زمانی که درباره سایه، نیمه تاریک طبیعت انسان، حرف میزنیم تقریباً هیچکس نمیتواند آن را انکار کند یا ادعا کند وجود ندارد. ترس و خشم بارها بر زندگی همه انسانها سایه افکنده است. اخبار حوادث سرشت انسان را به بدترین شکل نشان میدهد و گویی این خبرها هرگز تمامی ندارند. اگر با خودمان صادق باشیم باید اقرار کنیم وسوسههای تاریک گهگاه در ذهن همه ما سایه میافکند و بهایی که برای خوب بودن میپردازیم پنهان کردن بدی زیر نقاب است.
در این میان، به نظر میرسد معرفی نیمه تاریک دعوت به نوعی مناظره، رواندرمانی یا حتی شب شعر عاشقانه است. به محض آنکه افراد از وجود آن مطلع میشوند، میخواهند از شر آن خلاص شوند. جنبههای بسیاری از زندگی وجود دارد که میتوان برای آن راهحلی فوری پیدا کرد، اما متأسفانه سایه یکی از آنها نیست. دلیل آنکه هزاران سال، یعنی از زمانی که انسان به نیمه تاریک خود آگاه شد، نتوانسته است مشکل سایه را حل کند، هنوز مبهم است. فقط وقتی میتوان این راز را کشف کرد که بدانیم ابتدا چطور با سایه خود کنار بیاییم. بنابراین، من بخش نخست این کتاب را با این رویکرد به سه قسمت تقسیم کردهام و این تقسیمبندی را براساس ذات پزشکی خود، یعنی تشخیص، درمان و درنهایت پیشبینی صادقانه میزان بهبودی، انجام دادهام:
۱. هاله ابهام
۲. راه خروج از ابهام
۳. حقیقتی نو، قدرتی نو