«افسانه محبت» طبیب تمامی دردهای دنیا است.
تمامی نویسندگان داستان برای کودکان و نوجوانان، تلاش میکنند تا مفاهیم مهم انسانی را در قالب داستان به کودکان و نوجوانان بیاموزند. صمد بهرنگی یکی از بهترین داستان نویسان کشورمان است. او در هر داستان خود سعی دارد والاترین ویژگیهای یکی انسان را به کودکان نشان دهد. به علاوه او در داستانهایش انتقادات خود را نیز به مسائل و مشکلات اجتماعی بیان میکند. صمد بهرنگی زبان کودکانه و شیرینی برای بیان داستانهایش دارد. به طوری که تمامی داستانهای او به دل تمامی کودکان و حتی بزرگسالان نیز مینشیند.
رمان افسانه محبت توسط صمد بهرنگی نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1346 به چاپ رسیده و منتشر شد. کتاب افسانه محبت یکی از زیباترین و تاثیر گذارترین داستانهای ایرانی است. داستان کتاب افسانه محبت توجه خاصی به مشکلات اختلاف طبقاتی در جامعه دارد. او بیان میکند که زندگی، مشکلات و خوشیها در بین طبقات مختلف جامعه چقدر متفاوت است. به علاوه این اختلاف فشار بسیاری را بر زندگی افراد ضعیف جامعه وارد میکند. این کتاب داستان خود را در چهار بخش روایت میکند. اکثر آثار صمد بهرنگی از افسانههای آذربایجان ریشه گرفتهاند.
داستان کتاب افسانه محبت از عشق یک پسر خدمتکار به دختر پادشاه آغاز میشود. قوچعلی پسر بچهای هفت یا هشت ساله همسن دختر پادشاه است. او از همان کودکی عاشق دختر بود. اما زمانی که احساسش را به دختر پادشگاه گفت. دخترک و پادشاه او را مانند یک خائن و دزد از قصر بیرون انداختند. روزهها و سالها گذشت و دختر پادشاه بزرگ شد. اما او با تمام داراییهایش خوشحال نبود. در زندگی هرآنچه میخواست را داشت به جز شادی. او هر شب خواب قوچعلی را میدید که به او ابراز علاقه میکند. پس از ماجرای قوچعلی او نزدیکی هر مرد را به خودش ممنوع کرده بود. هیچکس حق نداشت به بدن او نگاه کند. هرچه شاهزاده خانم بزرگتر میشد، افسردهتر و منزویتر میشد. او با هیچکس حرفی نمیزد و همیشه تنها بود. اما دست از خودپسند بودنش برنمیداشت. در یکی از روزها که مشغول شنا در استخر شیر بود کبوتری زیبا به سمتش آمد. کبوتر میتوانست حرف بزند. کبوتر به دختر خانم گفت که عاشق اوست. اما مگر میشود یک جانور عاشق انسان شود؟
دختر پادشاه برای او داستان خوابهایش را تعریف کرد. کبوتر نیز از دخت خوابهایش را گرفت و رفت. از آن روز به بعد خواب به چشمان دختر پادشاه نیامد. حتی لحظهای نیز نمیتوانست بخوابد. دخترک به هیچ پزشکی اجازه معاینه و دیدن بدنش را نمیداد. تا اینکه پیرمردی پیدا شد و به پادشگاه گفت که دوای درد دختر «افسانه محبت» است. جارچیان تمامی شهر را به دنبال کسی که افسانه محبت را بلد است، زیر و رو کردند. پیر مرد دوباره به پیش پادشاه آمد و گفت چوپان جوانی در کوهها زندگی میکند که «افسانه محبت» را بلد است. سپس چوپان جوان بر بالین دختر آمد. او از داستان عشق خودش به شاهزاده خانم گفت. چوپان گفت که او از همان سالها عشق دخترک را در دلش نگه داشته بوده و آن کبوتر زیبا نیز خودش در قالب پرنده بودهاست. در تمام این سالها چوپان جوان داستانهای بسیاری را از سر گذارندهاست. دخترک که افسانه محبت را شنید متوجه شد که آن چوپان خود قوچعلی است. حرفها و عشق قوچعلی آنقدر در قلی دختر نفوذ کرد که دختر نیز عاشق او شد. قوچعلی به دخترک خوابهایش را باز گرداند و دختر پس از مدتها به خواب آرامی فرورفت. چوپان به پادشاه گفت که مدت 4 روز نباید هیچکس وارد اتاق شاهزاده خانم شود. پس از یک روز کبوتر زیبا دوباره به سراغ شاهزاده خانم آمد و او را با خود به سرزمین عشق برد.
داستان این کتاب فراتر از نشان دادن اختلاف طبقاتی، تاثیر عشق حقیقی را نیز نشان میدهد. چوپان نماد تمامی عشقهای حقیق است. عشقهایی که با مرگ نیز از بین نمیروند.
نسخه چاپی کتاب افسانه محبت در سال 1346 به چاپ رسید. نسخه الکترونیکی این کتاب توسط انتشارات جامهداران در سال 1387 در اختیار مخاطبان قرار گرفت. نسخه صوتی کتاب افسانه محبت نیز در سال 1399 توسط انتشارات آوا خورشید منتشر شد. گوینده کتاب صوتی افسانه محبت بانو فاطمه نقوی است. شما میتوانید کتاب صوتی افسانه محبت به قلم صمد بهرنگی و انتشارات آوا خورشید را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه کنید.
فاطمه نقوی زاده 15 آذر سال 1333 در تهران است. او دانش آموخته رشتهی آموزش و پرورش است. خانم نقوی فعالیت هنری خود را از سال 1356 در تئاتر آغاز کرد. سپس برای اولین بار در سال 1357 با فیلم «سکوت و سلام» در تلویزیون دیده شد. او تاکنون در فیلمهای سینمایی بسیاری حضور داشتهاست. فاطمه نقوی به مدت 9 سال در مهدکودک به بچهها بازیگری یاد میداد. فعالیت اصلی او در زمینه تئاتر است. خانم نقوی یکی از بهترین و منضبطترین بازیگران تئاتر محسوب میشود. به علاوه او همسر بازیگر خوب کشورمان آقای آتیلا پسیانی است. این زوج یک دختر به نام ستاره و یک پسر به نام خسرو دارند. هردوی فرزندان آنها از بازیگران تئاتر و سینما به شمار میروند. از فعالیتهای هنری بانو فاطمه نقوی میتوان به باغ بلور، سیمرغ، مرگ در سکوت، محله بهداشت، مثل آباد و ... اشاره کرد.
صمد بهرنگی در روز دوم تیر ماه سال 1318 چشم به جهان گشود. او زاده شهر شهریار، تبریز است. بهرنگی در خانوادهای نسبتا فقیر به دنیا آمد. پدرش کارگر فصلی و مادرش هم خانهدار بود. شرایط سخت زندگی پدرش را مجبور کرده بود تا به همراه بیکاران به قفقاز برود. صمد بهرنگی دانش آموخته دانشسرای مقدماتی پسران در تبریز است. پس از اتمام دوران تحصیل او معلم شد. بهرنگی یک سال پس از فارغ التحصیلی تصمیم به ادامه تحصیل در دانشگاه گرفت. او در آن سال وارد دانشگاه ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز شد. او در دانشگاه رشته زبان و ادبیات انگلیسی را انتخاب کرد. او در تمامی دوران زندگیاش معلم روستاهای تبریز بود. بهرنگی عقیده داشت که درسهای کتابها مناسب کودکان روستایی با مشکلات بسیار زیاد آنها نیست. او از کسانی بود که تمام تلاش خود را به کار گرفت تا پدر و مادرهای روستایی را متقاعد کند که بگذارند کودکانشان درس بخوانند. این تلاش او به کمک پرویز خانلری باعث شکلگیری سپاه دانش شد. افراد سرشناس بسیاری مانند توران میرهادی، ایرج جهانشاهی، لیلی ایمن و ... در این پروژه شرکت کردند. به علاوه صمد بهرنگی تلاش بسیاری در جهت به رسمیت شناختن حقوق کودکان در ایران کرد. او فعالیت در زمینه نویسندگی را از نوشتن روزنامه دیواری در دانشسرا آغاز کرد. بهرنگی در ابتدا مقالههای طنز مینوشت. در نهایت مقالات او در سال 1336 در روزنامه توفیق منتشر شد. صمد بهرنگی دوست نزدیک جلال آل احمد بود. او فعالیتهای سیاسی نیز انجام میداد. تعدادی از کتابهای او مضامین سیاسی را در قالب داستان بیان میکنند. اما این دوست از دست رفتهی بچههای ایرانی در سال 1347 در سن 29 سالگی با مرگی مشکوک از دنیا رفت. مرگ بهرنگی یکی از مشکوکترین داستانهای تاریخ است. گفته شده که او در رود ارس غرق شدهاست. اما زمانی که جسد او پیدا شد، زخمهای بسیاری بروی بدنش وجود داشت. هیچکس دقیق نمیداند که چه برسر این نویسنده آمدهاست. آرامگاه صمد بهرنگی در آرامستان امامیه تبریز است. نویسندگان بسیاری درباره زندگی او آثار خود را منتشر کردهاند. از این آثار میتوان به رازهای مرگ صمد به قلم اشرف دهقانی، صمه بهرنگی قصه نویسی برای کودکان به قلم احمد بیانی، یادمان صمد به قلم علیاشرف درویشان، برادرم صمد بهرنگی به قلم اسد بهرنگی و ... اشاره کرد. تاریخ ادبیات ایران صمد بهرنگی را به عنوان یکی از بزرگترین داستان نویسنان برای کودکان و نوجوانان معرفی میکند. از آثار این نویسنده بزرگ میتوان از پسرک لبو فروش، یک هلو و هزار هلو، کچل کفترباز، اولدوز و کلاغها، ماهی سیاه کوچولو، پاره پاره، اهیمت ادبیات کودکان، فولکلور و شعر و ... نام برد. صمد بهرنگی فقط یک نویسنده نبود. نام او به عنوان مترجم، شاعر، منتقد اجتماعی و آموزگار نیز شناخته میشود.
این کاغذ ما راچنان بی قرار کرد که نگو. میخواستیم همان شب پاشویم دنبال دخترها برویم. اما نه نشانی آنها را میدانستیم و نه میتوانستیم کارمان را ول کنیم برویم. جنگجویان شهر همان روز هزار قبضه شمشیر آبدیده سفارش داده بودند که زمستان تمام نشده تحویل بدهیم.از قضا زمستان طولانی و بهار در رسید و ما هر روز بی قرارتر شدیم. برف تازه تمام شده بود که سر تپهای لالهی سرخ و درشتی دیدیم با خال سیاه و درشتی در سینه. از لاله پرسیدم: گل لاله. دختر عموهای ما کجایند؟ نشانیشان را بگو.
لاله قد راست کرد و به من گفت: پسر عمو، مرا ببوس تا بگویم .
من خم شدم و لاله را بوسیدم. آن وقت لاله گفت: امسال زمستان سخت گذشت و بهار دیر رسید. دختر عموها خیلی نگران و بیقرارند. چنان بیقرارند که اگر زودتر به دادشان نرسید ممکن است خودشان را بکشند. من به شما یاد میدهم که چطور گاه تو جلد کبوتر بروید و گاه تو جلد اسب تا زودتر به آنها برسید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 36.۸۹ مگابایت |
مدت زمان | ۴۰:۱۷ |
نویسنده | صمد بهرنگی |
راوی | فاطمه نقوی |
ناشر | آوا خورشید |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۶/۱۵ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی بی حوصله و پر اشتباه ! نسبت به سه راوی دیگه ی این مجموعه ضعیف تر بود