خوب است بدانیم که: تاریخدانان، همان طور که تاریخ را به طور کلی تقسیمبندی میکنند، قرون وسطی را نیز به دو دوره اصلی تقسیم میکنند: قرون وسطی اولیه، از سال پانصد تا سال هزار میلادی، و قرون وسطای پسین، از سال هزار تا ۱۵۰۰ میلادی. قرون وسطای اولیه به قرون تاریک نیز معروف است و این به سبب آشفتگی اجتماعیای است که از پی سقوط روم پدید آمد و نیز به سبب از دست رفتن سریع بیشتر فرهنگ یونانی و رومی است. این دوره شاهد پانصد سال خشونت و نابسامانی، و جنگ و تجاوزگری بود. اما با آغاز قرون وسطای پسین این ضایعۀ اجتماعی و فرهنگی پایان یافت و اروپاییان توانستند توجه خود را به بنای تمدن قرون وسطایی معطوف دارند. تاریخدان نورمن اف. کانتور در این باره مینویسد:
«نظم سیاسی و اجتماعی،... حکومت خوب، مسیحی شدن اروپا، و افزایش باسوادی... موجب پیدایش و تشویق خوشبینی و کسب و کار، بهبود ارتباطات، و نوآوری فنآورانه شد. هنوز هم در زندگی اروپا مقدار زیادی خشونت و زورورزی وجود داشت، اما صلح و نظم در بسیاری از مناطق تا به آن حد وجود داشت که مردان بتوانند نیرو و توان خود را در جهت... اصلاح و بهبود شرایط مادی خویش به کار گیرند.»
طی قرون وسطای پسین، یعنی قرنهای یازدهم تا پانزدهم، اروپای قرون وسطی به شکوفایی کامل رسید. یکی از مهمترین ویژگیهای تمدن قرون وسطای پسین فئودالیسم بود. فئودالیسم، یا نظام فئودالی، ساختار اقتصادی و سیاسی این دوره بود.کتابهای مجموعهی تاریخ جهان برای آشنایی خوانندگان با مبانی تاریخ تدوین شده است، همچنین در پی آگاه ساختن آنها از این واقعیت است که زندگیشان بخشی از سرگذشت کلی انسانهاست.