صمد بهرنگی در ابتدای کتاب کچل کفتر باز میگوید:
«بچهها قصه و داستان را با میل میخوانند. قصههای با ارزش میتوانند شما را با مردم و اجتماع آشنا کنند و علتها را شرح دهند. قصهخواند تنها برای سرگرمی نیست، بدین جهت من هم میل ندارم که بچههای فهمیده قصههای مرا تنها برای سرگرمی بخوانند.»
کتاب صوتی کچل کفترباز براساس نسخهی اصلی این اثر تهیه و گردآوری شده است. کتاب کچل کفترباز نوشتهی صمد بهرنگی برای اولین بار در سال 1346 منتشر شد. بهرنگی در کتاب کچل کفتر باز داستان زندگی یک پسر کچل همراه با مادر پیرش را با زبانی ساده و گاهی آهنگین بیان میکند. او از دار و ندار دنیا، تنها یک بز و 15 کفتر دارد. خانهی کچل روبهروی کاخ پادشاه واقع شده است. همین موضوع باعث میشود که دختر پادشاه عاشق پسر کچل شود و ماجرای اصلی از اینجا آغاز میشود.
صمد بهرنگی قلم ساده و روانی دارد و به راحتی مخاطب را با خود همراه میکند. این کتاب کوتاه و کم حجم در عین سادگی، به مسئلهی اختلاف طبقاتی عمیق و مشکلات اجتماعی در میان آحاد جامعه میپردازد. بهرنگی با شخصیت پردازی منحصر به فرد هر یک از افراد در این داستان در واقع بینش و عقاید شخصی خود را بازگو میکند. بنابراین میتوان فضای داستان را بازتابی از فضای جامعهی نویسنده دانست.
کتاب کچل کفتر باز توسط انتشارات مختلف منتشر شده است. انتشارات آوای خورشید نسخهی صوتی کتاب کچل کفتر باز را با صدای دوست داشتنی مهدی پاکدل منتشر کرده است. خرید و دانلود نسخهی الکترونیکی و نسخهی صوتی کچل کفترباز از فیدیبو امکان پذیر است.
صمد بهرنگی، نویسنده، معلم و منتقد اجتماعی در سال 1318در خانوادهای پرجمعیت در شهر تبریز به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی تبریز به پایان برد و از سال 1336، یعنی زمانی که 18 ساله بود، شغل آموزگاری را آغاز کرد و تا اخر عمر به این شغل مشغول بود. او برای ادامهی تحصیل، رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی را انتخاب کرد و در سال 1341 مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه تبریز دریافت کرد.
صمد بهرنگی در آموزش کودکان خلاقیت زیادی داشت و علاوه بر درسهای متداول، روشهای زندگی با شرایط جغرافیایی خاص محل زندگی کودکان را به آنها میآموخت. او بر زبانهای آذری و ترکی آذربایجانی تسلط کامل داشت و اشعار شاعران برجسته نظیر «مهدی اخوان ثالث» و «نیما یوشیج» را به زبان ترکی ترجمه کرده است.
اولین اثر صمد بهرنگی با نام «عادت» در سال 1339 منتشر شد. او علاوه بر نوشتن داستان و رمان، مطالب طنز و مقالات مختلفی را در نشریات منتشر میکرد. او برای نشر مقالاتش از نامهای مستعار کمک میگرفت. اما نامهای مستعار، مانعی براش شهرت و محبوبیت او نبود. کتاب «ماهی سیاه کوچولو» یکی از داستانهای برجستهی ادبیات فارسی ایرانی است که با نام صمد بهرنگی گره خورده است. این اثر در سال 1346 منتشر شد. اگرچه این کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است؛ اما نویسنده در خلال آن به مشکلات اجتماعی زمانهی خود پرداخته و به وضعیت موجود انتقاد میکند.
صمد بهرنگی در سال 1347، در سن 29 سالگی از دنیا رفت. او در طول عمر کوتاه خود، آثار بسیار ارزشمندی خلق کرد. او استعداد فوقالعادهای در نگارش داستانهای ساده با مفاهیم عمیق و ماندگار برای کودکان داشت. از آثار صمد بهرنگی میتوان به « پیرزن و جوجهی طلاییاش»، «افسانه محبت»، «اولدوز و کلاغها»، «یک هلو وهزار هلو» و بسیاری دیگر اشاره کرد.
مهدی پاکدل، بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون و کوچترین عضو از خانوادهی هنرمند و هنردوست پاکدلها است. مهدی پاکدل در سال 1359 در شهر اصفهان به دنیا آمد. او دانش آموختهی رشتهی گرافیک است و فعالیتهای هنری خود را با ایفای نقش در تئاتر آغاز کرد. اولین حضور سینمایی او به فیلم «آبی» به کارگردانی حمید لبخنده باز میگردد. او در این فیلم با بازیگرانی برجستهای مانند هدیه تهرانی و بهرام رادان، هم بازی بود. با این حال او پس از بازی در چندین مجموعه و فیلم مختلف، در مجموعهی تلویزیونی «اولین شب آرامش» در سال 1384 به شهرت رسید. از دیگر آثار پرطرفداری که مهدی پاکدل در آن هنرنمایی کرده است، میتوان سریالهای «ستایش»، «کیمیا» و فیلمهای سینمایی «چهار راه استانبول»، «ماجرای نیمروز» و «تنگهی ابو قریب» را نام برد.
مهدی پاکدل، علاوه بر بازیگری، تجربهی ساخت و کارگردانی یک فیلم کوتاه با عنوان «رقص مردان روی شیب» و یک فیلم بلند «فردا» را در کارنامهی هنری خود ثبت کرده است. از دیگر فعالیتهای مهدی پاکدل میتوان به گویندگی و روایت کتابهای صوتی اشاره کرد. شنیدن آثار محبوب نویسندگان ایرانی با صدای دوست داشتنی مهدی پاکدل لذتی دو چندان دارد و میتواند لحظههای ملال آور را به لحظات دوست داشتنی و به یادماندنی تبدیل کند. روایت مهدی پاکدل به گونهای است که مخاطب در هیچ بخشی از کتاب نمیتواند از روی لحن یا اوج و حضیض، اتفاقات بعدی یا خوب و بد بودن شخصیتها را تشخیص دهد. در واقع گوینده با وجود دانش جامعی که از این اثر دارد، به عنوان یک دانای کل و قصهگویی قابل اعتماد آن را بازخوانی می کند.
«صد سال تنهایی»، «زیر نور شمع»، «شلوارهای وصلهدار» و «عشق روی پیادهرو» از دیگر کتابهایی هستند که روایت آنها را مهدی پاکدل بر عهده داشته است.
در زمانهای قدیم کچلی با ننهی پیرش زندگی میکرد. خانهشان حیاط کوچکی داشت با یک درخت توت که بز
سیاه کچل پای آن میخورد و نشخوار میکرد و ریش میجنباند و زمین را با ناخنهایش میکند و بع بع میکرد.
اتاقشان رو به قبله بود با یک پنجرهی کوچک و تنوری در وسط و سکویی در بالا و سوراخی در سقف رو به آسمان برای دود و نورو هوا و اینها. پنجره را کاغذ کاهی چسبانده بودند. به جای شيشه. دیوارها کاه گل بود، دورادورش تاقچه و رف.
کچل صبحها میرفت به صحرا، خار و علف میکند و پشته میکرد و میآورد به خانه، مقداری را به بز میداد و باقی را پشت بام تلنبار می کرد که زمستان بفروشد یا باز به بزش بدهد. بعد از ظهرها کفتر میپراند. کفترباز خوبی بود. ده پانزده کفتر داشت. سوت هم قشنگ میزد.
پیرزن صبح تا شام پشت چرخ پشم ریسیاش مینشست و پشم می رشت. مادر و پسر این جوری نان زندگیشان
را درمی آوردند.
خانهی پادشاه روبهروی خانهی اینها بود. عمارت بسیار زیبایی بود که عقل از تماشای آن حیران میشد. دختر پادشاه عاشق کچل شده بود. هر وقت که کچل پشت بامشان کفتر میپراند دختر هم با کلفتها و کنیزهایش به ایوان میآمد و تماشای کفتربازی کچل را میکرد به سوتش گوش میداد. گاهی هم با چشم و اشاره چیزهایی به
کچل میگفت. اما کچل اعتنایی نمیکرد. طوری رفتار میکرد که انگاری ملتفت دختر نیست اما راستش، کچل هم عاشق بی قرار دختر پادشاه بود ولی نمی خواست دختر این را بداند. میدانست که پادشاه هیچ وقت نمیآید دخترش را به یک بابای کچل بدهد که در دا دنیا فقط یک بز داشت و ده پانزده تا کفتر و یک ننهی پیر و اگر هم بدهد دختر پادشاه نمیتواند در آلونک دود گرفتهی آنها بند شود و بماند.
دختر پادشاه هر کاری میکرد نمی توانست کچل را به حرف بیاورد. آخر دختر پادشاه مریض شد و افتاد. دیگر به ایوان نمیآمد و از پنجره کچل را تماشا نمیکرد.
پادشاه تمام حکیمها را بالای سر دخترش جمع کرد. هیچ کدام نتوانستند او را خوب بکنند. همهی قصهگوها در این جور جاها می گویند «دختر پادشاه راز داش را بر کسی فاش نکرد. از ترس یا از شرم و حیا» اما من میگویم
که دختر پادشاه راز دلش را به پادشاه گفت. پادشاه وقتی شنید دخترش عاشق کچل کفترباز شده عصبانی شد و داد زد: اگر یک دفعهی دیگر هم اسم این کثافت را برزبان بیاوری، از شهر بیرونت میکنم. مگر آدم قحط بود که عاشق این کثافت شدی؟ ترا خواهم داد به پسر وزیر. والسلام.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 30.۲۴ مگابایت |
مدت زمان | ۳۳:۰۲ |
نویسنده | صمد بهرنگی |
راوی | مهدی پاکدل |
ناشر | آوا خورشید |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۶/۱۵ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان "کچل کفترباز" یه فولکلور معروف در زادگاه آقای بهرنگی (خطّه آذربایجان) هست که ایشون، تنها یکی از ماجراهای کچل رو با قلم خوب شون در این داستان (البته با تغییراتی) نگاشتند؛ چنان که خودشون هم در پایان این داستان میگن که شاید این داستان ادامه پیدا کنه و چه حیف که چنین اتفاقی نیفتاد 😔 اما در مجموع، از حیث اینکه بخشی از یه فولکور محلی با مکتوب شدن، ماندگار شده و به گوش و چشم تمام ایرانیان می رسه و همچنین اختلاف طبقاتی در جوامع رو بیان می کنه، بسیار ارزشمنده و ارزش خوندن و شنیدن داره. . به نظر من، صدا و خوانش آقای پاکدل هم برای این داستان بسیار مناسب بود. اما ای کاش این کتاب به فیدی پلاس اضافه بشه یا مبلغ منصفانه تری برای کتاب گذاشته بشه تا افراد بیشتری اون رو بشنوند. . امیدوارم روزی، تئاتر این داستان در سطح گسترده برای بچه ها ساخته بشه و ببینیم. در کل، کتاب خیلی خوبی هست و خوندن و شنیدنش رو توصیه میکنم👍
صدای اقای پاکدل رو خیلی دوست دارم
باحال و جالب مخصوصا با صدای گرم گوینده
برای بچه هاست نمادپردازی ندارد
خیلی خوب بود بهتر بگم عالی بود
ضعیف و سطحی
خوانش خوب محتوا خوب
کتاب حذفیات داشت