال کردند که «نشاندادن وجه انسانی قاتل بهنوعی توجیه عملکرد او و حتی بهرسمیتشناختنِ گفتار نفرتآلودش» است.
آیا نمایشِ جنبههای انسانی هر قاتل یا تروریست بر روی صحنه یا بازتابش در ادبیات توجیه عملکرد اوست؟ آزادی بیان تا کجا این اجازه را به هنرمند یا مؤلف میدهد؟ آیا بحث احترام به قربانی یا بازماندگان یا خویشاوندان قربانیان خود بهانهای برای سانسور یا سرکوب آزادی بیان نیست؟ آیا آزادی بیان اتفاقاً به همین معنا نیست که آزادانه چیزی را بگویی که تکاندهنده باشد و مخاطب را به تفکر وادارد؟ و، نهایتاً اینکه، آیا تلاش برای نشاندادنِ شر بخشودن شر است یا تلاشی است برای شناخت آن؟