زمینی که ما بروی آن زندگی میکنیم، به تمامی مخلوقات خداوند تعلق دارد. با اینکه انسان اشرف مخلوقات است. اما زمین و جانوران آن مال انسانها نیستند. زمین خداوند جای بسیار پهناوری است که همه جانوران، گیاهان و انسانهای جایگاهی برای خود دارند. اما چه میشود که انسان مغرور خود را مالک همه مخلوقات خداوند دانسته و به آزار آنها میپردازد؟
کتاب خالکوبی توسط پونه ابدالی نویسنده ایرانی نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1398 به چاپ رسید. کتاب خالکوبی درون مایهای متفاوت نسبت به دیگر کتابها دارد. خانم ابدالی با اهمیت به حقوق حیوانات این رمان را نوشته است. درون مایه اصلی کتاب خالکوبی توجه به حقوق حیوانات و جلوگیری از حیوان آزاری است. مسئله حیوان آزاری از مسائلی است که در دههی اخیر توجه مردم به سوی آن جلب شدهاست. مسائل مربوط به حیوانات تاثیرات فراوانی نیز بر جامعه و اجتماع دارد. اتفاقاتی که به تازگی از آنها رونمایی شدهاست. لحضات دلخراشی هستند که انسانها خودخواهانه از کنار آنها میگذرند. در جامعه ما کم هستند افرادی که به حقوق حیوانات احترام میگذارند و به حیوانات آسیب دیده کمک میکنند. در کشور ما هیچ قانونی برای حقوق حیوانات وجود ندارد. به همین دلیل است که هر از چند گاهی یک ویدئوی دلخراش از حیوان آزاریها منتشر میشود. مسئله حقوق حیوانات و حیوان آزاری مسئله کم اهمیتی نیست و یاری همهی مردم را نیاز دارد. کتاب خالکوبی داستان خود را در سیزده فصل شهربازی، سیلور، جیغ، کافه سیلور، فواره، خالکوبی، سگکشی، مَمزا، تیروکمان، سفید، فیتو، خاک و شهربازی روایت میکند.
داستان این کتاب درمورد چهار زن و مرد جوان به نامهای پگاه، محمود، نسیم و مهام است. پگاه و محمود زن و شوهر هستند. مهام برادر پگاه است و نسیم دوست آنها است. این چهار نفر همگی در تهران زندگی میکنند و طرفدار حقوق حیوانات هستند. آنها با همکاری یکدیگر سازمان مردم نهاد NGO برای حمایت از حیوانات در خارج شهر دارند. آنها در این سازمان با داستانهای بسیاری روبرو هستند. دردهای حیوانات، غمهایشان و آوارگیهایشان را میبینند. اما با تمام سختیها دست از حمایت حیوانات برنمیدارند. اما در یک اتفاق مرموز داستانهای بسیاری از حیوان آزاریها بر ملا میشود. به این چهار دوست خبر میرسد که یک شیر، کودکی را خوردهاست. اما مگر میشود، شیر درندهای را در خانه نگه داشت؟ آنها به دنبال این پرونده متوجه میشوند که در بسیاری از منازل حیوانات وحشیتری نیز نگهداری میشود.
نسخه چاپی کتاب خالکوبی در سال 1398 توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. در همان سال نسخه الکترونیکی کتاب نیز منتشر شد. نسخه صوتی کتاب خالکوبی در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گوینده این کتاب صوتی کتایون اعظمی است. کتایون اعظمی در سال 1354 به دنیا آمد. او زادهی شهر تهران است. خانم اعظمی پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشتهی هنرهای نمایشی از دانشگاه هنر است. خانم اعظمی از سال 1380 تا به اکنون در زمینه دوبله و گویندگی فعالیت میکند. کتایون اعظمی کارگاه آموزشی دوبله را به همراه آقای خسرو خسروشاهی تاسیس کرد. از آثار این بانوی هنرمند میتوان به زیر آفتاب خوش خیال عصر، خالکوبی، آدمهای اشتباهی و ... اشاره کرد. کتابهای نام برده در فیدیبو موجود هستند. شما میتوانید کتاب صوتی خالکوبی به قلم پونه ابدالی، گویندگی کتایون اعظمی و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
پونه ابدالی در سال 1355 چشم به جهان گشود. او زادهی تهران است. خانم ابدالی پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشتهی جامعهشناسی است. ابدالی از کودکی علاقه بسیاری به کتاب و کتابخوانی داشت و همیشه رویای نویسنده شدن را در سر داشت. در نهایت او در سال 1382 دانش داستاننویسی را نزد استادی همچون محمد محد علی و امیر حسین چهلتن در موسسهی کارنامه آموخت. به علاوه او دوره رمان نویسی حرفهای را در کارگاه نوواژه فرهاد فیروزی گذراند. پس از اتمام دورههای نویسندگی او اولین اثرش را با عنوان «شاباجی خانم» در سال 1388 منتشر کرد. او به غیر از کتاب دو رمان دیگر به نامهای «قطار ساعت 10 به لندن» و «زادهی عقرب» را نوشت که هیچکدام موفق به دریافت مجوز چاپ نشدند. از آثار این نویسنده جوان میتوان به کاجهای زرد اشاره کرد. کتاب کاجهای زرد در فیدیبو موجود است. نام پونه ابدالی امروزه به عنوان عکاس و نویسنده شناخته میشود.
تیرو کمان
محمود نشسته بود توی ماشین. غبار نرمی از خاک گورستان روی شيشه نشسته بود. باد میآمد و خاک و نایلون و بوتهها را در هوا پخش میکرد. ماشین را خاموش کرد. فرمان را همان طور سفت چسبیده بود. جلو رویش گورستان بود، زمین نسبتا بزرگی در سراشیبی یک تپهی کوتاه پُر از بوته و خار و تک و توک کاجهای سرکج و خشکیده. جمعیت مثل نقطههای سیاه دریک صفحهی خاکی رنگ هر لحظه زیاد و زیادتر میشدند. باد لحظهای آرام نمیگرفت. تار بود همه چیز - شاید به چشم محمود این طور میآمد. چند بار پلک زد. سرفهاش گرفت. ذرههای خاک حالا روی هم خوابیده بودند روی پنجرهی ماشین. نفهمید باد از کجا تکه پارچهی سفیدی را انداخت روی شیشه. نگاهی به آسمان کرد، برقی دید و بعد باد خوابید.پشت بندش رگبار زد و پارچهی سفید یکسره گل شد. دستهایش را رها کرد و تکیه داد به صندلی.
مادر پارچهی سفید را روی میز پهن کرد و الگو را کشید رویش. عینکِ دسته شاخیِ سبزش را زده بود روی موهای بلوندش که رگههایی از موهای سفید خاکستریش کرده بود و کک و مکهای ریز روی گونههایش پررنگتر از سابق بود. محمود را نگاه نمیکرد اما محمود زل زده بود به نیم رخ مادر. از وقتی پدر رفته بود. مادر سالن هم کف خانه را کرده بود محل کارش. سالن بزرگی با پنجرههای چوبی رو به حیاط جنوبی. چند میز پایه بلند و سفید میانهی سالن بود برای الگوکشی و برش پارچه. مانکنهای بیسر و نیم تنه کنار پنجره بودند که گاه تور سر عروسی یا جلیقهی سوزن دوزیای به شان آویزان بود. یک آینهی قدی چوبی قدیمی گوشهی سالن بود و رو به رویش یک چار پایهی کوتاه چوبی برای این که عروسها رویش بایستند و خودشان را خوب تماشا کنند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 323.۹۳ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۵۵:۵۱ |
نویسنده | پونه ابدالی |
راوی | کتایون اعظمی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۳/۳۱ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
راپی پاقعا خوب بود اما به نظرم خشونت بیش از حدی داشت و در مجموع افراط در نماد گرایی.
بسیار عاااالی بود هم موضوع داستان جالب بود هم راوی بینظیر بود،موفق باشید
کتاب خیلی قوی ای نیست اما بدم نبود اما گوینده مثل همیشه عالی
هم داستان و هم لحن راوی متوسط بودند ولی موضوع جالبی بود
بد نبود-ازون مدل داستانهایی نیست که من دوس دارم بشنوم
خوشم میاد که نظرات مخالف را سانسور میکنید
بسيار كتاب خوبي بود،پيشنهاد ميكنم بخوانيد
حیف پولم، و نتم. اصلا خوب نبود
افتضاح