ادبیات آمریکای لاتین نوع خاصی از ادبیات است همراه با نوعی گزندگی و شلختگی که آن را از ادبیات غرب متفاوت میکند. در ادبیات این سرزمینها طنز جایگاه چندانی ندارد و کمتر نویسندهی طنزپردازی را میتوانید پیدا کنید. فرناندو سورنتینو یکی از همین معدود طنزنویسهاست او با نگاه جالبش به زندگی و طنز خاصش آثاری آفریده است که پویایی زیادی دارند و خواننده را با خود همراه میکنند. مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم مجموعهای از داستانهای این نویسنده است که هرکسی میتواند از آنها لذت ببرد.
مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم در حقیقت ترجمهای از کتاب «how to defend yourself against scorpions» است که در سال ۲۰۱۳ به زبان انگلیسی منتشر شد. این کتاب مجموعهای از داستانهای فرناندو سورنتینو است که اصل آنها به زبان اسپانیایی است که سال انتشار آنها باهم متفاوت است. مترجم انگلیسی آنها را جمعآوری، ترجمه و منتشر کرده است.
این مجموعه داستانها، داستان آدمهاست و طنزی شوخ و شنگ دارد. داستانهای کتاب سورنتینو خصائل انسانی مشترکی با سایر آدمها دارند و هرکدام مجموعهای از خصوصیات خوب و بدند. سورنتینو با قلم گیرا و جذابش آنها را به نقد کشیده است و آنهایی را که حاضر نیستند تغییر کنند و خودشان را پیش ببرند عملاً به سخره میگیرد. او در سرگذشت بدبوی آنتولین از آدم نفرت انگیزی که هیچچیز از بهداشت نمیداند حرف میزند و در یک جور زندگی از شکستن یک قفل ساده یک فاجعهی عجیب و غریب میسازد که هم خواننده را عصبی میکند و هم به خنده میاندازد. بقیهی داستانهای کتاب هم هرکدام به شکلی خاص و جالب روایتی را بیان میکنند که فقط در قصههای سورنتیو میتواند اتفاق بیفتد.
کتاب با مقدمهای از مترجم آغاز شده است که خواننده را با سورنتینو و سبک کارهایش آشنا میکند. در ادامه هم مقدمهای از نویسنده فرناندو سورنتینو خطاب به خوانندگان فارسی زبان کتابهایش آمده است و پس از آن میتوانید داستانهای کتاب را بخوانید. این کتاب پس از برگردانده شدن به انگلیسی در بسیاری از کشورهای جهان برگردانده شد و توانست افراد زیادی را سرشار از لذت خواندن کند. گفتوگوی مترجم با نویسنده هم از جذابیتهای این کتاب است که در پایان آن آمده است.
انتشارات چشمه در طی سالهای اخیر تلاش کرده است آثاری از نویسندگان کمتر شناخته شده را با همراهی مترجمان توانمند در بازار عرضه کرده است. این انتشارات فرناندو سورنتینو را با کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم به خوانندگان ایرانی معرفی کرده است. مترجم محمدرضا فرزاد کسی است که این اثر را به فارسی برگردانده و مصاحبهای هم در انتهای آن با سورنتینو انجام داده است که بسیار خواندنی است. نسخه الکترونیک این ترجمه در همین صفحه از فیدیبو قابل دانلود است. نسخهی صوتی مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم را رضا بهبودی خوانده و رادیو گوشه عرضه کرده است.
فرناندو سورنتینو مدل سال ۱۹۴۲ در بوئنوس آیرس آرژانتین است. او نوشتن را از سن کم شروع کرد و امروزه نویسندهای ارزشمند در ادبیات آمریکای لاتین تبدیل شده است. او در تصویرسازی بسیار موفق است و طنز تأثیرگذاری و بامزهای دارد. کتابهای او در بسیاری از نقاط دنیا طرفدار دارند و به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و حتی ژاپنی برگردانده شدهاند. داستانهای زیر از این نویسنده به فارسی برگردانده شدهاند که تعدادی از آنها به ژانر کودک و نوجوان تعلق دارند:
کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم ۲۱۸ صفحه و یازده داستان است. داستانها هرکدام کمتر از بیست صفحه هستند و میتوانید هر شب یکی از قسمتهای آن را در کمتر از بیست دقیقه بخوانید و اوقات بامزهای پیش از خواب داشته باشید. ماجراهای این کتاب تأثیرگذارند و میتوانند کمک کنند قبل از خواب آرامش داشته باشید. خواندن کل این کتاب هم چیزی حدود سه یا چهار ساعت طول خواهد کشید و میتواند یک بعدازظهر پاییزی طولانی را پر کند.
اگر از سبک فرناندو سورنتینو لذت بردهاید احتمالاً کتابهای فردریک بکمن هم به مذاقتان خوش خواهد آمد، مادر بزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است، شهر خرسها و مردی به نام اوه میتوانند انتخابهای جالبی باشد. کتابهای دیوید سداریس هم برای علاقهمندان به این نوع کتابها جالب خواهند بود. بالاخره یه روز قشنگ حرف میزنم، بیا با جغدها دربارهی دیابت تحقیق کنیم و کالیپسو آثاری هستند که میتوانند خنده را روی لب خواننده بیاورند و اوضاع را تغییر دهند. رؤیای ایتالیایی و یک سیخ گلابی جانانه هم میتوانند انتخابهای جالبی باشند.
مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم. با امروز دقیقاً پنج سالی میشود که با چتر میکوبد تو سرم. اولش نمیتوانستم تحملش کنم ولی حالا دیگر بهاش عادت کردهام.
اسم مرد را نمیدانم. میدانم که در ظاهر میانه اندام است، بلوز خاکستری میپوشد، موی کنار شقیقهاش خاکستری است و چهرهای معمولی دارد. من او را پنج سال پیش، در یک روز گرم و کلافهکننده، ملاقات کردم. روی نیمکتی که سایهی درخت رویش افتاده بود، در پارک پالرمو نشسته بودم و داشتم روزنامه میخواندم. ناگهان حس کردم چیزی به سرم اصابت کرد. خیلی شبیه مردی بود که همین حالا، همینطور که دارم مینویسم، یکبند کتکم میزند و با چتر، خیلی ماشینی و خونسرد میکوبد توی سرم.
در آن لحظه، لبریز از خشم و عصبانیت برگشتم و او همینطور فقط یکبند من را میزد. ازش پرسیدم مگر دیوانهای؟ ولی به نظر نمیآمد که حتی صدایم را شنیده باشد. آن وقت تهدیدش کردم که پلیس را صدا میزنم. ولی مرد، با خیال راحت و خیلی خونسرد، مثل سیبزمینی همینطور مشغول کارش بود. بعد از چند لحظه تردید دیدم که انگار قصد ندارد نظرش را عوض کند، از جا بلند شدم و با مشت زدم تو دماغش.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 218 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۱۶:۰۰ |
نویسنده | فرناندو سورنتینو |
مترجم | محمد رضا فرزاد |
مترجم دوم | محمدرضا فرزاد |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | How to defend yourself against scorpions |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۶/۱۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 42,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی کتاب فوقالعادهای بود. من صوتیشو گوش دادم و واقعا کار آقای بهبودی حرفهای و بینقص بود. اینایی که نظرات منفی گذاشتن رو هم جدی نگیرید. چهار پنج ستاره به کتاب دادن بعد نوشتن مزخرف و مسخره و حال به هم زن بود😂 احتمالا هیچ درکی از هجو و استعاره و طنز تلخ ندارن و انتظار دارن مث یه کتاب علمی آموزنده باشه براشون.
یک سری آدم عادی با بهره هوش عادی روز یا زندگیشونو به صورت عادی شروع میکنند ولی به طرز عجیب و مضحکی گرفتار اتفاقات خیلی غیرعادی میشن مجموعه داستانهای کوتاه با زبان طنزه که شاید فکر کنید خیلی ساده باشه ولی عمق داره و کنایه آمیزه منو برای پیگیری بیشتر داستان های آمریکای لاتین ترغیب کرد
افتضاح و حال بهم زن بود. همون داستان اولش گند زد به همه چی. نمیدونم اینهمه عبارتهای تهوع آور و چندش برای چی بود؟ قرار بود چه درسی بده؟ قبل از این کتاب بوی عطر مرگ رو شنیدم چقدر زیبا بود. این کتاب لذت اون رو هم از بین برد.
واقعا جالب بود . ای کاش با این قلم بیشتر از این دست نوشته ها داشت . کتاب کلا شمال چندتا داستانه . که هر کدوم خواننده رو غرق خودش میکنه و کلا یه مفهوم خاصی رو میرسونه
فقط فصل اولش قشنگ بود. در کل خیلی بد بود اصلا دوستش نداشتم
طنز خیلی جالبی داشت، من دوست داشتم.
لز نظر من اصلا ارزش گوش دادن نداشت
افتضاح و بی محتوا
اصلا خوشم نیومد