باورهای قدیمی که از نسلهای قبل به نسلهای بعدی منتقل شدهاند، گاهی اوقات صحیح نیستند. بسیاری از باورهایی که در زمینهی خوردن گیاهان دارویی است، برای نسل امروز مضر است. زیرا در گذشتهها دور هیچ آزمایشات علمی بروی این نوع از داروها صورت نگرفته است. به همین دلیل نباید چشم و گوش بسته و بدون تحقیق از یک داروی گیاهی استفاده کنیم و یا حتی استفاده هم نکنیم.
داستان پوست نارنج توسط صمد بهرنگی نوشته شدهاست. این داستان، یکی از داستانهای کوتاه مجموعهی «مطالعه در وقت اضافه» است. داستان پوست نارنج مانند تمامی داستانهای صمد بهرنگی قصد دارد به کودکان نکات بسیار مهمی را آموزش دهد. داستانهای بهرنگی شیوه زندگی مردم قدیم را نیز به خواننده نشان میدهد. به علاوه در بین روند داستان فرهنگ اصیلی ایرانی را نیز نشان میدهد. داستانهای این نویسنده عقاید، تفکرات و باورهای اشتباه گذشتگان را نیز نقض میکند. داستان پوست نارنج، درمورد باورهای غلط مردم در مورد گیاهان دارویی، نبود امکانات و دور افتادگی روستاها را نشان میدهد.
داستان رمان از یک معلم روستایی آغاز میشود. آقای معلم، یکی از افراد بسیار محبوب و مورد احترام روستا است. او هر از چندگاهی، یکی دو روز به شهر میرود تا خانوادهاش را ببیند. در یکی از این روزهایی که میخواست به شهر بیاید، برای آخرین ساعات حضور در روستا به قهوهخانهی روستا رفت. او در آنجا به همراه صاحب قهوهخانه که پدر یکی از شاگردانش بود، ناهار خورد و چای نوشید. نوروش آقا پدر صاحبعلی بود. او چون میدانست که آقای معلم میخواهد به شهر برود از او خواست تا برایش پوست نارنج بیاورد. در روستا پیرزنی به نام ننه منجوق زندگی میکند. مادر صاحبعلی به دلدردی شدید مبتلا شده و ننه منجوق دوای دردش را دم کردهی پوست نارنج میداند. در نهایت آقای معلم به شهر رفت و صبح آفتاب نزدهی شنبه به روستا بازگشت. اما صاحبعلی را در حالی که لباس مشکی برتن داشت دید. صاحبعلی به آقای معلم گفت که مادرش دیروز از درد شدید شکم، از دنیا رفته است. این خبر برای آقای معلم بسیار ناراحت کننده بود زیرا با خودش فکر میکرد که اگر زودتر به روستا میآمد، میتوانست مادر صاحبعلی را نجات دهد. اما زمان را نمیتوان به عقب بازگرداند. روزها و ماهها گذشت و صاحبعلی همچنان با آقای معلم حرفی نمیزد. آقای معلم نمیتوانست تصور کند که، پسرک او را مقصر مرگ مادرش میداند. در یکی از روزهای درس به طور اتفاقی بچهها به واژه «نارنج» در کتاب درسیشان برخوردند. نوه ننه منجوق گفت که او نارنج را از نزدیک دیدهاست. اما نارنج میوهای نایاب در روستا است. آقای معلم زمانی که از شهر آمده بود نارنجها را به ننه منجوق داد. به دلیل اینکه اهالی روستا او را مانند یک پزشک میدانستند. اما چه کسی میداند که دم کردهی نارنج واقعا دوای دلدرد است. خلاصه آن روز در کلاس ولولهای به پا شد. به علاوه کم کم مشخص شد که هر کدام از بچهها یک تکه از آن پوست نارنج را در لای کتابهایشان دارند. این مسئله داغ از دست دادن مادر را برای صاحبعلی تازه کرد. همان روز آقای معلم به قهوهخانهی نوروش آقا آمد و منتظر ماند تا تمامی مشتریان بروند. او میخواست دلیل فرار صاحبعلی از خودش را بداند. سرانجام صاحبعلی با دلی شکسته و چشمی گریان به معلم گفت که اگر پوست نارنج به مادرم میرسید شاید هیچگاه نمیمرد. آقای معلم باور نمیکرد که صاحبعلی او را مقصر مرگ مادرش بداند. اما شاید درد مادر صاحبعلی از چیز دیگری بود که نیاز به پزشک و دارو داشت.
اگر کسی به دلیل سن بالا و تجربهی زندگی، درمانی را برای درد تجویز کند، نباید چشم و گوش بسته آن را پذیرفت. زیرا جز پزشک کسی نمیداند منشا درد از کجاست و چه درمانی مناسب آن است. به علاوه اگر در تمامی روستاها، امکانات بهداشتی مانند درمانگاه و پزشک باشد، دیگر این اتفاقات رخ نمیدهد.
نسخه چاپی کتاب پوست نارنج در سال 1397 به چاپ رسید. نسخه صوتی کتاب هم در سال 1399 توسط انتشارات آوا خورشید منتشر شد. گوینده کتاب صوتی پوست نارنج، مهدی پاکدل است. شما میتوانید کتاب صوتی پوست نارنج به قلم صمد بهرنگی، صدای مهدی پاکدل و انتشارات آوا خورشید را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
مهدی پاکدل در دهمین روز از تیر ماه سال 1359 چشم به جهان گشود. او زادهی شهر زیبای اصفهان است. مهدی پاکدل در یک خانواده هنری بزرگ شدهاست. دو برادرش آقایان حسین و مسعود پاکدل هر دو از هنرمندان خوب کشورمان هستند. مهدی پاکدل فارغ التحصیل رشتهی گرافیک از دانشگاه اصفهان است. او از نوجوانی علاقه بسیاری به سینما داشت. او یکی از کسانی است که 1369 برای نقش مجید در اصهان تست بازیگری داد. اما کیومرث پوراحمد در نهایت مهدی باقربیگی را برای نقش مجید انتخاب کرد. اولین حضور مهدی پاکدل در عرصه هنر، با بازی در تئاتر «جنبش انفیه در کلکته» در سال 1376 بود. سپس در سال 1379 با فیلم سینمایی «آبی» وارد سینما شد. او در سال 1381 در فیلم تلویزیونی «با من بمان» حضور داشت. از فعالیتهای هنری این هنرمند در زمینهی سینما، تئاتر، تلویزیون و نمایش خانگی میتوان به چهار راه استانبول، نرگس مست، ماهیها عاشق میشوند، بیگناهان، ستایش، کیمیا، همگناه، وقت خواب، شام ایرانی، خشکسالی، نوشتن در تاریکی، همسایه آقا و ... اشاره کرد. مهدی پاکدل در زمینه موسیقی نیز فعالیتهای خود را داشته است. آلبوم «در انعکاس کوچههای خیس» با صدای او است. صدای این هنرمند محبوب روایتگر بسیاری از داستانها مانند گرگ و گوسفند، کچل کفتر باز، دو گربه روی دیوار، آدی و بودی، حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه، عشق روی پیاده رو، شلوارهای وصلهدار و ... بودهاست. تمامی کتابهای صوتی نام برده در فیدیبو موجود هستند.
برای خرید بهترین کتابهای صوتی میتوانید از فیدیبو استفاده نمایید. فیدیبو به عنوان یکی از بزرگترین سایتهای نقد و بررسی کتاب و فروش کتاب صوتی و الکترونیکی، تمیمی کتابهای صوتی را در اختیار شما قرار میدهد.
صمد بهرنگی در سال 1318 در شهر تبریز به دنیا آمد. بهرنگی از دوران کودکی علاقه بسیاری به داستانهای اصیل ایرانی به ویژه داستانهای آذربایجانی داشت. او دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشتهاست. پدرش مرد تنگ دستی بود که، مجبور شد برای کار به باکو برود. اما این مسئله باعث نشد که بهرنگی از درس و تحصیل جا بماند. او پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشسرای عالی پسران تبریز شد. او در همان سالهای تحصیل داستانهای خندهداری را بروی روزنامه دیواری دانشسرا مینوشت. در سال 1336 همزمان با فارغ التحصیلی از دانشسرا، مقالهها و داستانهای طنز او در روزنامهی توفیق منتشر شد. بهرنگی پس از فارغ التحصیلی، آموزگار شد. او در زمان آموزگاری، به ادامه تحصیل در رشتهی ادبیات و زبانهای انگلیسی دانشگاه ادبیات فارسی و زبانهای خارجی تبریز پرداخت. صمد بهرنگی یکی از کسانی بود که تمام تلاش خود را برای عمومی سازی سواد، انجام داد. او به همراه بسیاری از نخبگان مانند لیلی ایمن، معصومه سهراب، توران میرهادی، پرویز خانلری و ... سپاه دانش را تاسیس کرد. صمد بهرنگی یکی از داستان نویسنان خوب ایرانی است. بهرنگی اولین کتاب داستان خود را در سال 1339 به نام «عادت» منتشر کرد. او با بسیاری از داستانهایش اعتراضات و یا حمایتهای سیاسی خود را نشان میداد. بسیاری از افراد معتقد هستند که داستان ماهی سیاه کوچولو و الدوز و کلاغهایش در حمایت از جنبش سیاسی فذاییان خلق نوشته شدهاست. بهرنگی به واسطهی تحصیلات خود، مترجم بسیاری از کتابها مانند خرابکار، ما الاغها . کلاغ سیاهه بودهاست. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به تلخون، افسانه محبت، بیست و چهار ساعت خواب و بیداری، افسانههای آذربایجان ترکی و ... اشاره کرد. در کمال ناباوری صمد بهرنگی در سال 1347 در زمانی که تنها 29 سال داشت، درگذشت.
از وقتی که مادر صاحبعلی مرده بود، قهوهچی خانه و زندگی مختصرش را هم جمع کرده آورده بود به قهوهخانه و پدر و پسر شب و روزشان را آنجا میگذراندند. من گاهی وقتها نصفههای شب از قهوهخانه به منزلم برمیگشتم.
مدتی گذشت اما صاحبعلی به حال اولش برنگشت. روز به روز رفتارش با من بدتر میشد. کمتر به درس گوش میداد و کمتر یاد میگرفت. البته در بیرون و با دیگران رفتارش مثل اول بود. فقط به من روی خوش نشان نمیداد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 14.۶۲ مگابایت |
مدت زمان | ۱۵:۵۸ |
نویسنده | صمد بهرنگی |
راوی | مهدی پاکدل |
ناشر |